کتاب «شبیه دیوارها» روایتی است از اسارت که مشابه خاطرات دیگر اسرا، از رنج و تنهایی چندساله میگوید، اما آنچه در کتاب، مخاطب را به دنبال خود میکشاند، اصالتِ خودِ اسیر است
«شبیه دیوارها» نوشته امیرمحمد عباسنژاد روایتی است از اسارت که مشابه خاطرات دیگر اسرا، از رنج و تنهایی چندساله میگوید، اما آنچه در کتاب، مخاطب را به دنبال خود میکشاند، اصالتِ خودِ اسیر است. شیخی که نه تنها برای جنگ، که بیشتر برای تبلیغ پای در میدان گذاشته، اما چرخش روزگار او را اسیر عراق میکند، اسیر کشوری که چندی پیش، از آن اخراج شده است. کتاب از زبان یک لبنانی است که در نوجوانی به عراق رفته، اما به جرم مخالفت با حزب بعث، اخراج میشود.
شیخ اخراجی که به دنبال مدرسه دیگری برای اتمام درس طلبگی است، صدای انقلاب ایران را میشنود و اینبار ایران رابرای خواندن حوزه انتخاب میکند، غافل از اینکه این درس و مشغوليت در حوزه، او را برای تبلیغ به روستاهای جنوب ایران و درنهایت میدان جنگ میکشاند.
شیخ ماجد اسیری است که نه تنها در زندانهای رژیم بعث که خودخواسته، پای به اردوگاه اشرف گذاشته و پس از گذران مدتی در آنجا، همراه با برخی از دیگر اسرا که در ابتدا به مجاهدین پناهنده شده بوده اما پس از مدتی منصرف شدهاند، به ایران بازگردانده شده است. اردوگاهی که سالها به عنوان مرکز اصلی مجاهدین خلق در عراق شناخته میشده است.
نویسنده توانسته با زبانی روان و روایتی داستانگونه، جزئیات اسارت را از ذهن راوی به روی کاغذ بیاورد و اینگونه، بخشی از تاریخ جنگ ایران و عراق را ثبت کند، بخشی که نشان میدهد دین، نخ پیونددهنده ماست، حتی به هنگام جنگ!
نظر شما