هر بار که از این کوچه عبور میکردم، در تکاپوی جستن خانوادهای بودم که اینچنین با ذوق و خلاقیت، فضای جنوب را در این کوچه، چنین پرطراوات جلوه دادهاست. تا اینکه از طریق صفحه شخصی یکی از فعالان محیط زیستی (سعید انصاریان؛ حافظ درختان زاگرس و بنیانگذار بنیاد الگن) در فضای مجازی به سرنخ اصلی این همه خلاقیت دست یافتم؛ خانواده کتابخوان مهدوی. خانوادهای که از بدو استقرارشان در کوچه، سعی کردهاند به فضای کوچه با گلها و درختچههای سازگار با این اقلیم، طراوت بخشیده و طبیعت را به شعر گره بزنند.
بیشک معرفی چنین خانوادههای کتابخوانی به جامعه کتابگریز بوشهر میتواند نقطه عطفی باشد برای تجربهاندوزی دیگر خانوادهها در حوزه کتابخوانی. بهویژه برای خانوادههایی که از کتاب غافل مانده و سرگرمیها و تفریحاتی غیر از کتاب را برگزیدهاند. طبیعتا چنین خانوادههایی باید از سوی شهرداری و دستگاههای فرهنگی مورد تشویق قرار بگیرند که چگونه در اثر همنشینی با کتاب اینچنین با خود و دیگران و محیط پیرامونیشان در صلح هستند و به حفظ محیط زیست اهتمام ویژهای دارند.
پس از هماهنگی با این خانواده خوشذوق، راهی منزل آنها شدم. آنچه در بدو ورود توجهم را جلب کرد، مهربانی و مهماننوازی این خانواده بود؛ بهگونهای پذیرایم شدند که انگار از خیلی وقت مرا میشناسند. این برخورد باعث شد که به سادگی و خیلی راحت سر گفتوگو را با آنها دربارۀ کتاب و شعر و گل و گیاه باز کنم.
با پاسخهای کوتاه پدر خانواده متوجه شدم که او محرک خانواده در کتابخوانی است. او چنان شیفته کتاب است که همسرش و بعد فرزندهایش را شیفته کتاب کرده است.
عبدالرسول مهدوی که یک فروشگاه بزرگ لوازم یدکی دارد، در خصوص علاقهاش به کتاب گفت: از همان بچگی که سواد خواندن را یاد گرفتم، علاقه شدیدی به کتاب خواندن داشتم. یادم میآید آن زمان پولهای توجیبیام را جمع و کتابهای مورد علاقهام را از کتابفروشی زندهیاد علیباشی (سبحان) خریداری میکردم.
وی که شیفته مطالعه کتابهای تاریخی و ادبی است، افزود: دوره سربازیام تهران بود، معمولا برخی اوقات جای همخدمتیهایم میایستادم، در ازای آن پنج تومان به من میدادند. من این پولها را جمع میکردم و عازم خیابان انقلاب میشدم و بهروزترین کتابهای تاریخ و ادبیات کلاسیک ایران را میخریدم؛ بیشتر تاریخ ایران و دیوانهای مولوی، سعدی، حافظ، فردوسی و...
مهدوی که سه دختر و یک پسر دارد، همه را به سمت و سوی کتاب سوق داده، در این باره بیان کرد: شاید باورپذیر نباشد ولی به همراه همسرم از همان دوره جنینی برای فرزندانمان بخشهایی از یک کتاب را میخواندیم. بعد از اینکه به دنیا هم میآمدند تا به دوره کودکی و سن خواندن و نوشتن برسند، دائم برای آنها کتاب میخواندیم. در همه مناسبتها از تولدشان گرفته تا عیدها، به آنها کتاب هدیه میدادیم. بدین شکل تلاش کردیم تا به بچههایمان تلقین کنیم که کتاب بعد از خانواده، بهترین دوست برای آنهاست.
وی که به خواندن قرآن نیز علاقه دارد و هر روز صفحهای از آن را میخواند، در این باره توضیح داد: این شعار نیست، فقط باید تجربه کنید تا بدانید که وقتی با قرآن مانوس میشوید، آرامش میگیرید و گرههای زندگی هرچند هم سخت باشد، به برکت همنشینی با قرآن گشوده میشود.
مهدوی که در ماه مبارک رمضان در تمام مجالس قرآنخوانی مسجد قائم کوی امام رضا (ع) حضور دارد، ادامه داد: هر ساله در ماه رمضان سه قاری بینالمللی در این مسجد به تلاوت و تفسیر قرآن میپردازند که نقش موثری بهروزرسانی بینش دینی ما دارند، به شکرانه این کار بزرگ، هر سال بعد از پایان ماه مبارک، نسخ نفیسی از اشعار مولوی، حافظ و سعدی را به آنها هدیه میدهم که اغلب مورد خوشایند آنها واقع میشود.
قرآن، کتاب بخشش است
وی ادامه داد: قرآن، کتاب بخشش است. تمام این کتاب از ابتدا تا پایان، نام خداوند بخشایندۀِ مهربان موج میزند، این یعنی اینکه خداوند با رأفت و مهربانی به ما نگاه میکند و با عطوفت از اشتباهات و خطاهای ما میگذرد تا معرفت و انسانیت را به ما بیاموزد.
در اینجای گفتوگو، خدیجه حسنپور، همسر آقای مهدوی که در سکوت فقط به گفتوگوی ما گوش میداد، به بحث ورود و تأکید کرد: قرآن، کتاب امید است؛ کتابی است که بیش از اینکه ما را بترساند، به ما مژده و امید میدهد. رسالت ما پدر و مادرها این است که زیباییهای این کتاب مقدس را به بچههایمان بنمایانیم. ما به سهم خود، سعی کردیم قصص قرآنی را که همهاش درس و تجربه است، در کودکی برای بچههایمان تعریف کنیم تا با آن انس بگیرند.
نمایههای بیرونی انس این خانواده با قرآن، در فضای خانه با تابلوهایی از کعبه و آیات قرآنی خودنمایی میکند. آقای مهدوی بحث را دوباره به سمت کتاب برد و گفت: نه تنها خواندن قرآن، بلکه خواندن هر کتابی که انسان را به معرفت و انسانیت هدایت کند، کار شایستهای است. بدون اغراق میگویم، آثار شاعران کلاسیک ایرانی مملو از مفاهیم و موتیفهایی است که مخاطب را به سمت خردگرایی و زیستی متعالی سوق میدهند، چون بیشتر محتوای این اشعار ملهم از آیات قرآنی و احادیث دینی و برگرفته از اندیشهای والاست.
جامعه ما دچار یک خلأ مطالعاتی است
او تأکید کرد: با اینکه سالهای قبل در منطقه ما «کتاب هدیه دادن» چندان رسم نبود؛ ولی من در روز معلم برای معلمهای بچههایم کتاب میخریدم؛ کتابهای نفیس؛ چون میدانستم که جامعه ما با یک خلأ مطالعاتی شدیدی مواجه است؛ خلائی که زمینهساز بسیاری از مشکلات در زندگیمان شده و میشوند. به عقیده من، همه این حفرهها با مطالعه و بر اساس افزایش دانایی و برخورداری از تجربه زیسته دیگران در کتابها میتواند مدیریت شوند.
مهدوی یادآور شد: کتاب تنها چیزی است که دوست دارم به همه هدیه بدهم. به همین دلیل به بهانهها و مناسبتهای مختلف، غیر از بچهها و نوههایم، به فامیل و دوستانم نیز متناسب با سن و سلیقهشان کتاب هدیه میدهم و خوشبختانه همیشه با بازخوردهای امیدبخشی مواجه میشوم. به جرئت میگویم که آنقدر برای بچههایم کتاب خریدم و هدیه دادم که الان همه آنها کتابخوانهای حرفهای هستند و کتابخانههای نسبتا کاملی دارند.
از این پدر دوستدار کتاب در خصوص چگونگی راهاندازی کتابخانه شخصیشان که نیمی از تالار خانه را با طراحی شکلیش گرفته، پرسیدم. مهدوی در پاسخ گفت: پایه این کتابخانه از سال 60 گذاشته شد. ابتدا، طاقچه خانهمان را به کتابخانه تبدیل کردیم ولی بعدها کتابخانه خریدیم و در هر خانه که میرفتیم، این کتابخانه فضای بیشتری را به خود اختصاص میداد.
مهدوی ادامه داد: کتابخانه فعلی فکر کنم بیش از 3 هزار جلد کتاب را در خود جای داده که همه در حوزه تاریخ، ادبیات جهان و ایران و مطبوعات ایران است. تقریبا همه آثار نویسندههای ایرانی از ملی گرفته تا بومی را در این کتابخانه جمعآوری کردیم. همچنین کارهای نویسندگان جهان نظیر شکسپیر، گابریل گارسیا مارکز، ویکتور هوگو و... در این کتابخانه موجود است. برای نوههایمان هم کتابهای کودک و نوجوان را از انتشارات معتبر تهیه و در کتابخانه گنجاندهایم.
وی افزود: قبلا شاید ماهی 10 تا 15 کتاب میخریدم؛ اما الان تقریبا ماهی 5 تا 6 کتاب میخرم. البته هر کدام از بچههایم دیگر کتابهای مورد علاقهشان را خودشان تهیه میکنند.
کتاب خریدن هزینه نیست؛ بلکه سرمایه است
از نظر مهدوی، کتاب خریدن هزینه نیست؛ بلکه سرمایه است؛ سرمایهای که برای فرزندان و نسلهای بعدیمان به یادگار خواهد ماند؛ سرمایهای که موجب ارتقای فکر و بینش خود و بچههایمان میشود تا بهراحتی هر مسئلهای را نپذیرند و با مسائل روز احساسی برخورد نکنند.
وی تأکید کرد: خانواده ما بهطور ژنتیکی به تاریخ و ادبیات و هنر علاقه دارند، بهطوری که دو تا از دخترهایم دانشآموخته رشته تاریخ با تحصیلات عالی هستند. من معتقدم که تاریخ به ما درس زندگی میدهد و سراسر تجربه است. ادبیات به آن جان میدهد و هنر رنگ و بو.
این پدر مروج کتاب، افزود: هرگز من و خانمم در تربیت فرزندانمان حتی جایی که آنها نافرمانی میکردند، از تنبیه بدنی یا گفتار خشونتآمیز استفاده نکردیم، بلکه بهطور غیرمستقیم و با زبان قصه و تمثیل سعی کردیم که آنها را متوجه اشتباهشان کنیم.
جذابیت فضای مجازی، زندگی مردم را از کتاب تهی کرده است
مهدی با تأکید بر اینکه متأسفانه جذابیتهای فضای مجازی موجب شده تا زندگی مردم امروز تهی از کتاب شود، افزود: از دید من، بیشتر نافرمانیهای نسل امروز از نداشتن مطالعه نشئت میگیرد. اغلب این افراد حتی یک صفحه کتاب یا روزنامه در طول روز نمیخوانند. بنابراین نسبت به وقایع روز رفتارهای هیجانی از خود بروز میدهند. البته در میان این نسل، افرادی هم هستند که بسیار بیدار، مطالبهگر و کتابخوان هستند و نسبت به اتفاقات با کنشی خردمندانه روبهرو میشوند. آنها به دور از هرگونه جهلی، مطالبهگری میکنند. به عبارت بهتر، آنها با هوشمندی و هویتمندانه با مسائل مواجه میشوند.
وی مطالعه را مفیدترین کنش برای حفظ باورها و هویت در میان نسل جوان معرفی کرد و گفت: اساس فرهنگ مطالعه در خانواده و آن هم در سنین کودکی گذاشته میشود. شک نکنید وقتی کودک در خانوادهای رشد میکند که کتاب حضور پررنگی دارد، او برای دانستن چیستی کتاب کنجکاوی میکند که والدین با انتخاب کتاب مناسب، ضمن پاسخگویی به این کنجکاوی، کتاب را در زندگی او بهطور نامحسوس وارد میکنند.
روزنامه هم مانند کتاب در جامعه امروز بوشهر غریب است!
مهدوی، در بخش دیگری از صحبتهایش، روزنامهخوانی را جزو کارهای لاینفک روزانه خودش معرفی کرد و گفت: متأسفانه روزنامه هم مانند کتاب در جامعه امروز بوشهر بهشدت غریب واقع شده، من از زمان نوجوانی در کنار کتاب، به خواندن روزنامه علاقه داشتم، چون روزنامهخوانی باعث میشود که نسبت به مسائل و اتفاقات مهم روز جامعه آگاهتر بشویم. به خاطر اینکه روزنامهها معمولا بر این مسائل تحلیلهایی دارند که نقاط مبهم این مسائل را بر ما روشنتر میکنند.
وی ادامه داد: بیشتر روزنامهها و ماهنامههایی را دنبال میکنم که با نگاه مردمی به تحلیل مسائل روز جامعه میپردازند و این باعث میشود که با آنها همذاتپنداری کنم.
گل و گیاه مانند شعر به روح ما طراوت میبخشد
در ادامه این گفتوگو از او در خصوص گلدانها و درختچههای کوچه سوال میکنم که همگی را خود او با همدلی برخی از همسایههایشان مثل دکتر کتایون وحدت و دکتر ایرج نبیپور؛ زوج طبیب و نویسنده بوشهری کاشته و مواظبت میکند.
مهدوی گفت: در نظر من، گل و گیاه به معنای «عشق» است و مانند شعر به روح ما طراوت میبخشد، چون هر جا که گل و گیاه است، آنجا سبز و پر از طراوت و عشق است. من تلاش کردم تا این حال خوب و عشق را به دیگران نیز هدیه کنم و هر بار که لبخند رهگذری یا همسایهای را با دیدن گلدانها و گلهای کوچه میبینم، احساس خوبی بر من غالب میشود. برخی اوقات شده که افرادی زنگ خانه را میزنند و بابت فضای سبز کوچه از ما تشکر میکنند.
مهدوی در خصوص شعرهایی که هر هفته در برگه A4 منتشر کرده، بر دیوار سفید یکی از همسایهها با رضایتمندی او میزند، گفت: این شعرها را از دیوان شاعران بزرگ ایرانزمین انتخاب میکنم، پیش از این استاد آهوچهر در انتخاب شعرها مرا کمک میکرد ولی بعد از فوت او، خودم شعرها را از میان اشعار شاعرانی ملی و بومی انتخاب و منتشر میکنم. هدفم از این کار این است افرادی که از این کوچه رد میشوند و وقتی غرق تماشای گلدانهای گل هستند، شعر نیز بر زبانشان جاری شود، شاید این کار باعث شود که از شعری خوششان بیاید و کلام و نام آن شاعر در ذهنشان پررنگتر شود!
وی ادامه داد: خودم علاقه شدیدی به شعر و شعر شنیدن دارم. از اینرو، هر پنجشنبهشب در شب شعری که در حسینه شهدای باغزهرا با حضور اساتید و شاعران هماستانی برگزار میشود، شرکت میکنم. افزون بر اینکه این محفل ادبی در فهم و درک شعر فارسی به من خیلی کمک کرده، موجب شناخت من از شاعران کمتر شناختهشده استان مثل فاضل جمی -که از شعرای خوشذوق جنوب استان بوده- شده است.
نسل امروز گمشدهشان را فقط در کتاب پیدا میکنند
وی ادامه داد: من تصور میکنم نسل امروز ما گمشدهای دارند که آن را فقط در کتاب میتوانند پیدا کنند. بنابراین توصیه میکنم بیشتر رمان بخوانند و از تجربیات زیسته دیگران در این کتابها درس بگیرند؛ چون این کتابها راه و روش زندگی کردن را به ما یاد میدهند، سنتها، باورها و ارزشهایمان را یادآوری میکنند.
حسنپور یادآور شد: نه تنها بچههایم کتابخوان هستند، بلکه نوههایم هم به خواندن آن علاقه شدیدی دارند تا جایی که نوه بزرگم که 16 سال دارد، یک کتابخوان حرفهای است که مهارت تفکر انتقادی دارد و در رویارویی با هر موضوع و مسئلهای راحت آن را نمیپذیرد. او مسئولیتپذیر و آیندهنگر است و همیشه فکر میکند و بعد تصمیم میگیرد.
وی گفت: به پدر و مادرها توصیه میکنم که در محیط خانه و جلوی بچههایشان کتاب به دست بگیرند و بخوانند تا آنها به سمت کتاب جذب شوند. همچنین شبها قبل از خواب برای کودکان خود کتاب بخوانند. هیچکس از دوستی با کتاب ضربه نخورده است؛ چون دوست دانا و باتجربهای است.
از آنها بابت وقتی که برای این گفتوگوی خوب گذاشتند، تشکر میکنم و وقتی از خانهشان پا به کوچه میگذارم، گلهای زیبا انگار به بدرقهام آمدهاند تا به واژههای اصیلی برسم که از زبان خیام اینچنین برآمدهاند:
«چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست
چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست»
.
نظر شما