سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۵
دشمنی بابیان با شیخ شهید در تاریخ‌نگاری مشروطه رسوخ کرده است/ قاب 100 ساله تاریخ ایران حاصل تحلیل ما نیست

سید مقداد نبوی، پژوهشگر تاریخ گفت: همه تصور می‌کنند که مقابله شیخ با بابیت و بهاییه منحصر به سال‌های مشروطه بوده در حالی که به سال‌ها قبل برمی‌گردد. اما در دوره مشروطه این مواجه علنی می‌شود و شیخ به دلیل همین انحرافات نسبت به رویکرد روشنفکران در مشروطه بدبین شد.

سرویس و تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): سید مقداد نبوی در همایش ملی «شیخ شهید فقیه تهران دیده‌بان ایران» که سه‌شنبه 10 مرداد در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب برگزار شد، گفت: سید محمد طباطبایی بعد از کشته شدن شیخ خوابی دید که شیخ بر سر دار به رسول خدا به سخن درآمد و گفت من از این فرزند شما ناراحتم من چه کردم که به این سرنوشت دچار شدم. بعد از این سخن رسول از سید محمد طباطبایی روی برگرداند. شیخ شهید سپس دست بالا کرد رو به تهران و گفت خدایا هر که بر مرگ من خوشحالی و پایکوبی کرد، به عذاب دچار کن و اهل این شهر را به درد و غم مبتلا کن. چنان‌که بعدها عده زیادی بر این سخن صحه گذاشتند و نقل کردند که اهل تهران سختی بسیار دیدند.

وی افزود: در کتابی که چند صفحه نخست آن کنده شده و معلوم نیست که نوشته کیست اما در سخنانش از گروه شیخ فضل‌الله است و در کتاب خود از جریان مشروطه نقد می‌کند و از جمله جریان باب را با جزییات شرح می‌دهد و نقش آن‌ها را در جریان مشروطه باز می‌کند و حضور آنها را در مشروطه آنقدر اعتقاد داشته که کتاب خودش را به بیان عقاید و یژگیهای باب و بابیت اختصاص داده است. 

سید مقداد نبوی بیان کرد: تقی‌زاده یکی دیگر از کسانی است که در مشروطه حضور داشت و او سه نکته درباره مشروطه بیان می‌کند که باعث شکل‌گیری مشروطه شد نقش بابیه بود که در کتاب مقالات تقی‌زاده آمده که این کتاب توسط انتشارات توس به چاپ رسیده است و نقش بابیان را در این مهم شرح می‌دهد. تقی‌زاده می‌گوید آنها به ظاهر جز مسلمانان بودند و عقاید ناصواب دینی را بیان می‌کردند و برای همین راحت‌تر پذیرفته می‌شد. تقی‌زاده در جلد چهارم کتاب مقالات آورده است که یکی از عوامل پیش رفتن مشروطه بابیان بودند که خیلی به این مهم پرداخته نشده است. این گفتار مشروطه در روزنامه صور اسرافیل یا روح القدس مصداق پیدا می‌کند.

این پژوهشگر بیان کرد: در مجموع لوایح شیخ شهید تنها به دین نپرداخته بلکه به مسایلی از جمله در انحراف دینی پرداخته است که مواردی را در روزنامه صور اسرافیل اشاره کرده است. شیخ به صراحت به نقش پررنگ بابیان در مشروطه می‌پردازد که به تغییر سلطنت و تغییر دین اصرار دارند. در میان ملک‌المتکلمین و سیدجمال واعظ از تندرویان مشروطه بودند و عده‌ای از آنها درصدد ترور شیخ شهید برآمدند که ملک‌المتکلمین مانع از این امر شد چون آن را تندروانه می‌داند اما در زمان شهادت شیخ به ابراز شادی پرداختند و شریف کاشانی در کتاب سه جلدی وقایع اتفاقیه اشاره کرده به نکاتی درباره اعدام شیخ که در ظاهر او یک عالم روحانی در تهران است و رییس بیت سید عبدالله بهبهانی است در حالی که او بابی است و برای این مهم شواهد بسیار زیادی وجود دارد در کتاب تاریخی خودش که الان یکی از کتاب‌های مهم تحلیل تاریخ مشروطه است.

این پژوهشگر بیان کرد: در جریان مشروطه بهاییت هم نقش داشتند. همه تصور می‌کنند که مقابله شیخ با بابیت و بهاییه منحصر به سال‌های مشروطه بوده در حالی که به سال‌ها قبل برمی‌گردد. اما در دوره مشروطه این مواجه علنی می‌شود و شیخ به دلیل همین انحرافات نسبت به رویکرد روشنفکران در مشروطه بدبین شد و نسبت به حضور آنها هشدار داد و ترجیح داد کنار محمدعلی شاه بماند که در کتاب‌های تاریخ روشنفکری او را بیش از حد سیاه نشان دادند. 

وی افزود: در کتاب حیات یحیی نجیب من به نکات زیادی درباره بابیه اشاره کردم و به اسنادی استناد کردم که این اسناد در کتابخانه دانشگاه تهران نگه‌داری می‌شود. یحیی دولت آبادی در کتاب خاطرات خود خاطرنشان می‌کند که شیخ فضل‌الله درباره خانواده آنها در محافل خصوصی انتقاد بسیار می‌کند و این زمان پیش از مشروطه است که شیخ به صورت غیرصریح از بابیان انتقاد می‌کند. در زمان مشروطه که شیخ به صورت آشکارا خطر بابیان را گوشزد می‌کند آنها نیز به پخش شبنامه های در دشمنی با شیخ فضل‌الله می‌پردازند که طبق تحقیقات من زیر سر یحیی دولت آبادی و دوستانش است.

عظمت شیخ فضل‌الله نوری در شرایط طوفانی و بحرانی درک نشد

سپس مظفر نامدار گفت: ما نزدیک به یکصد سال است که در یک قابی تاریخ ایران را نگاه می‌کنیم در حالی که این قاب حاصل تحلیل ما نیست. در این قاب تحلیلی صورت پذیرفته که بعضی شخصیت‌های ما به شکلی مطرح شده‌اند که درست نیست.

وی افزود: من در این بحث دو اصطلاح سنت و تجدد را کنار می‌گذارم و معتقدم که بعد از جنگ‌های ایران و روس خیلی از علما متوجه این نسیم که بعدها طوفانی شد، نشدند که من از آن به نظم سکولار یاد می‌کنم چون مدرنیته و تجدد تعریف درستی ندارد.

او افزود: ما عظمت شخصیت‌هایی مانند فضل‌الله نوری که در آن شرایط طوفانی و بحرانی به میان آمدند و بعضی مصالح را کنار گذاشتند نشدیم، در معنی این طوفان باید نظم سکولار را ببینیم. این موضوع دو شعار داشت که رستگاری اجتماعی به میان آمد و آن را امری فردی دانستند. شعار دوم رستگاری امردنیوی است نه اخروی. از دوره بعد از جنگ‌های ایران و روس سیطره این نظم سکولار سه حیطه را کسب کرد، نخست کسب حیطه سکولار، بعد توسعه و حفظ آن.

این استاد دانشگاه بیان کرد: بعد از مکالمه ژوبر و عباس میرزا مطرح شد که نکته کلیدی آن عدم آموزش مؤثر است و فرستادن محصل به خارج کشور همان نقطه آغاز ورود نظم سکولار بود. نخستین رخ‌نمایی نظم سکولار در تعلیم و تربیت بود و شرایط حاکمیت این نظم را در ایران مشاهده کردیم. در مرحله بعد رخ‌نمایی آن در حوزه اقتصاد بود که ما متاسفانه در زمینه تعلیم و تربیت در برابر نظم سکولار مقاومت نکردیم اما در بخش اقتصاد، مقاومتی صورت گرفت و آن تحریم امتعه بود که از حوزه آغاز شد و سومین رخ‌نمایی در شیوه حکمرانی بود که در مشروطه روی داد و به شیوه نظم سکولار آمد و علما تلاش کردند که به این شیوه حکمرانی جدید لباس ایرانی اسلامی بپوشند اما موثر نبود چنانکه شیخ نوری جان شریف خود را از دست داد چون پشتوانه آن یک تاریخ اروپا بود. 

مظفر نامدار گفت: فرنگی از شیخ پرسید که شما می‌خواهید مشروطه کنید؟ ما وقتی مشروطه کردیم اول علمای خودمان را حلق‌آویز کردیم. این مکالمه در آثار شیخ آمده است. تغییراتی که روی داد که قطع رابطه اصول و فروع بود و آن زمان مطرح شد وقتی انسان عقل دارد چه نیازی به تقلید است. بحث دیگر جدایی زبان علم از زبان معیشت است و مطرح کردند که هر کس می‌خواهد علم بیاموزد می‌تواند به هر زبانی بیاموزد و این باعث قطع زبان علم با زبان معیشت شد.

او ادامه داد: ماموریت نظم سکولار در حوزه سیاست رویارویی شیخ را در پی داشت. در آن زمان نخستین مأموریت نظم سکولار در شیوه حکمرانی تبدیل استبداد کلاسیک به مدرن بود که فقط شیخ این موضوع را فهمید. حال آنکه در شیوه استبداد کلاسیک بر همه زندگی مردم سیطره نداشت اما استبداد مدرن از تولد تا مرگ مردم را شکل می‌داد و مشروطه همه این مهم را فراهم کرد. 

این استاد دانشگاه بیان کرد: بعد عملگرایانه این نظم سکولار که کلانتر آن آمریکا بود که در دوره پهلوی با آن سروکار پیدا کردیم که جهانی کردن این نظم و نگهبانی کردن و سرکوب مخالفان آن است. همه داستان ما در دوران معاصر همین است و شیخ فهمید اگر مقابل این نظم نایستد فردا باید عواقب آن را کشور بپذیرد.

خون شیخ شهید نمی‌ریخت صحیفه حقیقت باز نمی‌ماند 

سپس مقدمی شهیدانی گفت: در مشروطه چه گذشت؟ یکی از دغدغه‌هایی علما در مشروطه داشتند پیوند فقهات با سیاست بود و بی‌توجهی نوگراها به محکمات با قوانین جدید بود. در این میان آیا علمای نجف با شیخ فضل‌الله اختلاف داشتند؟ در کتاب تنبیه الایمه نایینی و رساله التحریم شیخ اختلافی وجود داشت؟ در عرصه مشروطه محکمات را می‌بینم حفظ مصالح تشیع است و اختلاف نظری وجود نداشت.

او افزود: شیخ در رساله تحریم تعبیر قدر میسور دارد تا به قدر میسور احکام بتواند به اجرا دربیاید که این مهم محقق نشد و رساله تحریم شیخ به این معنی است که به قدر میسور در مشروطه موفق نشدیم. در اینجا به اقتضای شرایط شیوه تغییر داد و شیخ از همراهی با مشروطه سر زد. در این میان برخی به عنوان مشروطه‌پژوه داعیه مهربان‌تر از مادر شده و حرف استعمار را می‌خواهد از دل رساله نایینی به ما بدهد. چنان‌که امروز در دل حوزه علمیه قدم سکولارهایی پیدا می‌شوند که در اثری در آستانه تجدد آخوند نایینی را در حد یک غربزده به ما تحویل می‌دهد.

حال برای آنکه حرف خود را بزنند به تاریخ پناه می‌آورند. این به اصطلاح پژوهشگران برای آنکه حرف خود را به شکل دیگری بزنند این طور بیان می‌کند که حاج شیخ سکولار بود! در حالی که مورخان متعهد ما درباره این جریان دروغ ایستادند. در حالی که ما با سند حرف زدیم اما آنها با پروپاگاندا. مگر فقهای ما می‌تواند نظام تصمیم‌گیری خود را براساس یک مشت رجاله خود فروخته تنظیم کنند؟ معلوم است که نمی‌توانند سرنوشت شیخ مظلوم را ببینید و عاقبت آنها را عبرت‌آموز است. اگر شهادت شیخ اتفاق نمی‌افتد این حقیقت نمی‌ماند!

این پژوهشگر عنوان کرد: اگر خون شیخ بر زمین نمی‌ریخت این صحیفه حقیقت باز نمی‌ماند و راه گم می‌شد. امام خمینی(ره) از تمام جنبش‌ها و نهضت‌های قبل عبرت گرفته بود از جمله امام از تمام میراثی که در ادبیات فقه سیاسی ما تولید شد، استفاده کرد. چون اعتقاد داشت که این تولیدات در راسته جریان فقهی شیعه است و در رساله ولایت فقیه از آخوند خراسانی نام برد و تحت تاثیر امثال تقی‌زاده قرار نگرفت و ما هم نباید قرار بگیریم.

مقدمی شهیدانی گفت: حاصل کار مشروطه‌خواهان غربگرا، رضاخان بیسواد است همان‌هایی که روزی شعار استبداد می‌دادند، تئورسین استبداد منور شدند. در میان گناه شیخ شهید این بود که نقش استعمار را زود فهمید. بعضی از علما تا وقتی رضاخان تاجگذاری کرد، به چهره واقعی او پی بردند از جمله علامه نایینی. 

او افزود: امام در مقام تئوریک میراث قبلی را استفاده کرد آن وقت یک محقق بعد از صد سال کتاب سر هم کرد و به آخوند خراسانی نسبت داد. در حالی که مراجع ما تقبیه و رد کردند. امام پس از دستگیری در نامه‌ای به لواسانی خواستند کتاب تاریخ مشروطه کسروی را برایش بفرستند و امام پس از مطالعه آثار روشنفکران وابسته و خودفروش به بررسی تاریخ پرداختند و جلال آل احمد را یک روشنفکر متعهد خواندند و بر اساس تجارب تاریخی نهضت خود را پیش بردند چنانکه در این پیشبرد نهضت کسی از میان علما اعتراضی نکرد و اختلافی پیش نیامد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها