پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۰
ادبیات اسارت هیچ وقت تعطیل نخواهد شد/ ویکی آزادگان رونمایی می‌شود

مدیر انتشارات پیام آزادگان گفت: اگر روزی همه ادبیات دفاع مقدس به یک دلیلی تعطیل شود، بخش اسارت قطعاً تعطیل نخواهد شد، اسارت با دیگر بخش‌های جنگ خیلی متفاوت است و شباهتشان فقط همان حضور در جبهه است، حتی خیلی از اسرا در جبهه حضور نداشتند و اسیر شدند و آن دنیای بعد از اسارت چیز دیگری است.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): فرزانه قلعه‌قوند؛ مدیر انتشارات پیام آزادگان و نویسنده و شاعر است که به صورت جدی در حوزه آزادگان فعالیت می‌کند. ازجمله آثار مکتوب او می‌توان به کتاب‌های «گل کاشتی عباس» و «زمان ایستاده بود» اشاره کرد.

آنچه در ادامه از نظر می‌گذرانید بخش اول گفت‌وگوی مفصلی است که با حضور سردار مهدی محبی؛ آزاده جنگ تحمیلی و فرزانه قلعه‌قوند در اتاق گفت‌وگوی ایبنا برگزار شد.


به بهانه نزدیک بودن سالروز آزادی اسرا می‌خواهیم بیشتر با نشر پیام آزادگان آشنا شویم. در خصوص ایده اولیه پایه‌گذاری این نشر توضیح دهید.

قبل از آزادی اسرای جنگ تحمیلی، ستاد آزادسازی اسرا تشکیل شده بود و بعد از آمدن اسرا مقام معظم رهبری مرحوم ابوترابی را به‌عنوان نماینده خودشان در امور اسرا منصوب کردند. مکان فعلی موسسه پیام آزادگان نیز مقر فعالیت‌های فرهنگی در حوزه آزادگان تبدیل شد.

درست است که ایشان آزاده بود و به مجلس ورود کرد، اما همچنان پدر معنوی آزاده‌ها و مراقب آنها بودند. مرحوم ابوترابی راه می‌افتاد و هرجا که آزاده‌ای مشکلی داشت در صدد حل آن بود. او همیشه خودش بزرگترین ماموریتش را ماموریت فرهنگی می‌دانست و می‌گفت: «این فعالیت‌های فرهنگی بود که بچه‌ها را در اسارت حفظ می‌کرد.»

فعالیت فرهنگی در اردوگاه‌هایی که صلیب آنها را ثبت نام کرده بود، تفاوت زیادی با فعالیت فرهنگی دوستان مفقودالاثر داشت. عزیزانی که در صلیب ثبت نام نشده بودند از حضور آقای ابوترابی اطلاعی نداشتند. اسرایی که ثبت نام شده بودند کم‌کم توانستند فعالیت‌های فرهنگی را شروع کنند. البته که از ابتدا فعالیت‌ها به‌صورت فعلی نبود اما کم‌کم یک آزادی‌های کوچکی را به دست آوردند، منجسم شدند و به فعالیت‌ پرداختند. همه این فعالیت‌ها مخفی بود. بچه های ثبت نام شده نسبت به اسرایی که مفقودالاثر بودند، ارتباط بیشتری در کل اردوگاه‌ها داشتند.

آن زمانی که مرحوم ابوترابی کار در موسسه را شروع کرد، یک فعالیت شکل گرفت که در قالب هیئت بود. همه دور هم جمع می‌شدند و برنامه برگزار می‌کردند. به مرور تصمیم گرفتند محتوای تولیدی خودشان را چاپ کنند. همان زمان انتشارات امید آزادگان شکل گرفت آن زمان کتاب‌هایی چاپ شده بود. در این بین آقایان رحمانیان و کیانی (که پروانه نشر به نام اوست) شروع به جمع‌آوری خاطرات کردند.

طبیعتاً در آغاز کار خاطرات دارای ساختار خاصی نبود و هیچ تعریف منسجمی وجود نداشت. با حداقل امکانات و دانسته‌ها کار را آغاز کردند و کتاب‌هایی مثل «تئاتر در اسارت» در همان دوران به چاپ رسید. همین موضوع که ما چگونه بتوانیم در اسارت تئاتر داشته باشیم خیلی مهم بود. فعالیت‌های هنری در اسارت شاید ارزش هنری چندانی نداشت، اما ارزش موقعیتی بیشتری داشت. آزادگان شاید یک نمایشنامه عالی را با یک کارگردان مشهور روی استیج نمی‌بردند چون آثار بداهه نوشته و اجرا می‌شد و به واقع آزادگان به این تئاترها جان می‌بخشیدند که غالباً ممکن است طنز بوده باشد، که به اتفاقات طول روز می‌پرداخته است.

پس جریان انتشار کتاب در زمان مرحوم ابوترابی شکل گرفت و روی ریل افتاد. پس از فوت مرحوم ابوترابی چه اتفاقی افتاد؟

بعد از فوت مرحوم ابوترابی توقفی ایجاد شد چراکه ممکن بود افراد ناامید شوند یا مسیر خودشان را به دلیل از دست دادن پدر معنوی گم کنند. از طرفی تاثیری که او روی بچه‌های آزاده داشت، بسیار زیاد بود و بسیاری از رخدادها و رویدادها با حضور این فرد انجام می‌گرفت. سرانجام سال ۱۳۸۴ فرا رسید و دوستان گفتند که این بیرق افتاده را داریم و نباید بگذاریم زحمت آقای ابوترابی هدر برود و با حمایت حجت الاسلام ابوترابی، دوباره پیام آزادگان سرپا شد و انتشارات پیام آزادگان شکل گرفت.

ما نشر تخصصی آزادگان هستیم. این هم حسن است هم نیست. ما نشر دولتی نیستیم و به دلیل اینکه دولتی نیستیم قطعاً حامیانی نداریم که کتاب‌هایمان را بخواهیم به صورت فله‌ای توزیع کنیم و یکسری موانع پیش روی داریم. از یکسری قابلیت مثل سوبسید و رانت هم برخوردار نیستیم و با همت، توان، دست و قلممان تلاش کردیم که نتیجه‌اش این شد که در این سال‌ها دیده شدیم. ما سال گذشته سال پرباری را سپری کردیم. به‌عنوان ناشر برگزیده بیست و دومین دوره جشنواره کتاب مقدس معرفی شدیم. جزو ناشران برتر جشنواره سرخ‌نگاران بودیم. همچنین به‌عنوان مرکز برتر پژوهش در جشنواره دو سالانه شهید سلیمانی معرفی شدیم.

نگاه ما هنوز وارد زیست اقتصادی و تجاری نشده است و ما هنوز در زیست فرهنگی خودمان ماندیم. البته اشکالی ندارد. طبیعی است که اگر هزینه خوب داشته باشم، دنبال نویسنده خوب و طراح حرفه‌ای می‌روم. از کاغذ خوب استفاده می‌کنم. تبلیغات من هم مثل ناشران خصوصی می‌شود. اما ما از همه این‌ها محروم هستیم.

ما بدون هیچ حمایت و ابزاری، فقط با پتانسیل خودمان کار می‌کنیم. ما برای تمام اطلاعاتمان صحت‌سنجی می‌کنیم. اطلاعات آزادگان را بررسی می‌کنیم، نه به این جهت که خدایی نکرده کذب باشد بلکه به دلیل افزایش سن راوی احتمال دارد اشتباهی از سوی آن رخ دهد.

فکر می‌کنم اگر یک روزی همه دفاع مقدس به یک دلیلی تعطیل شود، بخش اسارت قطعاً تعطیل نخواهد شد، همین چند روز پیش به دو تن از نویسندگان ادبیات پایداری گفتم که هرچه از دفاع مقدس در ذهنتان است کنار بگذارید و با یک صفحه سفید وارد بحث اسارت شوید، خیلی متفاوت است و شباهتشان فقط همان حضور در جبهه است، حتی خیلی از اسرا در جبهه حضور نداشتند و اسیر شدند و آن دنیای بعد از اسارت چیز دیگری است، مثل الان مدافعان حرم ماهیت حضورشان در سوریه خیلی با جبهه فرق می‌کند، اسارت هم خیلی فرق می‌کند.

آن‌طور که من متوجه شدم پیام آزادگان در جایگاه موفقی ایستاده و این همه موفقیت پشت سر هم گذاشته و الان وضعیت خوبی دارد. برنامه شما برای آینده پیام آزادگان که یک پله جلوتر آمده‌ چیست؟ چه تلاشی می‌کنید که آوازه آزادگان را ماندگار کنید؟

ما در حال ادامه آن خط هستیم اما پربارتر این مسیر را ادامه می‌دهیم. الان وزنه کارهای ما روی بحث‌های پژوهشی است. هیچ وقت معتقد نیستم خاطرات آزادگان به تکرار می‌رسد، زیرا به تعداد تک‌تک آزاده‌ها زاویه دید وجود دارد، اما در نهایت خاطره، خاطره است. متاسفانه تعداد زیادی از آزادگان را از دست می‌دهیم. از فروردین ماه امسال تا الان حدود هفتاد هشتاد نفر از آزادگان را از دست داده‌ایم که سرعت زیادی دارد و حیف است که ما این گنجینه‌ها را از دست بدهیم و این خاطرات با آن آزاده از دست می‌رود.

با توجه به اینکه موضوع جنگ به عنوان نقطه عطفی در تاریخ ایران شناخته می‌شود و زمان زیادی از جنگ می‌گذرد، ما رفته‌رفته راویان جنگ را از دست می‌دهیم. برای حفظ این گنجینه‌ها چه کاری می‌توانیم بکنیم؟ انتشارات پیام آزادگان به‌عنوان ناشر برای حفظ این گنجینه‌ها چه کار انجام می‌دهد؟

ما امسال تمرکزمان را گذاشتیم که کارهای پژوهش محور و دایرةالمعارف در خصوص اردوگاه‌ها انجام دهیم، در این راستا به ایجاد ویکی آزادگان رسیدیم که در خصوص هیچ جنگی در جهان انجام نشده است. فضایی مثل ویکی فقه و ویکی شیعه و ویکی پدیا و … داریم، اما ویکی آزادگان یا اسارت نداشتیم که این اتفاق افتاد. فعلاً در حال گرفتن تصمیماتی برای زمان رونمایی آن هستیم. این اتفاق بسیار خوبی است. چراکه ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر روز به این طرف حرکت می‌کنیم و دسترسی به کتاب شاید همیشه مقدور نباشد. پس در فضای مجازی نقش پررنگ‌تری پیش رویمان است. همچنین این ویکی به زبان انگلیسی نیز در دسترس است که مثلاً اگر یک اسیر جنگی ژاپن یا آلمان خواست وارد آن شود و پژوهش کند امکان‌پذیر باشد.

همچنین ما برای هر اردوگاه یک دایرةالمعارف در دست اقدام داریم که یکی دو مورد آن آماده شده است و برای مقدمات چاپ ارسال شده. همچنین یک مجموعه ۲۱ جلدی کوتاه کار شده که کارکرد رسانه‌ای بسیار خوبی دارد بسیار مفید و مختصر است.

یکی دیگر از مسائلی که امسال تمرکزمان را روی آن گذاشتیم، مصاحبه گروهی است. امروز دیده می‌شود که در جهان مصاحبه جمعی و گروهی ما را زودتر به هدف می‌رساند. زیرا هم کمک می‌کند موضوعات به یادمان بیاید مثلاً اگر داریم در خصوص موضوعی مثل ابتکار و خلاقیت صحبت می‌کنیم که یک گروه نشستند با هم گفت‌وگو می‌کنند و همدیگر را پوشش می‌دهند.

همچنین بخش دیگر تمرکز ما روی مصاحبه با همسران و مادران آزاده‌ها هست که یک گنجینه در دلشان دارند که حیف است آن دیده نشود. البته کمی دیر به فکر این موضوع افتادیم زیرا مادران آزادگان را کم‌کم از دست می‌دهیم و حتی اگر از دست ندهیم حافظه آنها با کهولت سن ضعیف خواهد شد که برای این کار حتی فردا هم خیلی دیر است.

برنامه‌های پیش رو در شش ماهه آینده نشر پیام آزادگان چیست؟

همچنین کتابی داریم با مضمون خاطره داستانی سید آزادگان آقای ابوترابی که نصرت محمودزاده کار کرده است، که امیدواریم در هفته دفاع مقدس رونمایی شود. کتاب در مراحل پایانی راستی‌آزمایی است که از برادران و خانواده او در حال جمع آوری اطلاعات هستیم. وقتی که پیش‌نویس این کتاب را خواندم به نویسنده اثر گفتم که کتاب آغاز و پایان تکان‌دهنده‌ای داشت. حتی من که خودم را فرزند معنوی مرحوم ابوترابی می‌دانم، که اگر او قبول کند، و از ریز و درشت اسارت او باخبر هستم با خواندن این کتاب تحت تاثیر قرار گرفتم.

برای ثبت و حفظ آثار دفاع مقدس سراغ چه نهاد و چه ارگانی باید برویم؟

سردار مهدی محبی: در خصوص بخش ثبت آثار دفاع مقدس و اسارت از فرمایشات رهبر معظم انقلاب مشخص است که کار قابل توجهی انجام نداده‌ایم و باید تا ده‌ها برابر و صدها برابر فعالیت کرده و از این گنجینه استفاده کنیم. در این حوزه خیلی کم کار شده اما از همین اتفاقاتی که در حال رخ دادن است نباید دریغ کنیم. ضمن مستند کردن تمام آنچه که گذشته است، باید توجه داشت که در وقایع جنگ و اسارت باید در بخش گرفتن خاطرات افراد و بخش حوادث هنوز جای کار داریم. مجموعه‌های مرتبط باید دست‌به‌دست یکدیگر بدهند و حتی‌المقدور با یکدیگر تعامل داشته باشند که یک کار خوب و قوی‌تر انجام شود زیرا اتفاقات بزرگی رخ داده است و به تعبیر رهبر معظم انقلاب دوران جنگ و دفاع مقدس یک گنج است.

به خصوص دوران اسارت اسرای ما در عراق که دارای تنوع و اتفاقات ویژه‌ای است که در آنجا رخ داده و ما هرگز مشابه آن را در وضعیت عادی و حتی جنگ و دفاع مقدس هرگز ندیده‌ایم و برای همان دوره است.

کارهای خوبی از سمت خود اسرا که ذوق این کار را داشتند انجام شده است اما در حال حاضر باید به سمت کشف رفت که ارتباط فعال‌تری جمع آوری شود که این اطلاعات به نحوهای مختلف در سنین و مخاطبان مختلف در همه نسل‌ها منتقل شود.

آزادگان در دسته‌بندی کلی به دو گروه تقسیم می‌شوند. دسته اول اسرایی بودند که تحت پوشش صلیب سرخ جهانی بودند که شرایط خاصی داشتند و دسته دوم اسرایی بودند که به دلایلی تحت پوشش صلیب سرخ جهانی نبودند که آنها هم شرایط خاص دیگری داشتند. حتی اگر شما درکی از آنجا نداشته باشید، متوجه می‌شوید که بین این دو گروه حتماً فرقی وجود داشته، گروهی تحت پوشش یک نظارت فعالیت می‌کنند اما گروه دیگر هیچ نظارتی ندارند.
در طیف صلیب ندیده اتفاقات خاصی افتاده که سازندگی دارد و درس‌آموز است، آنها با کمترین امکانات و در سخت‌ترین شرایط به چه قله‌هایی دست پیدا کردند؟ مثلاً آزادگان حافظ قرآن می‌شدند درحالی که قلم و کاغذی در دست نداشت. اگر کاغذ و قلم داشت چه اتفاقات خاصی می‌توانست رقم بزند؟ حداقل در گروه‌های صلیب دیده به صورت سمبولیک قرآن در اردوگاه بوده در حالی که در گروه‌های صلیب ندیده حتی قرآن نیز در اردوگاه نبوده و به‌صورت نمادین هر چند وقت یک‌بار کاغذ و قلمی به اسرا داده می‌شد، اما در گروه‌های صلیب ندیده حتی اگر کاغذ و قلمی در اردوگاه پیدا می‌شد به‌عنوان جرم تلقی می‌شد.

حتی موردی بوده که طرف را به همین دلیل تا قطع نخاع شکنجه کردند، یعنی در تنبیه‌ها یک نفر را به دلیل داشتن یک خودکار آنچنان تنبیه می‌کردند که این اتفاقات رخ می‌داد و هیچ نگرانی نیز برای آن نداشتند.

در این شرایط آزادگان حافظ کل قرآن یا حافظ تعداد جزهای زیادی دیده می‌شد، که این سوال پیش می‌آمد که چگونه حافظ قرآن شده دیده می‌شد مثلاً فردی با سنگ روی زمین سخت آیات قرآن را می‌نوشت و بقیه که می‌خواستند حافظ قرآن شوند را دعوت می‌کردند که به آنجا بیایند. اما شرایط سخت اجازه این موضوع را هم نمی‌داد و حتی می‌گفتند دو نفر هم در یک زمان خاص نمی‌توانند با هم صحبت کنند. در نتیجه کسی که علاقه داشت قرآن یاد بگیرد از کسی که یک سوره را بلد بود می‌خواست آیات قرآن را روی زمین بنویسد تا با مطالعه آن سوره را حفظ کند و با پاک کردن آن سوره بعدی با سنگ روی زمین نوشته شود.

یا با سوزنی که از سیم خاردار گرفته می‌شد که البته نمی‌دانم در اردوگاه‌های صلیب ندیده این سوزن‌ها در دسترس بود یا نه، لباس خود را دوخت و دوز می‌کردند یا به وسیله آن روی روی پوست دست‌نوشته شود و بعد از اینکه آیه را حفظ می‌شدیم آن را از روی پوست پاک می‌کردیم و آیه بعدی را به وسیله سوزن می‌نوشتیم، و از همین روش‌ها تعدادی حافظ قرآن شدند که کار بسیار بزرگی است.

این امر باید برای منی که شاید یک بار هم در هفته سراغ قرآن نروم، می‌تواند مشوق باشد. حتی طرف می‌دانست که اگر عراقی‌ها بفهمند او را تنبیه می‌کنند. مثلاً اگر روی برگ سیگار یک گروه که آیت‌الکرسی پیدا می‌شد، کل آن گروه را تنبیه می‌کردند و در چنین شرایطی افراد حافظ قرآن می‌شد و باید ویژه‌تر به این گروه از آزادگان پرداخت زیرا اتفاقات خاصی رقم زدند.

پس در زندان‌های بعثی، کار فرهنگی انجام می‌شد.

بله. اگر بخواهیم به کارهای فرهنگی و انسان‌ساز در اردوگاه‌ها اشاره کنیم یکی از رسالت‌ها این بود که کار فرهنگی انجام دهیم. زیرا همه قشر آدمی از روحانی، ارتشی، بسیجی، پزشک و مدیر تا گوسفندچران بی‌سوادی که او را اسیر کرده بودند، حضور داشتند. بعضی افراد که کار را بلد بودند و جمع هم از آنها قبول داشت، در آن شرایط برای کارهای فرهنگی برنامه‌ریزی می‌کردند. در شرایطی که در همه وعده‌ها بچه‌ها گرسنه بودند، بعضی افراد روزه می‌گرفتند یا تکه نانی که به آنها داده می‌شد را نصف می‌کردند و نصف آن را خشک می‌کردند و در مناسبت‌هایی مثل تولد امامان با آن شیرینی درست می‌کردند. روی آنها را با روغن و شکری که بچه‌ها از آشپزخانه عراقی‌ها برمی‌داشتند، شیرین می‌کردند.

شاید در دنیای عادی این را توهین بدانند ولی برای آنها در آن شرایط بهترین هدیه بود، در آن شرایط گرسنگی به آدم فشار می‌آورد، اما پنج‌شش نفر آدم نمازخوان اصلی این‌طور معلوم می‌شدند. با همین روش ولادت‌ها و شهادت‌ها بین بچه‌ها جا می‌افتاد و جذب بالایی داشت و برای بچه‌ها خیلی جذاب بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها