رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی ضمن توضیح درباره چیستی روح دین و نقش عدالت در آن تصریح کرد: عدالت مجمع همه عناصر دین به ویژه اخلاق است و هیچ چیزی نیست که از دایره عدالت بیرون باشد.
غلامی گفت: احادیث درباره عدالت اجتماعی خیلی زیاد است. کتاب الحیاه یک مجموعه ۱۲ جلدی اثر محمدرضا حکیمی و دو برادر ایشان است. در این ۱۲ جلد مجموعه احادیث در حوزه عدالت جمعآوری، طبقهبندی، ترجمه شده و شرح مختصری هم ارائه شده است. البته معنای عدالت را خیلی وسیع گرفتند و هرچه راجع به عدالت بوده جمع کردند و تلاش کردند سیمای اسلام را از نظر عدالت اجتماعی ترسیم کنند.
وی ادامه داد: اگر کتاب الحیاه را تورق کنید نشان میدهد چقدر مطلب در سنت درباره عدالت در ابعاد مختلفش داریم. شاید برخی ناظر به عدالت فردی باشد، برخی ناظر به عدالت به معنای مصطلح نباشد و مشترک لفظی باشد ولی در کل حجم وسیعی حدیث درباره عدالت داریم.
غلامی بیان کرد: من فقط از باب نمونه یکی از فرمایشات مهم امیرالمومنین(ع) راجع به عدالت را میخوانم. ایشان در خطبه ۱۵ نهجالبلاغه میفرماید: «فَانَّ فی العَدْلِ سَعَةً ومَنْ ضاقَ علیه العَدْلُ فالجَوْرُ علیه اَضْیقُ» یعنی گشایش و راحتی در عدل است و کسی که محیط عدل و داد در نظرش محدود بیاید جور و ستم برایش فضای تنگتری به وجود میآورد.
وی افزود: در اینجا گشایش را میشود مترادف پیشرفت همه جانبه در نظر گرفت و جنبه فردی آن را امر حاشیهای دید چون ما صحبت از عدالت اجتماعی میکنیم و صحبت از عدالت فردی نمیکنیم. عدالت فردی با عدالت اجتماعی نسبت دارد ولی بحث امیرالمومنین(ع) عدالت اجتماعی است لذا گشایش و راحتی از نظر ایشان گشایش و راحتی اجتماعی است و میشود آن را مترادف پیشرفت همه جانبه در نظر گرفت. این فرمایش یک پیام جدی دارد که اگر موفق شوید عدالت را اجرا کنید اجرای عدالت مساوی با پیشرفت است و هرچه عدالت را پیاده کنید به پیشرفت رسیدهاید.
غلامی توضیح داد: یک نکته مهم دیگر در فرمایش حضرت هست و آن اینکه ممکن است اجرای عدالت برای برخی دلچسب نباشد اما اگر عدالت نباشد و ظلم باشد، ظلم به مراتب شما را بیشتر رنجور و ناراحت میکند. این پیام جدی برای کسانی است که در برابر عدالت مقاومت روانی دارند.
وی اشاره کرد: قبل از اینکه به اصل بحثم بپردازم باید درباره چند مفهوم توضیح دهم. مفهوم اول «روح دین» یا «روح شریعت» است. به عنصر یا عناصری روح شریعت اطلاق میشود که دین خدا در کل برای تحقق آن آمده است یا عینیت یافتن دین خدا به آن عناصر وابسته است. در بیان دیگری میشود گفت اجزای دین به هم متصل میشوند تا نهایتا یک اتفاقی بیفتد که آن اتفاق همان روح دین است. برخی در تعریف روح دین از واژه مصالح کلان استفاده کردند. اینها میخواهند بگویند اسلام دنبال چه مصالحی است، آن مصالح همان روح دین است.
غلامی گفت: درباره اینکه روح دین مصداقا چیست نظرات متعددی مطرح شده است. درست است که این نظرات با هم متفاوت هستند ولی با هم قابل جمع هستند و تقابلی با هم ندارند. من چند مثال میزنم. بعضی از علما معتقدند از آنجا که از نظر قرآن حرف تمام پیامبران الهی و مغز دعوت آنها توحید است، روح دین توحید است. از نظر علامه طباطبایی اگر اجزای دین تجزیه و تحلیل شود همه به توحید برمیگردد و اگر شما توانستید توحید را به سیستم اجتماعی تبدیل کنید به زنجیره اعمال و رفتارها بدل میشود.
وی افزود: بعضی از علما معتقدند روح دین تسلیم است. درست است ادیان با تنوع و تکثر فرمی و احکامی آمدند ولی همهشان یک چیز هستند و آن اسلام و تسلیم است. در همه ادیان روح تسلیم وجود دارد و هیچ دین الهی پیدا نمیکنید که روی تسلیم در برابر خدای متعال تاکید نداشته باشد. اگر تسلیم اتفاق افتاد راه باز میشود که دین دستگیری کند و انسان را به مقصد برساند. برخی دیگر گفتند روح دین، ایمان است. برخی علما روح دین را تقوا میدانند و اگر تقوا نباشد اعمال برای آخرت انسان ذخیره نمیشود. شماری دیگر از علما گفتند عبادت، روح دین است. منظور از عبادت تسلیم و خضوع در برابر خداوند است.
غلامی ادامه داد: این چیزهایی که عرض کردم عموما روح عقاید دینی بود، روح اخلاق میتواند صدق باشد یا میتواند خلوص باشد. بحث ما این است که روح شریعت اسلامی عدالت است و مویدات زیادی برای آن وجود دارد. من راجع به خود روح شریعت صحبت میکنم. شهید مطهری درباره روح شریعت چنین فرمایشی دارند؛ علما میگویند شریعت تابع مصالحی است که روح شریعت محسوب میشود.
وی اضافه کرد: از نظر ایشان مصالح دین همان روح شریعت است. شهید صدر هم در این زمینه فرمایشاتی دارند. ایشان اصل اینکه شریعت میتواند روح داشته باشد را تایید میکند. بعد دیدگاهش این است فقه یک سیستم است که اجزای آن در همدیگر موثرند و کل اجزا در جهت محقق کردن اهداف دین حرکت میکنند. به هر ترتیب همه علما اتفاق نظر دارند که دین برای جلب مصالح برای بندگان آمده است و احکام مقدمهای است برای اینکه انسانها به نقطهای برسند که همان مصلحت است و نقطه مقابل آن مفسده است.
غلامی بیان کرد: سوال ما این است آیا میشود مصالحی را برای مجموعه احکام و کل شریعت در نظر گرفت؟ حرف اصلی بنده این است بله، کل شریعت میتواند یک روح واحد داشته باشد یا مصلحت کلی داشته باشد و نقطه مقابل این روح، مفسده است. در این بین یک مفهوم دیگری هم هست به نام مذاق شریعت. ممکن است بحث مذاق شریعت شباهتهایی به روح شریعت داشته باشد و حتی موید بحث ما باشد اما معنای مذاق شریعت با روح شریعت یکی نیست و تفاوتهای ظریفی با هم دارند.
وی اضافه کرد: با در نظر گرفتن روح برای شریعت آیا استنباط روح دین در جایی که قرآن و سنت نصی در این زمینه ندارد ممکن است یا نه؟ من معتقدم میشود این کار را انجام داد اما باید روشمند باشد. من وارد روشهای جزئی این استنباط نمیشوم اما میخواهم عناصر اصلی که شکلدهنده استنباط روشمند روح دین است ذکر کنم.
غلامی گفت: مورد اول جامعنگری است؛ ما کمتر دانشمندی داریم که حق جامعنگری درباره دین را ادا کرده باشد و متاسفانه فقها در این زمینه کمکار هستند. گاهی جزئینگری آنقدر در فقه حاکم میشود که فقیه نمیتواند به تصویر جامعی از شریعت دست پیدا کند. مورد دوم کلبینی است. سوم عمقبینی است که نقطه مقابلش سطحینگری است. چهارمین عنصر منسجم بودن دین است و فراتر از آن نظاممند دانستن دین. عامل بعد عبور از تاریخمندی است یعنی فقیه از زمان و مکان فاصله بگیرد. توجه بیش از حد به دوره حضور معصوم و دورهای که منابع دینی در آن دوره صادر شده باعث میشود فقیه قادر به درک روح دین و شریعت نباشد. آخرین مطلب درک و برداشت از قرآن و سنت برای استنباط روح دین است.
وی افزود: همه این حرفها را زدم تا بگویم عدالت روح شریعت است. چرا؟ اولا قرآن و سنت تصریحاتی در این زمینه دارد. قرآن تصریح میکند همه چیز برای عدالت است. ثانیا عدالت مجمع همه عناصر دین به ویژه اخلاق است یعنی هیچ چیزی نیست که از دایره عدالت بیرون باشد. سوم اینکه هرچند عدالت هدف نهایی دین نیست و هدف میانی است ولی روح دین بالمعنی الاخص یعنی شریعت است.
نظر شما