به گزارش
خبرگزاری کتاب ایران (
ایبنا)، در آخرین روزهای تابستان، خانواده ناصر (راوی داستان) در تبوتاب بازشدن مدرسه هستند. پدر ناصر، دشتبان است و در باغی، در کنار رود الوند (در نزدیکی قصر شیرین) زندگی میکند. جنگ به آنها هجوم میآورد و به یکباره کوچ مردم شهر و روستا آغاز میشود. ناصر و خانوادهاش نیز به ناچار همراه میشوند. مردم شهر پیاده از پیشروی دشمن میگریزند؛ اما صبح روز بعد دشمن جاده را میبندد و شکار آغاز میشود. ناصر و خانوادهاش به یکی از درههای اطراف میگریزند و در غاری مستقر میشوند. پدر ناصر، برای کمک به مردم شهر میرود و ناصر، گلنار (خواهر)، مادر و پدربزرگ میمانند. پس از چند روز پدر زخم خورده بازمیگردد. «دشتبان» همچنان که روایتگر مبارزه این خانواده است، از سوی دیگر جابهجا عشق مردم به هم را به تصویر میکشد. داستان ماجراهای مختلفی را بازگو میکند. زمستان سر میرسد و آنها مجبورند با طبیعت خشمگین هم مبارزه کنند.
داستان رمان «عقابهای تپه ۶۰» با محوریت تپهای شکل میگیرد که کمی جلوتر از خط مقدم نبرد واقع شده و در تسخیر عراقیهاست. از سویی قهرمان و راوی داستان، احمد که رزمنده نوجوان و ایرانی است در سودای نبرد و مواجهه با این مانع نظامی است و از سوی دیگر عقابهای ساکن تپه که یکی از نمادهای برجسته ادبیات داستانی دفاع مقدس به شمار میروند و آمد و شد روزانه آنها به لانهها و نیز بر فراز سنگرهای نیروهای ایرانی، ذهن او را به خود جلب کرده است. داستان در چنین فضایی شرح مواجهه این نوجوان با جنگ و نبرد اوست.
محمدرضا بایرامی نثری بسیار ساده و داستانی را برای بازگویی قصه خود در این کتاب انتخاب کرده است که این نثر به همراه تعلیقهای داستانی به جا، به همراه کردن یکنفس مخاطب با کتاب کمک شایانی میکند.
هر دو کتاب منتشر شده از سوی نشر نیستان و مناسب برای مطالعه در هفته دفاع مقدس است.
نظر شما