سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - منا محمدنژاد، پژوهشگر ادبی: ملکالشعرای بهار بزرگترین شاعر عصر مشروطه و پهلوی است که پژوهشهای زیادی درباره مسائل اجتماعی و سیاسی در شعر او تاکنون انجام شده است.
ظهور و بروز قدرتهای استعماری شرق و غرب در گستره ایران طی حیات شاعر و مفاهیم برخاسته از این حضور و چالشهای ناشی از آن در فضای فرهنگی جامعه روشنفکری بسیار نمود داشت.
ملکالشعرای بهار که در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار به دنیا آمده بود، دوران حیاتش مصادف شد با نفوذ بیش از حد روس و انگلیس در تاریخ ایران به همین دلیل در شعر او، مضامینی از وطنیات و مسائل سیاسی بسیار دیده میشود؛ مفاهیمی نو از جمله وطن، آزادی، دموکراسی، برابری و حقوق زن که پیش از این در شعر فارسی چندان سابقهای نداشت.
بهار یکی از پرشورترین دورههای تاریخ ایران و مشروطیت، ظهور رضاخان و پس از آن پهلوی دوم را تجربه کرد و به تبع زندگی در چنین فضایی حاصل از حضور اروپاییان و پیامدهای گسترش تفکر غربی نمیتوانست چشم بر فقدان عدل و انصاف حاکمان، عقبماندگی کشور و ضعف در مقابل استعمارگران ببندد.
در سال ۱۳۲۰ هنگامی که لشکریان روس و انگلیس ایران را اشغال کردند، بهار قصیدهای با عنوان «صفحهای از تاریخ» سرود و درباره ظلم استعمارگران به دادخواهی پرداخت: ظلمی که انگلیس در این خاک و آب کرد
نه بیوراسب کرد و نه افراسیاب کرد
از جور و ظلم تازی و تاتار درگذشت
ظلمی که انگلیس در این آب و خاک کرد
کرد انگلیس آن همه بیداد و بر سری
اخلاق ما تباه و جگرها کباب کرد
و در جای دیگری از همان قصیده به معاهده ۱۹۰۷ بین روس و انگلیس اشاره میکند:
با روس عهد بست و شمال و جنوب را
اندر دو خط مقاسمتی ناصواب کرد
از غرب تا به مرکز و از شرق تا شمال
تسلیم خصم چیره وحشیمآب کرد
بر این اساس باید گفت بهار از شاعران برجسته ادبیات مشروطیت و دوره بیداری است؛ ادبیاتی که رسالت آن مبارزه با استبداد و آزادیخواهی بود. او با استفاده از قالبهای کهن از جمله قصیده و مثنوی، اشعاری را درباره آزادیخواهی و مسائل اجتماعی سرود.
پادشاها چشم خود باز کن
فکر سرانجام در آغاز کن
پیوند شعر بهار با تحولات سیاسی و اجتماعی ژرف و محکم است. او قالب قصیده را که پیشتر در مدح شاهان به کار میرفت، کارکرد و سازوکاری تازه بخشید و به خدمت مردم کوچه و بازار آورد.
از شعر بهار میتوان به حوادث موثر دوره بیداری رسید. با ظهور رضاخان در صحنه سیاسی کشور، بهار فصل جدیدی را در زندگی خود آغاز میکند. رضاخان که هنوز به پادشاهی نرسیده او را مورد سوء قصد قرار داد و از نمایندگی مجلس محروم کرد.
او درباره تاسیس عدالتخانه از سوی مظفرالدین شاه میسراید:
بگذشت اردیبهشت و آمد خرداد
خیز که باید قدح گرفت و قدح داد
او مفاهیم قدیمی شعر را نیز به خدمت بیان مسائل روز درمیآورد و شراب، قدح، غمزه، می، معشوق و مطرب به خدمت گرفته میشوند تا به بیان آزادیخواهی و وطن پرستی بپردازند.
بهار با سرودن مثنوی «کارنامه زندان» به متهم کردن رضاخان به ستم بر مردم میپردازد و میگوید:
پادشاه خوی تو دلبند نیست
جان رعیت ز تو خرسند نیست
وای به شاهی که رعیتکش است
حال خوش ملت از او ناخوش است
یکی از اشعار وطنی بهار ترجیعبند «وطن در خطر است» بوده که در آن شاعر از فتنه و فساد وطنفروشان مینالد و از آشوبی که بیگانگان در کشور برپا کردهاند.
علاوه بر همه اینها، آنچه بهار را در ادبیات فارسی و در ذهن فارسیزبانان بیش از پیش زنده نگاه میدارد تطور و تأمل او در زبان فارسی و سبک شعر فارسی است.
ملک الشعرای بهار یکی از پیشگامان مرثیه اجتماعی در شعر فارسی است که حوادث و مصیبتهای اجتماعی شاعر حساس را به واکنش واداشته است:
در دست کسانیست نگهبانی ایران
که اصرار نمودند به ویرانی ایران
آن قوم سرانند که زیر سر آنهاست
سرگشتگی و بی سروسامانی ایران
گر خون خیابانی مظلوم بجوشد
سرتاسر ایران کفن سرخ بپوشد
بهار شاعر شعرهای ماندگار زیادی است که پس از گذشت دههها از مرگ او و تحولات تاریخی فراوان باز هم محل ارجاع خوانندگان، سیاسیون، وطنپرستان و علاقهمندان است. مانند آنچه در سوگ عارف قزوینی میسراید:
دعوی چه کنی داعیهداران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
یا
مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازهتر کن
ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا ای فلک ای طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن
بهار در پس اشعارش همچنان زنده است و برای وطن و همه روزگاران سختی که گذرانده مینالد و بیت به بیت او دلآشوبهای تاریخی را با خود حمل میکند.
نظر شما