سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): بنابر القاب حضرت زهرای مرضیه، اشعار ۴ شاعر هرمزگانی را گردآوری شده که به مبارکی نام حضرت فاطمه، تقدس یافته و قابل احترامی هستند.
صدیقه اسلامی - شاعر:
بسان معجزه لبریز ماجرا هستی
چو رمز و راز معما، پر از چرا هستی
و درد دارم و درد مرا دوا هستی
پر از تلالو خورشید میشوم بس که
بلند مرتبهای، سایهی خدا هستی
زنی شبیه تو هرگز، نیامده بانو
و شاه کارترین آفریدهها هستی
خدا شکوه شما را نوشت در باران
که حوض کوثر لبهای کربلا هستی
اگر چه هیچ عصایی کنار دستت نیست
بسان معجزه لبریز ماجرا هستی
و هر سه ذکر تو را میشمرد انگشتم
که در تسلسل تسبیح ها رها هستی
فاطمه رحمانی - شاعر آئینی
شمع و گل و پروانه میسوزند با شعرم
با عشق مولایش بغل می گیرد او در را
اینگونه زهرا فتح کرده قلب حیدر را
او خاطرات خوبی از در داشت تا دیروز
یادش می آرد ماجرای فتح خیبر را
پشت در این خانه وا میکرد جبراییل
با ادخلوها بسلام آمنین پر را
با نفحهی رحمانی اش میریخت پیغمبر
در جان ساقی سورهی انسان و کوثر را
هر سائلی پشت در آمد دست پر برگشت
بعد از همان هرگز نزد درهای دیگر را
شمع و گل و پروانه میسوزند با شعرم
غربت گرفته کل این بیت مطهر را
باری به دوش مردم شهر است این غربت
از دوش مرد خانه بر میدارد او سر را
این عشق دنیایی نبوده هیچ وقت اما
دنیا! تماشا کن حریم عشق حیدر را
از کوچه ی باران زده با شوق میآمد
او با امیدی… فاطمه وا میکند در را
آن روز در کوچه اگر باران نمیبارید
با من بگو…پس چشمهای خیس مادر را؟
آغوش وا کرده زمین جان علی میرفت
گم کرده در روی زمین بوی پیمبر را
عشاق در وقت جدایی سخت غمگین اند
از خاک زهرا بر نمیدارد علی سر را
مهدی رستگاری - شاعر مهدوی
جفا از حد گذشت و خاطرم از یار شرمنده است
جفا از حد گذشت و خاطرم از یار شرمنده است
شبی شوم است و دل از حضرت دلدار شرمنده است
چو عمق فاجعه در هر مروری بیشتر گردد
ز یاد بی امانش جان هزاران بار شرمنده است
ز نور گوهر لولاک تا روز ابد دیگر
مدام از ماجرای وی در و دیوار شرمنده است
به زیر بند تکلیف است و از غیرت چو میجوشد
علی شیر خدا در عرصه پیکار شرمنده است
تباهی از زمان فاطمیه گشت آغاز و
جهان از کار آن قوم جنایتکار شرمنده است
نشانی از مزار بانوی عالم به عالم نیست
ز ناپاکی ناپاکان همه افکار شرمنده است
ز سیل اشک خود هر چند شستم شعر خونبارم
ببین شاعر به جد از ذکر آن آثار شرمنده است
ادب کن پیشه در پیش ولیعصر خود مهدی
که از این وضع روح جمله اعصار شرمنده است
آمنه صفت زاده - شاعر آئینی
گَر حُسینیها برفتند زینبی ها زندهاند
سالها بگذشت بر دل نوک خنجر میزنیم
حرف از ظلمی که شد بر آل حیدر میزنیم
ناله از سوز جگر ازضربت در میزنیم
از وقوع حادثه برسینه و سر میزنیم
من نمیگویم که از ازردن زهرا نگو
آن زمانی که پیمبر رفت از دنیا نگو
من نمیگویم که از مسمار و در با ما نگو
پهلوی زهرا شکست از ضرب در با ما نگو
از جوانمردی و مردانگی زهرا بگو
خطبههای آتشین زینب کبری بگو
باشمایم ای عزیزان با قلم یا بازبان
هست واجب که کنید بیدار این نسل جوان
در احادیث آمده در دورهی آخر زمان
دین و آیین در تهاجم از طریق دشمنان
دین بُرد، دینار و عالم میشود کُن فیکون
مسلمین با ناله میگویند امان و الامان
ای قلم بنویس میبالم به ناز شصت تو
سرنوشت این جوانان جملگی در دست تو
باشمایم ای عزیزان که قلم در دستتان
پس شما باید کنید بیدار این نسل جوان
با توام ای خواهری که الگویت زهرا بود
دُخت پیغمبر ز شان و معرفت والا بود
خواهرم تو که دم از آزادی زن میزنی
خود ندانی زین شعارت حرف دشمن میزنی
شادی و آزادی زن درحجاب و عفت است
بر دهان دشمن دین مُشت محکم میزنی
چون که دشمن قصد دارد ریشهی دین بَرکَند
زین بهانه حرف از آزادی زن میزنی
این حجابی که تو بینی بهترین سنگر بود
شخصیت اندر حجاب و عفت دختر بود
دین ما آیین ما خود قهرمان پرور بود
بهترین الگوی زنها دُخت پیغمبر (ص) بود
شأن او در سورهی قرآن نازل گشته است
شوکتش در آیههای سورهی کوثر بود
همسر اول امام و مادر یازده امام
خود بگو اندر کجا زین رتبه بالاتر بود
قدر خود بشناس و علم و معرفت را پیشه کُن
لحظهای بنشین و بر فردای خود اندیشه کُن
خوش به حال آنکه شد در راه دین حق شهید
دل به حق داد و از این دنیای فانی دل برید
ما به عشق کربلا یاد شهیدان میکنیم
یاد آن رعنا جوانان و عزیزان میکنیم
گَر حُسینیها برفتند زینبی ها زندهاند
پشت سنگر با شهیدان عهد و پیمان میکنیم
حمد و سوره جمله میخوانیم برای فاتحه
هدیه بر روح خدا، پیر جماران میکنیم
نظر شما