سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمد رسولی، پژوهشگر تاریخ و شاهنامهشناس: شب یلدا بازه زمانی بین غروب آفتاب آخرین روز فصل پاییز یعنی ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در اولین روز فصل زمستان یعنی یکم ماه دی است. در نیمکره شمالی شب یلدا با انقلاب زمستانی مصادف است. از این شب به بعد طول شبها کوتاه و طول روزها بلند میشود، به همین خاطر بلندترین شب سال لقب گرفته است. جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار میشود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از مردمان دیگر این شب را جشن میگیرند. در واقع یلدا یک جشن آریایی است در ایران و سرزمینهای هم فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام میبرند.
آداب و رسوم ایرانیان باستان در شب یلدا
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» نام داشت و شامل میوههای تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، لُرک که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد. در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، خوراک مقدس مانند «می زد» نیز نهاده میشد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنه کوههای البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید مینشستند. برخی در مهرابهها (نیایشگاههای پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بوده است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند). خورروز در ایران باستان روز برابری انسانها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده میپوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام میگرفت نه تحت امر.
در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز میدانستند و در جبههها رعایت میکردند و خونریزی به طور موقت متوقف میشد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خورروز در برابر آن میایستادند و عهد میکردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.
همچنین دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن مینشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.
در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین میگذاشتند و با جامه ای سپید به صحرا میرفتند و بر فرشی سپید مینشستند. دربانها و نگهبانان کاخ شاهی و همه بردهها و خدمت کاران در سطح شهر آزاد شده و به سان دیگران زندگی میکردند. رئیس و پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند.
در مورد خوراکیهای شب یلدا ذکر چند نکته ضروری است. این میوهها که اغلب دانههای زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب میشوند که انسانها با توسل به برکت خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت آور میکنند و نیروی باروی را در خویش افزایش میدهند. همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به شمار میروند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده گویی میکنند.
این جشن که یکی از کهنترین جشنهای ایران باستان است در اصطلاح به آن شب چله هم میگویند. چله بزرگ از یکمین روز دی ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول میانجامد و آن را چله بزرگ مینامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا میرسد که دهم از بهمن تا بیستم اسفند به طول میانجامد و سرما کم کم کاسته میشود.
مردمان قدیم آریایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان میگرفتند خصوصاً ژرمنها که این ماه را به خدای آفتاب نسبت میدهند و زیاد هم بی تناسب نیست چرا که آغاز زمستان مثل تولد خورشید است که از آن روز در نصف کره شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی میگذارد و هر روز قویتر میشود. در این شب آتش برمیافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیاطین نابود شده و بگریزند و همچنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود آتش نیز همان والایی را نزد مردمان دارا شد.
آداب و رسوم شب یلدا در زمان حاضر
آیینهای شب یلدا گرچه در گذر ایام دستخوش تغییراتی شده اما همچنان در سنتهای مناطق مختلف کشور مورد توجه قرار دارد. هرچند که زندگی ماشینی و گرفتاریهای روزمره، موجب ایجاد فاصله میان مردم ایران با سنتها و آیینهای گذشته شده، اما هنوز هم جلوهها و نمادهای از سنتهای ویژهای از ایران باستان در ایامی مانند شب یلدا و نوروز به چشم میخورد. نکته زیبا و بیادماندنی بلندترین شب سال در این است که همه ایرانیان اعم از فارس، ترک، کرد، لر، بلوچ، عرب، آذری و همگی، شب یلدا را شب جشن، شادی، دور همنشینی، مهرورزی، دوستی و صداقت میدانند.
یکی از آیینهای شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی میگشایند و فال دل خویش را از او طلب میکنند. در برخی دیگر از نقاط ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گویی پدر بزرگها و مادر بزرگها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر میکند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانوادهها گرد یکدیگر جمع شوند و بلندترین شب سال را با شادی و صفا سحر کنند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمییابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ایران، انواع تنقلات و خوراکیها به تبع محیط و سبک زندگی مردم منطقه مصرف میشود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمیافتد، زیرا عده زیادی اعتقاد دارند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار میمانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند. با پیشرفت علم دلایل نیاکان ما معقول به نظر نمیرسد و فقط این جشن به یادگار باقی مانده است.
نظرات