دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۲۰
اهمیت واکاوی عملکرد فقها در تئوریزه کردن فقه معاصر

کاظمی‌مقدم نویسنده کتاب «نظریه شبکه مسائل» به این موضوع اشاره کرد که کارش در این کتاب، واکاوی عملکرد فقهایی بوده که تلاش کرده‌اند فقه‌های تخصصی یا معاصر را تئوریزه کنند. نکته مهم، کشف نسبت و رابطه ابواب فقهی با نیازهای حکومت است. اگر این نسبت برقرار شود ما می‌توانیم بگوییم در همه مسائل، فقه حکومتی شکل گرفته است. بنابراین صورت این فقه رفع نیاز حکومت است.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نشست «روش تدوین شبکه مسائل فقه‌های معاصر» یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲ با حضور حجت‌الاسلام ایمان کاظمی مقدم، نویسنده کتاب «نظریه شبکه مسائل»، حجت‌الاسلام علیرضا پیروزمند عضو هیئت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی، عبدالمجید مبلغی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و علی شریفی، دبیر گروه فقه حقوق و تکالیف شهروندی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر، از سوی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر و با همکاری میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم برگزار شد.

کاظمی‌مقدم در ابتدای نشست بیان کرد: درباره مکتوبه‌ای که اینجاست باید بگویم فرصت کافی برای به انتها رساندن کار را نداشتم. ولی در فرصت‌های بعد تکمیل‌تر می‌شود. اگر با کتاب «نظریه شبکه مسائل؛ گام اول از روش‌شناسی از تولید علم دینی» آشنا باشید، در این کتاب نظریه شبکه مسائل و مدل آن تبیین شده است و اساس آن مقاله‌ای بود که با رتبه علمی پژوهشی به چاپ رسید. در خصوص موضوعی که ارائه می‌کنم یعنی «نظریه شبکه مسائل»، من در این کار طبق روشی که در کتاب است، مشی نکردم و یک روش متفاوت را طی کردم. سال ۹۶ پایان‌نامه من در سطح ۳ با عنوان «مفهوم‌شناسی فقه تمدنی» ارائه شد. در این پایان‌نامه همین مباحث تحلیل محتوا شد. کاری که اینجا ارائه می‌کنم واکاوی عملکرد فقهایی است که تلاش کردند فقه‌های تخصصی یا معاصر را تئوریزه کنند. سعی کردیم ادبیات علمی آن‌ها را واکاوی کنیم. ۴ عنوان فقه هنر، فقه تربیتی، فقه‌الاداره و فقه‌الحکومتی را در این کتاب مورد بحث قرار داده‌ایم. از مجموعه مطالبی که در این حوزه بود، تلاش کردم روش‌شناسی تولید فقه‌های معاصر را جستجو کنم.

او با اشاره به اینکه اهمیت و ضرورت فقه‌های تخصصی و معاصر بر کسی پوشیده نیست، بیان کرد: این موضوع مطالبه مقام معظم رهبری نیز بوده است. این موضوع، حوزه علمیه را در حوزه تمدن‌سازی قرار می‌دهد. ولی باید به یک ادبیات روشن و شفاف در خصوص چیستی این فقه‌ها دست پیدا کنیم. تمرکز بحث روی شبکه مسائل به این موضوع کمک می‌کند. اما به متن بپردازیم. گام‌هایی که برداشتم ۴ گام است. «مصداق‌یابی»، «تعریف‌یابی»، «توصیف‌یابی» و «دستیابی به شبکه مسائل» است. ابتدا بر مولفه‌ها تمرکز می‌کنیم. بعد از تبدیل این شبکه مفاهیم به شبکه مسائل می‌رسیم. باید روابط متغیرها را به دست بیاوریم و پیرامون این متغیرها به مسئله دست پیدا کنیم.

صورت فقه هنر، کشف نگاه هنجاری دین است

کاظمی‌مقدم عنوان کرد: در گام اول مصداق‌یابی، ۴ مصداق از مصادیق فقه‌های معاصر را به دست آوردیم و در این مکتوبه، بر اساس آثار مختلف، تلاش کردیم تا به این بحث دست پیدا کنیم. در گام دوم سراغ تعریف رفتیم. مثلاً در فقه هنر، این را باید بررسی کرد که نگاه شریعت به مقوله هنر چگونه است. اگر این تعریف را در قالب علل اربعه تعبیر کنیم، می‌بینیم صورت فقه هنر، کشف نگاه هنجاری دین است و ماده فقه هنر، خود پدیده هنر است. این نگاه هنجاری ناظر به پدیده هنر، ماهیت فقه هنر را تشکیل می‌دهد.

او درباره فقه حکومتی بیان کرد: فقه حکومتی از جنس رویکرد است. فقه حکومتی بر خلاف فقه سیاسی از جنس گزاره و موضوع و محمول نیست. درواقع یک رویکرد در تک‌تک ابواب فقهی است. اما نکته مهم، کشف نسبت و رابطه ابواب فقهی با نیازهای حکومت است. اگر این نسبت برقرار شود ما می‌توانیم بگوییم در همه مسائل، فقه حکومتی شکل گرفته است. بنابراین صورت این فقه رفع نیاز حکومت است. البته علت مادی‌اش نیز خود مسائل حکومت است.

کاظمی‌مقدم اضافه کرد: فقه‌الاداره دانشی است که در تعامل دانش و مدیریت شکل می‌گیرد. دانشی که موضوعش فعل سازمانی و متعلقات و محمول آن احکام شرعی است. در قالب علل اربعه اگر تحلیل کنیم، صورت تعریف استنباط احکام شرعی است. این احکام شرعی از ادله شرعی استنباط می‌شوند.

فقه تربیتی نیز دانشی است که رفتارهای اختیاری مربیان و متربیان را از لحاظ اتصاف به احکام ۵ گانه بررسی می‌کند. اگر ما مجموعه این تعاریف را در کنار هم بگذاریم و از تک‌تک تحلیل‌ها استفاده کنیم مجبوریم در یک نگرش فراتحلیلی به این‌ها نگاه کنیم.

او ادامه داد: فقه هنر زیرمجموعه فقه اجتماعی است. اگر مجموعه کلان فقه اجتماعی و تمدنی داشته باشیم، فقه هنر یکی از مصادیق آن است که فقه را در خصوص مسائل اجتماعی پاسخگو می‌کند و حکم را فقیه در برابر این پدیده اجتماعی قرار می‌دهد. منشا این فقه اجتماعی، مکلف جمعی است.

کاظمی‌مقدم با اشاره به مرحله الزام‌یابی بیان کرد: مثلاً درباره فقه حکومتی، سطح انتظاری حداکثری از فقه می‌رود و در اینجاست که موضوع‌شناسی مطرح می‌شود. تاکید بر زمان و مکان برای حل موضوعات، رفع نیازها و تلاش برای تشکیل تمدن اسلامی، و موارد دیگری که از الزامات فقه حکومتی است. در نگاهی دیگر، در حوزه فقه‌های معاصر به تمایزیابی پرداخته‌اند. در این مکتوبه، خواستم این نکته را بگویم که اگر عملکرد فقهای معاصر در پرداختن به فقه‌های معاصر و تخصصی را بررسی کنیم از مجموعه عملکرد این فقها ما می‌توانیم روشی را برای کشف شبکه مسائل در خصوص فقه‌های معاصر به دست آوریم.

او افزود: من در این مکتوبه آنچه فقها به آن پرداخته‌اند را در قالب گام‌ها تبیین کردم. سعی‌ام این بود که متون تخصصی را پیدا کنم. باید بر این متون متمرکز باشیم و اصلی‌ترین متغیرها و روابط آن‌ها را کشف کنیم و در خصوص این متغیرها به مسائلی دست پیدا کنیم که بتواند شبکه مسائل فقه باشد. این کار اگر بخواهد ادامه پیدا کند از قالب چند مقاله هم فراتر می‌رود.

پیروزمند منتقد حاضر در این نشست بیان کرد: با توجه به موضوع این ارائه و تمرکز این ارائه، فکر می‌کنم نسبت به آنچه در این شبکه انتظار می‌رفت، کمتر به مسئله شبکه مسائل پرداخته شد. در این فرآیندی که بیان داشتید گام‌هایی را پیش‌بینی کردید ولی وقتی این گام‌ها را نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که بخش اعظم در گام اول که همان مصداق‌یابی است متبلور می‌شود.

او ادامه داد: اگر به ادعای خود شما توجه کنیم، شما بر این تأکید کردید که شبکه متغیرها را خواستید به دست بدهید اما دقیقاً چه پاسخی به این شبکه متغیرها داده‌اید و تلقی شما از این متغیرها چیست؟ مثلاً در موضوع هنر، متغیرهای فقه هنر را می‌گویید اما واقعاً متغیر فقه هنر یعنی چه؟ شما چه عاملی را در فقه هنر مورد تحقیق قرار داده‌اید؟ از یک زاویه گفتید بازگویی روش‌های فقهای معاصر را نگاه کرده‌ام و به یک روشی دست پیدا کرده‌ام. بهتر این می‌بود که به صورت درجه یک و مستقیم‌تر به افراد اشاره می‌کردید و به منِ خواننده راهنمایی می‌کردید که من از مجموعه این گزاره‌ها می‌توانم صورت‌بندی واحدی را استخراج کنم و بگویم همه از این صورت‌بندی تبعیت کرده‌اند. موضع بحث شما باید مشخص باشد. آیا می‌خواهید استناد بدهید به افراد و فقها یا به مراجع بالادستی؟

پیروزمند گفت: در مورد قالبی که به عنوان علل اربعه برگزیدید، صرف نظر اینکه در قالب، چقدر راجح و برگزیده است، آنچه در عمل آورده‌اید، با این ابهام روبه‌رو هست که شما دارید علل اربعه را برای یک موضوع می‌گویید یا یک حکم؟ مثلاً علل صوری و مادی برای موضوع هنر است یا برای آن احکامی است که به عنوان فقه هنر استنباط می‌شود؟ این قالب باید نسبت با موضوع به کار برود. آنچه شما به کار بردید اینطور نیست. اگر نسبت به موضوع به کار می‌رفت به هدف شما نزدیک‌تر می‌َشد.

او بیان کرد: ابهام دیگر اینکه این ۴ گام از کجا آمده است؟ تعریفی که از این فقه‌ها به ویژه فقه حکومتی و اداره و تفاوتش با فقه سیاسی بیان کردید می‌تواند محل مناقشه باشد. از شخصیت‌های مختلف هم وقتی نظری ارائه می‌شَود طبیعتاً از یک دیدگاه او نیست. من نسبت به روش‌شناسی شناخت شبکه مسائل فقه معاصر، خیلی متوجه نشدم که این کار، چه پاسخی به این سوال محسوب می‌شود؟

پذیرش به نقد قرار گرفتن یک فضیلت است

عبدالمجید مبلغی دیگر منتقد حاضر در نشست بیان کرد: پذیرش به نقد قرار گرفتن یک فضیلت است. از پژوهشگاه فقه معاصر سپاسگزارم. این تلاش خلاقانه امیدوارم پیامدهای دانشی قابل توجهی داشته باشد. به نظر من اشکالاتی که استاد پیروزمند فرمودند وارد بود. همینطور اشاره آقای شریفی درباره اینکه این کتاب، بیشتر بر علم دینی ناظر بود تا فقه. کافیست در حوزه علم دینی هم مباحث را مطرح کنیم.

او گفت: فراتر از آنچه بحث شد، یک اشکال مهم بر این متن وجود دارد. اساساً آنچه ارائه شده در معنی موثر کلمه ربطی به روش‌شناسی ندارد. با مسامحه می‌توان گفت این متن، بخشی از روش تحقیق است. یعنی لایه‌های پایین روش‌شناسی که نزدیک به خروج از روش‌شناسی است.

مبلغی با اشاره به معنای متدلوژی و تفاوت آن با روش‌تحقیق بیان کرد: وقتی از روش‌شناسی صحبت می‌کنید، بر اساس ادبیاتِ در گردشِ پژوهش‌مدارانه، روش‌شناسی به چارچوب و عقلانیت و مراجعه به داده‌ها می‌پردازد؛ نحوه بروز و ظهور در حوزه‌های مختلف و اعتقادات و دیدگاه‌ها، در حوزه نحوه دین، موقعیت‌ها و غایات و الهیات حاکم بر بحث؛ که نمی‌خواهم به آن‌ها وارد شوم. این لایه‌بندی اگر لحاظ نشود ما درک موثری از روش حاصل نمی‌کنیم. روش‌شناسی نحوه نگاه ما به موضع مطالعه را در دو وجه تضمین می‌کند. یکی اینکه مواجهه ما اندیشیده باشد و بی آنکه بدانیم و دریابیم و بفهمیم در ادامه زنجیره‌های اندیشه نشده قرار نگیریم. دوم اینکه سرعت پیشرفت بحث را کنترل کنیم که روش‌شناسان به آن، هم‌شتابی می‌گویند.

او ادامه داد: مواجهه ما با داده‌ها نباید به گونه‌ای باشد که دچار پرش‌های موضعی شویم و یک جا را بزرگ‌تر و یک جا را کوچک‌تر در نظر بگیریم. در ادبیات علوم انسانی جدید، زمانی که شما از تکامل تاریخی در ارتباط با عدالت یاد می‌کنید مثل این است که شما دارید از یک روش‌شناسی ویژه‌ای بهره می‌گیرید که به عمومی‌سازی مفهوم عدالت می‌انجامد و عواقب مشخصی دارد. کما اینکه شما وقتی مفهوم عدالت را در افق جان رالز مشاهده می‌کنید آنگاه درک شما از روش‌شناسی یک وجه دیگری پیدا می‌کند.

اولین مواجهه ما با عدالت از جنس امر واقع است

مبلغی اشاره کرد: اولین نگاه ما به عدالت از جنس امر واقع یا فکت است و دومین نگاه ما از جنس امر قابل تطبیق بر واقعیت یا Truth است. اگر ظرایف را در نظر نگیریم به روش تحقیق نمی‌رسیم. روش تحقیق به آمادگی‌ها و توانمندی‌های ضروری برای شناخت داده‌ها می‌پردازد؛ به قواعد موثر در طبقه‌بندی و صورت‌بندی و الگوپردازی با داده‌ها. در روش تحقیق ما سعی می‌کنیم بضاعت نظری حاصل از روش‌شناسی را صورت‌بندی کنیم و در قالب اجرایی و عملیاتی در قالب الگوواره‌ی تطبیق‌پذیر به بحث بگذاریم.

او بیان کرد: آنچه که عرضه شد، عمدتاً وجه روش تحقیقی داشت. یعنی معرف نحوه مواجهه با اطلاعاتی بود که این اطلاعات قرار است ما را از یک نقطه به نقطه دیگر برساند. عمدتاً یک نگاه اسکلتی داشت و تنها یک ساختار داشت. مسئله این نیست که اسم این بحث چه هست، مسئله این است که اگر نحوه مواجهه روش‌شناختی خود را از پیش مقرر نکنید نمی‌توانید فرصت موثری برای رویکرد جدی به تحقیق داشته باشید. روش تحقیق بیش از اینکه پیشبرد بحث را جلو ببرد مانع فهم می‌شود. از همین رو می‌شود دید که این متن دچار دشواره و مشکل شده است.

مبلغی گفت: شما در متن با مجموعه‌ای از نگاه‌های تحمیلی مواجه هستید. شاید بتوان گفت این متن یک متن روش‌پرهیز است تا روش‌مند. اگر هر صفحه این متن را لحاظ کنیم می‌بینیم این نکته را. متن همان ابتدا شروع می‌کند به توضیح ۴ حوزه. من می‌گویم چرا از ۴ حوزه دیگر برای شناسایی عرصه‌های جدید فقه معاصر استفاده نشده است؟ چرا وارد پروتکل از پیش‌پذیرفته‌ترشده علوم انسانی که به سیاست و اجتماع و فرهنگ می‌پردازد نشویم؟ چرا به خودمان اجازه می‌دهیم از آن تخطی کنیم. اگرچه فکر می‌کنم باید تخطی کنیم اما چرا و چگونه این تحمیلات دارد رخ می‌دهد؟ شاید هم درک شبه‌اثبات‌گرا در امر تامل دینی است که دارد فرو ریخته می‌شود بر سر متن؛ و متن را ناتوان می‌کند که بتواند گستردگی مطالعه خود را دریابد.

او ادامه داد: ادبیات متن هم خیلی متواضعانه نبود و مدعای آن نظریه‌پردازی است. من جرئت چنین ادعاهایی درباره نظریه و نظریه‌پردازی را ندارم. اگر متنی هم به این صورت باشد، من را جذب نخواهد کرد. متن دچار مجموعه‌ای از عدم توازن‌ها در عرصه‌های مختلف است و به تُراث و ادبیات فقهی بی‌اعتنا است و نسبت خود را با اصول فقه مشخص نمی‌کند.

مبلغی عنوان کرد: عدم تمهید، متن را آزرده است و ظرفیت متن را برای پیش رفتن تهدید کرده است. در صفحه ۱۲ به تفاوت فقه حکومتی پرداخته‌اید. گویا مفروض پایه‌ایِ پشتِ انگاره طرح‌یافته در بحث، این است که فقه حکومتی، اساساً مسائلش، از جنس دیگری و از بافت دیگری است. چگونه به این فرض بزرگ تن دادید؟ این فرض بزرگ، معرکه آراء است. این حاصل تأثیرپذیری نادانسته و ناخواسته و نافهمیده از نظریه ساختارگرایی آمریکایی متاخر است که به شدت تاکید می‌کند بر اینکه امر اجتماعی فی حد ذاته، اساساً با امر فردی متفاوت است.

او گفت: در این متن ادبیات نادقیق نیز به کار رفته است. این متن تلاش کرده واژه‌پردازی خوبی داشته باشد اما در برخی مواقع پای متن لغزیده است. در حوزه عمومی می‌شود گفت سوژه‌یابی؛ اما در مطالعات علمی روش‌شناسی بخواهیم یا نخواهیم، از سوژه معنای دیگری قابل فهم است. یا بحث علل اربعه نیز نشان عینی درس مدرَسی است الا اینکه به دقت پیاده نشده است. اما مخالف نیستم که از علل اربعه به عنوان ابزاری برای روش‌شناختی بهره بگیریم اما باید آگاهانه از آن استفاده کنیم و بگوییم که چرا از این اصول ارسطویی استفاده کرده‌ایم؟ اگر ما داریم به چنین مسیری گام می‌گذاریم به مثابه روش‌شناس باید به چرایی بپردازیم.

مبلغی بیان کرد: رسیدن به نظام موضوعات، مسئله مهمی است اما رسیدن به این نظام، گام آخر روش‌شناسی است. ابتدا باید تمهید روش‌شناختی بکنید. شما باید ابتدا درک مؤثری حاصل بیاورید تا راه و چاهی باز شود تا بفهمیم نظام موضوعات کجای کار قرار می‌گیرد. گاهی شتاب در رسیدن به نظام موضوعات باعث شکل گیری چنین وضعیتی می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط