سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – سید حسن حسینی نژاد: بعضیها کتابخوان حرفهای یا به اصطلاح «خوره کتاب» هستند. برخیشان حتی سرزنش میشوند که تمام اوقات فراغتشان را با کتاب میگذرانند. خورههای کتاب برای خرید کتاب جدید مجبور هستند به ترفندهای مختلفی متوسل شوند و یا یواشکی دست به خرید بزنند و نیز برای بردن کتاب تازه خریدهِ خود به داخل خانه به هزار و یک ترفند روی بیاورند.
کسانی که سن و سالی از آنها گذشته و حتی جایگاه فرهنگی و اجتماعی مناسبی دارند اما گویی باید همواره به اعضای خانواده، اقوام، دوستان و حتی همکاران و همسایگانشان مُدام پاسخ بدهند.
مثلاً چرا اینقدر کتاب میخرند یا اینهمه کتاب خریدن و خواندن آخرش چه میشود؟! کتاب خواندن هم شد تفریح و سرگرمی؟! چرا سرعت خریدن کتابت از خواندت بیشتر است و بسیاری پرسشهای دیگر که بعضاً پاسخهایی تکراری در پی دارد و حتی گاهی کار بهجایی میرسد که فرد کتابخوان از جایی به بعد سعی میکند نسبت به تمام حرفها و پرسشها و حتی کنایهها و تمسخرها سکوت کند و یا بیتفاوت باشد.
در همین راستا با تنی چند از دوستان یار مهربان که با وجود تمام استقلال مالی و تشکیل خانواده و زندگی؛ همچنان با این چالش روبهرو هستند به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد. اینها خوره های کتاب هستند که هیچوقت دست از کتاب برنمیدارند.
چرا سرعت کتاب خریدنت از کتاب خواندنت بیشتر است؟
زهرا عباسی، مدیر مدرسه، مرور نویس و فعال و مروج کتابخوانی در گرگان به خبرنگار ایبنا، گفت: به نظرم یکی از سختترین کارهای دنیا رد کردن کتاب تازه خریداریشده به داخل منزل است. من آن زمان در خانه پدری معمولاً تازههای خریدم را در جاکفشی جا ساز میکردم و خیلی طبیعی وارد خانه میشدم.در بدو ورود به داخل خانه اول به بهانه سلام کردن سراغ مادرم میرفتم تا ببیند دستم چیزی نیست. بعد سر فرصت مناسب کتابها را از جاکفشی به یک مکان امن که برای من آن زمان بالای کمد سه متری اتاقم بود انتقال میدادم و بهمرور آنها را داخل قفسه کتابخانهام میگذاشتم.همچنین من دوستی دارم که نشانی محل کارش یا نشانی منزلم را برای دریافت کتابهای خرید اینترنتیاش میدهد و بعد آنها را در صندوقعقب ماشینش نگه میدارد.
وی افزود: حتی دوست دیگری دارم که جوری کتاب سفارش میداد که در روزهایی که مادرش سرکار است پستچی آنها را بیاورد که البته بعضی وقتها پیشبینیاش درست از کار درنمیآمد و مجبور بود برای خرید جدیدش کلی توجیه و بهانه بیاورد.
عباسی ادامه داد: متأسفانه هنوز خیلی از ما علیرغم استقلال مالی و رفتن سرزندگی خود، همچنان به مادر و یا اعضای خانواده و اطرافیان جواب پس میدهیم که مثلاً اگر پولهایت را نمیریختی پای این کتابها الآن یک خانه یا ماشین داشتی!
زهرا عباسی گفت: حتی الآن هم که زندگی مستقلی دارم گاهی با نگاهها و سخنان افرادی خارج از دایره خانواده و دوستان روبهرو میشوم که واقعاً آن را درک نمیکنم. مثلاً وقتهایی که سرکار هستم؛ پستچی تازههای خریدم را به مغازهدارهای اطراف منزلم تحویل میدهد و وقتیکه میخواهم بسته پستیام را تحویل بگیرم، شاهد نگاههای خاص و پرسشگرانه آنها میشوم.
وی در پایان گفت: متأسفانه برخی از افراد، کتاب را یک کالای غیرضروری و جاگیر میدانند و کتابخوانی را امری بیهوده دانسته و حتی آن را در قالب یک تفریح قرار نمیدهند. من اولین کتابهایی که خواندم کتابهای پدرم بود و یا آثاری بود که برایم خریده بود. البته مامان من به این اعتراض داشت که چرا سرعت کتاب خریدنم از کتاب خواندنم بیشتر است و کتاب نخوانده پولی است که حرام میشود.
وقتی کتاب را بهعنوان یک تفریح سالم نمیپذیرند
حسین دهقان از دیگر دوستداران کتاب و کتابخوانی نیز عنوان کرد: یکی از چالشهایی که من هم در طول زندگیام با آن درگیر بودم همین بحث خرید کتاب تازه بود. اوایل چون سرکار بودم و کسی نبود که خریدم را از پستچی تحویل بگیرد، نشانی خانه پدرمام را برای ارسال بستههای پستی کتاب میدادم اما از یکجایی به بعد ملامتها و نگاههای چپچپ زیاد شد.
وی افزود: بعدازاین ماجرا، نشانی محل کارم را برای ارسال و دریافت مرسوله درج کردم امانگاهها و سؤالهای کلیشهای همکارانم ناراحتکننده بود. همکارانی که نشستن پای برخی سریالهای بی محتوا را کار بزرگ سالانه؛ ولی سرگرم شدن و سروکله زدن با کتاب و قلم و کاغذ را چیزی مربوط به سنین پایین میدانستند.
وی در خاتمه اظهار کرد: درمجموع کتاب خریدن و وقت صرف کردن برای مطالعه در حداقلترین حالت یک تفریح و کار سالم است (البته در نگاه جامعه کتابخوان چیزی فراتر از اینها است) ولی متأسفانه در افکار عمومی تعریف تفریح گویا مسائلی دیگر جز خواندن کتاب و پول دادن برای کتاب است.
کتاب خریدنم لااقل آسیبی به کسی نمیزند
مرتضی احسانی از دیگر فعالان عرصه کتاب و کتابخوانی نیز اظهار کرد: من در طول سال، بسته بسته کتابهای تازه خریداری کردهام را به انباری منزلمان انتقال میدادم و تکبهتک و در بازههای زمانی متفاوت آنها را به داخل خانه میبردم. البته بیشک اهل خانه متوجه افزایش قابلتوجه کتابها میشدند اما خب سعی میکردند به رویم نیاورند.
وی افزود: نمیدانم چرا ما دوستداران کتاب و کتابخوانی مجبوریم برای خرید کتاب به زمین و زمان پاسخگو باشیم. به نظرم خانهای که از درودیوارش کتاب نریزد خانه نیست و یا من نمیتوانم بپذیرم که هزینه چیزهای دیگری را بدهم و آنها را داشته باشم درحالیکه مغز و روحم تهی باشد.
احسانی ادامه داد: من خودم تا سالها با چالش پاسخگویی برای اینکه «چرا اینقدر کتاب میخری؟» و یا «اینهمه خوندی چی شد؟» روبهرو بودم اما از یکجایی به بعد سعی کردم نشنوم و نهایت به فردی که از من چنین سئوالهایی میکرد مثلاً بگویم «تو ماهی فلان قدر پول سیگار میدهی، خب من پول کتاب میدم. تو پُک میزنی میره هوا و همراهش سلامتیت هم هوا میشه، اما کتابی که من خریدم را حتی اگر فرصت نکنم بخوانم، آسیبی ازایندست را در پی ندارد».
وی همچنین گفت: البته برای ما که علاقهمند به خریدن کتابهای چاپی هستیم و تا بوی کاغذ را حس نکنیم و ورق زدن کاغذ را لمس نکنیم، گویا خواندن کتاب نمیچسبد، جاگیر بودن کتاب هم در کنار فشار نگاه اطرافیان همیشه چالش آفرین بوده است.همچنین در کنار نظرهای برخی افراد که معتقدند در عصر کتاب دیجیتال و وجود کتابخانه، خریدن کتاب کاغذی مساوی با دور ریختن پول است و اصلاً کتابخوانی کاری بیهوده است؛ با افرادی همیشه روبهرو شدم که باور دارند داشتن قفسه کتاب و کلاً کتاب، جز تنگ کردن محل زندگی فایدهای ندارد.
احسانی گفت: قبول دارم که کتاب آنهم به تعدادی که ما در خانهداریم جاگیر است، اما خب تفریح و علاقهمندی ما هم این است. من خودم بخاطر جا باز کردن برای کتابهای جدید همیشه به مشکل میخوردم، اما خب تا کتابخوان و دوستدار کتاب نباشی این لذت خواندن، داشتن کتاب و کتابخانه و جامعه خوره کتابها قابلدرک نیست.
وقتی در نگاه برخی کتاب خریدن و خواندن پول دور ریختن است
سروه هاشم زاده از دیگر کتابخوانهای حرفهای نیز با اشاره به اینکه سالها با این سئوال روبهرو بوده است که چقدر کتاب میخری و یا اینهمه کتابها را خواندی یا اینکه کتابخوانی هم شد کار، به خبرنگار ایبنا، گفت: به سراغ هر دوستدار جدی کتاب که بروید بدون شک در طول زندگی با این پرسشها روبهرو شده است، مگر اینکه در خانوادهای کتابخوان بزرگشده باشد که آنهم اگر خانواده چیزی نگوید، آدمهای پیرامونی بسیاری هستند که از این قبیل پرسشها را مطرح کنند.
وی افزود: البته من با توجه به شغلم و سر و کار داشتن مستمر با کتاب در مواجه با سئوالهای اعضای خانواده و آدمهای پیرامونم خوشبختانه گزینهها و بهانههای مختلفی دارم. مثلاً میگویم این کتاب را هدیه گرفتم یا ناشر برای یادداشتی که برایشان نوشتم به عنوان هدیه فرستاده است و یا در هفته کتاب وقتی بیش از عرف خرید میکنم، میگویم کد تخفیف و بن رایگان داشتم و یا تخفیف ۵۰ یا حتی ۷۰ درصدی گذاشته بودند و من هم خرید کردم.
هاشم زاده ادامه داد: در مجموع به چشم خانواده و آدمهای دور و بر، بیشتر کتاب خریدنم به چشم میآید و خواندن و نمود آن در زندگیام کمتر موردتوجه است و مثل خیلی از کتابخوانهای حرفهای، در چشم و ذهن برخی از مردم گویا کتاب خواندن امری بیهوده است و خریدن کتاب مساوی با پول دور ریختن است. از همه بدتر همیشه مواخذه میشوی که اینقدر خوندی چی شد و چرا این قدر کتاب میخری و بدترین سئوال اینکه همه اینها را خواندی؟!
به گزارش ایبنا، به هر حال کتابخوانهای حرفهای یا همان خورههای کتاب بدون توجه به سرزنشهای دیگران کتاب میخرند و میخوانند، آنها به نقش و جایگاه مهم کتاب در زندگی یومیهشان پی بردهاند و با یار مهربان زندگی میکنند.
نظرات