سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حسین زحمتکش زنجانی، نویسنده: ادبیات داستانی، گاه خاستگاه رویش و خیزش اتفاقات مهم و تأثیرگذاری در سطح جوامع است که بهطور معمول، بهراحتی نمیتوان از کنار آنها گذشت. ادبیات اگر در مسیر خودش حرکت کند و از تکنیک بهرهمند شود و نویسندگانی همسو با اهتمامی جدی بدان روی آورند (فارغ از اینکه دور یک میز نشسته باشند و تصمیماتی برای آینده کاری خویش گرفته باشند یا نه)، میتواند جریانساز باشد. این مسئله، بهمرور و با شیبی بسیار کُند پیش میرود و بههیچعنوان نباید انتظار داشت تحولات بنیادین، یکشبه رخ بدهند؛ بنابراین، منطق رفتاری حکم میکند متولیان امر فرهنگ و کتاب، اعم از مدیران، نویسندگان، مترجمان، ناشران و دیگر کنشگران، نسبت به این موضوع بیتفاوت نباشند و در مواجهه با آن، دست به اقدام بزنند.
در تاریخ معاصر کشور ما نیز ادبیات داستانی، همواره مهم بوده و کنش فعالی در جامعه داشته است؛ طوری که در سالهای نهچندان دور، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و کمی قبلتر یا همزمان و یا بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، رمانهایی از طرف نویسندگان روشنفکر به چاپ رسید که هدفش تهییج خوانندگان و تقویت ذهنیت انقلابی آنها بود. البته عرصه، عرصه جولان نویسندگان چپگرا، لیبرال و مادیاندیش بود و انقلابی هم که مدنظر آنها بود، در همین جهت سیر میکرد. نگاهی به «همسایهها» ی احمد محمود و «تنگسیر» صادق چوبک و «چشمهایشِ» بزرگ علوی، خود گواهی بر این مطلب است و اینکه مثلاً دیانت، نباید جایگاهی در تحولات آینده کشور داشته باشد. انقلابگرایی آنها از این نظر، یک وجه مشترک قابلتأمل با زمامداران عصر طاغوت داشت و آن هم اینکه هر اتفاقی رخ بدهد، نبایستی پای دین را به صحنه سیاست کشور باز کرد.
همین اتفاق در دوران پساانقلاب و دفاع مقدس نیز میافتد و در خلأ داستاننویسان مذهبی، شاهدِ انتشار رمانهایی هستیم که به انقلاب و جنگ، از منظر دیگری مینگرند. همینگونه پیش میآییم تا سرانجام در سالیان اخیر به «بیرون در» و «طریق بسمل شدن» محمود دولتآبادی میرسیم و هدف هم یک چیز است: تقدسزدایی از انقلاب و جنگ؛ کاری که نویسندگان این جریان از سالها پیش شروع کردهاند و آنقدر در سُرنای آن دمیدهاند که نسل جوان امروزی، دیگر از انتشار رمانهایی با مسائل ساختارشکنانه تعجب نمیکند. آنها با خود میگویند وقتی روحانیت و انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، تقدسی ندارد، پس متعرض موضوعات دیگر هم میتوان شد. نویسندگان انقلابی ما نیز البته هرچند بسیار دیر، اما چند سالی است بهپا خاستهاند و این نبرد ایدئولوژیک همچنان ادامه دارد و یکی از میادین آن، عرصه ادبیات مهاجرت است.
شوربختانه با رصد وضعیت نشرِ چند سال اخیر ایران در حوزه کتاب، بهویژه در بحث ترجمه، به یک اتفاق ناخوشایند در مقوله ادبیات داستانی برمیخوریم و آن اینکه «ادبیات مهاجرت» در کنار جریانهای دیگری که محوریت آنها عمدتاً بر پایه ترویج فرهنگ غرب، خیانت، تجرد و خانوادهگریزی، بیاعتقادی به خدا، بیبندوباری در زندگی اجتماعی، فمینیسم، همجنسگرایی، تغییر جنسیت، ازدواج با محارم و ازدواج سفید، خرافهگرایی و خرافهپرستی، عرفانهای نوظهور و معنویتهای نوگرا، درویشمسلکی، شیطانپرستی، تأکید بر بحران هویت، توجه به کادرسازی برای انقلاب و تهییج مردم برای خیزش انقلابی، عادیانگاری و تطهیر خودکشی است، بسیار پررنگ خودنمایی میکند و شگفتآورتر اینکه معمولاً نهادهای نظارتی در یک دهۀ اخیر با تساهل و تسامح با این مقولات برخورد کرده است و تقریباً با نوعی ولنگاری در این فرآیند مواجهیم.
اساساً نگاه به مهاجرت بهعنوان یک پدیده معمول در جهان، بهخودیخود شاید شائبهای در برنداشته باشد؛ اما مشکل از آنجا آغاز میشود که قرار است چنین نگاهی ترویج و تقویت شده و جهت سیر آن از جوامع دورمانده از شکوفایی اقتصادی و گاه فرهنگی، بهسوی کشورهای پیشرفته و صنعتی باشد. چنین رویکردی البته ممکن است رنگ و بوی سیاسی هم به خود بگیرد و مهاجران را کسانی نشان بدهد که از وضعیت سیاسی کشور خود به تنگ آمده و به امید تنفس در فضایی آزاد و به دور از خودکامگی و بگیروببندهای بیدلیل که عرصه را بر آنان سخت کرده، عمدتاً رهسپار دیار غرب میگردند. این، نگاهی است که علاقهمندان به این تفکر، درصدد القای آن هستند.
نویسندگان، مترجمان و ناشران کشورمان نیز اخیراً ورودی جدی به این حوزه داشتهاند و هر ساله، کتب پرشماری از آنان در زمره ادبیات داستانی به چاپ میرسد. مبدأ مهاجران در بیشتر آثاری که به این عرصه اختصاص دارد، آسیای غربی، بهویژه خاورمیانه، چند کشور معدود آسیای شرقی بهخصوص کره شمالی، آمریکای لاتین و همچنین کشورهای فقیر آفریقایی است. مقصد آن هم چنانکه اشاره شد، معلوم است؛ جهان غرب، یعنی اروپا، آمریکای شمالی و قاره اقیانوسیه، بهخصوص استرالیا. تصویری که در این کتابها از جهان مبدأ نشان داده میشود، مبتنی بر جنگ، کشتوکشتار، فقر، دیکتاتوری سردمداران، بیفرهنگی، بیعدالتی و مسائلی ازایندست است. جهان مقصد نیز کاملاً روتوششده، با محورهایی چون آزادی، عدالت، ثروت و دست نوازشکشیدن بر سر پناهجویان شناخته میشود.
کتابهای این جریان در سالهای اخیر، بسامد قابلتوجهی داشته و به نظر میرسد برخی ناشران به هر دلیل، توجه ویژهای به آن دارند. نکته حائز اهمیت، پراکندگیِ قالبی در میان این آثار است؛ طوریکه هرچند بیشتر آنها رماناند، اما مجموعهداستان و روایت و برخی قالبهای دیگر هم در آنها پیدا میشود. بااینحال، طبیعی است که رمان، جایگاه دیگری دارد و بهعلاوه لذت در خوانش، تأثیر بیشتری بر مخاطب میگذارد.
در مورد این جریان، یک نکته حیاتی نیز وجود دارد؛ نکتهای که باید در پسزمینه چنین جریانی، آن را جستجو کرد؛ تطهیر صهیونیسم و اشاره به ناگزیریِ یهودیان از هجرت به سرزمین موعود فلسطین و در یککلام، دفاع از تشکیل دولتی به نام اسرائیل. مطابق با این روایت ساختگی، یهودیان از آنجا که سالها مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند و همواره سرگردان بودهاند و بهخصوص بعد از نسلکشی بیرحمانه آلمان هیتلری تحت عنوان هولوکاست، بنابراین حق دارند که اکنون روی آسایش و آرامش را به خود ببینند و در جایی، ثبات یافته و رحل اقامت بیفکنند، و کجا بهتر از هیکل سلیمان و سرزمینهای پیرامونی آنکه اکنون در کشور فلسطین است. پس باید آنجا اشغال شود.
در این مورد، بهخصوص میتوان به چند کتاب زیر اشاره کرد که در یکی دو سال اخیر به چاپ رسیده و متهورانه درباره ظلم و ستم نازیها و بزرگنمایی کاریکاتوری آن، حتمیت وقوع هولوکاست، تطهیر صهیونیسم، مظلومیت یهود و لزوم به رسمیتشناختن حق بازگشت آنها به سرزمین موعود سخن میگویند:
۱. رمان کتابدار آشویتس / آنتونیو ایتوربه / نشر نون؛
۲. رمان تعمیرکار / برنارد مالامود / چشمه؛
۳. رمان و تو برنگشتی / مارسلین لوریدان ایونس / نشر نی؛
۴. رمان همه ما در تاریکی یکسانیم / جولیا هیبرلین / افرا؛
۵. رمان بافته موی مادربزرگ / آلینا برونسکی / ثالث؛
۶. رمان قلبهای تشنه / آنزیا یزیرسکا / علم؛
۷. رمان دستهای عموی کوچکم و سالهای غربت / کسری محبعلی / سیب سرخ؛
۸. مجموعه داستان انجمن منتظران رهبر / علاء الاسوانی / افکار جدید؛
۹. نمایشنامه جنگ و صلح غزه / کاریل چرچیل / یکشنبه.
این یادداشت پیش از این در مجله گاه نقد منتشر شده است.
نظر شما