سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -میرشمسالدین فلاح هاشمی، نویسنده: انسانها از آغاز زندگی اجتماعی خویش، شروع به داستانسرایی کردند. آنها قصههایشان را با خیال و تخیل پیوند میدادند تا برای همنوعانشان جذاب باشد. این نوع داستانسرایی برایشان نوعی غرور، شکوه و تفاخر نیز به همراه داشته است. در این میان، شاکله قصهها، اخلاق بود و در واقع قصهای نبود که جدا از موضوعات اخلاقی باشد.
خداوند برای انتقال مفاهیم معرفتی و انسانساز در کتابهای آسمانی خود چون تورات، انجیل و قرآن، از ظرفیت قصهسرایی و داستانگویی بهخوبی استفاده کرده است. قصههای متنوعی در قرآن آمده که زیباترینِ این قصهها، و به تعبیر قرآنیِ آن «أحسنالقصص»، قصه زیبا و جذاب حضرت یوسف (ع) است. دلایل بهرهگیری قرآن از قصهگویی، چند چیز است: ۱- تربیت و آموزش، ۲- بهترین روش برای تفهیم عامه، ۳- جاذبه و کشش، ۴- بیان واقعیات عبرتانگیز تاریخی، ۵- بیان حقایق قرآنی.
حتی پیامبران غیرالهی نیز بر استفاده از قصه بسیار اهتمام داشتهاند؛ به طور مثال، بودا به خاطر اینکه مفاهیم دینیاش بیشترین تأثیر را داشته باشند، از قصه استفاده میکرده است. در طول قرنها، قصهها از لحاظ ساختاری تغییرات زیادی کردهاند. حتی ابزار بیانشان نیز از قالب نظم خارج شد و به نثر تبدیل شد؛ داستانهای منثوری که در جدیدترین قالبش «رمان» نام گرفت. در واقع، رمان محصول مدرنیته است. با ظهور تمدنی که در مغرب زمین رقم خورد، رمان نیز متولد شد. شاید رمان، حدیث نفس انسانهای گیرافتاده در این تمدن مدرن و ماشینزده باشد.
اکنون در غرب، عقاید ماتریالیستی و مادیگرایانه به بنبست رسیده است و در عوض، گرایش به مسایل غیرعلمی و غیرتجربی رو به افزایش است. در قرن حاضر هنوز ارزشها و مفاهیم مسیحی، نیروی خود را حفظ کرده است و نمود آن را میتوان در ادبیات شاعران و رماننویسان یافت. دقت در بررسی شکلهای دینی و ادبی در عصر جدید، توجه ما را به این نکته جلب میکند که مقولات دینی غالباً در ادبیاتی وجود دارند که خود را از بیخ و بن، غیردینی اعلام میکند.
برخی صاحبنظران بر این باورند که قرن بیستم، قرن مذهب است. بنابراین، وجود خداوند و ارزشهای دینی و اخلاقی در این قرن برجستهتر مینماید، اما هنوز این تردید وجود دارد که اساساً رمانی تحت عنوان رمان دینی وجود دارد یا خیر؟ اگر موضوع رابطه انسان با خداوند را مطرح کنیم، آنگاه رمان، رمان دینی است؟ دکتر محمد مددپور، امیدی به خلق این گونه داستانی ندارد. او میگوید: «آن نسلی که بتواند رمان دینی بنویسد -اگر بشود گفت به این معنی جدید، رماننویسی وجود داشته باشد- هنوز من نمیشناسم و ندیدهام… مشکل این است که با حدیث نفس نمیتوان در قلمرو قصه دینی، کاری را پیش برد. بیشتر نویسندگان ما در نفس، جز غرایز سرکوفته چه میبینند که ما انتظار تقرب به حق را در آنها داشته باشیم و قصهنویسی ما تجدید شود؟ اکثر اینها آلودهاند» البته او رمان دینی را صراحتاً نفی نمیکند، بلکه بیشتر بر خالق رمان دینی تأکید دارد.
در این میان، کسانی نیز هستند که در کنکاشهای ادبی خود در مورد رمان دینی، تعهد نویسنده و نویسنده مذهبی را مد نظر قرار میدهند. ابراهیم حسنبیگی، از این دست اندیشهورزان است. او درباره رمان دینی میگوید: «رمانِ نویسنده مذهبی، رمانی است که جوهره جوشش و حرکت به سوی عدالت واقعی دارد». در تأیید این مدعا، بد نیست نگاهی هم به کلام حضرت امام (ره) بیندازیم؛ آنجا که او درباره هنر چنین میگوید: «هنر در مدرسه عشق، نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است».
شاید نتوانیم به طور شاخص، اصطلاح رمان دینی را در غرب داشته باشیم، ولی رمانهای بسیاری وجود دارند که خدواند، اخلاق و دین در آنها برجستگی بسیاری دارد. نویسندگان غربی معتقدند که دین در رمان، از مجرای اخلاق عبور میکند. والتر بسانت، نویسنده و منتقد انگلیسی معتقد بود رمان، هنری است که قوانین و احکامی کلی بر آن حاکم است و مهمترینِ این احکام، وجود یک هدف اخلاقی آگاهانه در رمان است.
گرایش و علاقه مردم به رمانهای دینی و اخلاقمدار، آفتی را هم به همراه داشته و دارد، و آن سوءاستفاده برخی نویسندگان از این گونه و القای تعالیم خودساخته است. عبدالعلی دستغیب معتقد است در دو دهه اخیر، گرایش عرفانی از قسم چینی، هندی، مسیحی و حتی سرخپوستیِ آن، در داستانها و رمانها نمود داشته است. البته حسن میرعابدینی، نویسنده کتاب صد سال داستاننویسی ایران بر این اعتقاد است که پس از انقلاب اسلامی، بحران روشنفکری و آرمانگریزی به شکل گرایش به عرفان بروز مییابد و ما اگر بخواهیم شاخصترین نویسنده این حوزه (عرفانهای نوظهور) را نام ببریم، باید از پائولو کوئیلو، نویسنده برزیلی یاد کنیم؛ نویسندهای که در دهه گذشته، آثارش در ایران با اقبال فراوانی روبهرو بوده است.
کوئیلو در رمانهایش و در تبیین عرفان شخصیاش از چند عنصر بهره میگیرد: خدای شخصی، تجربه دینی، افسانه شخصی، عشق، تکثرگرایی دینی، تساهل و تسامح، نفی تعصب مذهبی، دین بدون شریعت، شکاف میان خرد و ایمان، سحر و جادو، روح جهانی، تقدس زدایی و….
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اتفاقات ادبی به گونهای دیگر در کشور رقم خورد. شعر ما بهخصوص در دوران دفاع مقدس، به حد اعتلای خود رسید. داستان ما نیز در کل به یک قداست کلامی دست پیدا کرد و گونه جدید ادبی به نام «خاطرهنویسی» پدید آمد که مخاطبان بسیاری را به خود معطوف داشت. اسلام و انقلاب، سبب جریان نویی در عرصه ادبیات شد. محمدرضا سرشار، این جریان را جریان واقعیتگرای اسلامی میداند: «در دوران پس از انقلاب اسلامی، جریان تازهای در داستاننویسی معاصر ما پدید آمد که در مجموع میتوان آن را جریان واقعیتگرای اسلامی نامید. این مکتب نیز عده قابل توجهی از نویسندگان، خاصه نسل انقلاب کشور را به خود جذب کرد و موجد آثار تأملبرانگیز و ارزشمندی شد.
شهریار زرشناس، منتقد و پژوهشگر بر این باور است که ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی واقعگرا و آرمانطلب است. به اعتقاد او برای بسترسازی ظهور تمدن اسلامیِ فردای تاریخ بشر، ادبیات واقعگرای آرمانطلب انقلاب اسلامی به رشد و بالندگی رسیده و دارای ویژگیهایی است. این ویژگیها بهاختصار عبارتاند از:
۱. واقعگرایی
۲. تعهد و التزام به افق تعالیم اسلام و آرمانهای انقلاب اسلامی
۳. جهتمندی واقعگرایی این ادبیات در جهت آرمانگرایی اسلامی
۴. پایبندی به رعایت حدود اخلاق و عفت کلام
۵. توجه به شخصیتهای داستانی نیک و عدالتطلب در مقابل شخصیتهای ضد اخلاقی
۶. مروّج مبارزهجویی و معنویتخواهی
۷. امیدآفرین، روحبخش، شورانگیز
۸. دغدغههای قهرمان داستان غالباً معنوی، عدالتطلبانه و اخلاقی است
۹. مشحون از شعائر شیعی است
۱۰. تأکید بر اهمیت حفظ و تعمیق محتوا و هویت معنوی اثر
در واقع، ادبیات داستانی انقلاب ما در قالبهای مختلفِ رمان، داستان کوتاه، مینیمال و داستانک، محتوای دینی را بهخوبی پذیرفته است. بنابراین میتوان گفت رمان دینی، تمام شعائر اسلامی و انقلابی را در خود دارد.
نظر شما