مریم عرفانیان نوروززاده، یکی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس و ادبیات مقاومت در گفتوگو با شیما ناصری خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: راستش را بخواهید ابراهیم خلیلی را نمیشناختم. با همین مصاحبهها شناختمش؛ او را که نه، ابراهیمِ خلیلِ وجودش را شناختم. حضورش در سوریه جای تعجب داشت؛ نهتنها برای من که نویسندۀ کتابش بودم، برای دوستانش هم همینطور بود. در دوران آموزشی برای افرادی که سوریه میروند، قوانین سختگیرانهای وجود دارد. طبق همان قوانین، فرزند شهید اجازۀ رفتن ندارد. ابراهیم جانباز تفحص بود، فرزند شهید و حتی برادرزادۀ شهید! خیلیها به نرفتنش اصرار داشتند؛ اما رفته بود! اصلاً کوچ کرده بود...
نویسنده کتاب «پای درختان زیتون» افزود: چند سالی فرماندۀ پایگاه مقاومت بسیجِ مسجدِ سبحان در محلۀ نظامآباد تهران بود و مدتی هم در نشریۀ «شلمچه» به سردبیری مسعود دهنمکی فعالیت داشت. او بازیگر اولین سری فیلم سینمایی «اخراجیها» بود. چقدر میتوانست بماند و موفق شود. میتوانست بماند و مثل خیلیها مشهور شود؛ ولی نماند. نماند و رفتن را به شهرت ترجیح داد. آنهم چه رفتنی، رفتنی که زبانزد شد. ابراهیم مسئول تخریب لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در منطقه عملیاتی سوریه بود و شبیه پرندهای سبکبال در شعلههای آتش پروبال سوزاند. با شهادتش، محسن رضایی در پیج شخصیاش نوشت: «شهید مدافع حرم ابراهیم خلیلی که روزگاری رویای شهادت را در سکانس به میدان مین رفتنِ قهرمانِ گمنامِ فیلم اخراجیهای ۱ و خلق صحنههای جنگ تمرین میکرد، سرانجام قهرمان واقعی نقشِ خود شد؛ نقشی که یک عمر، دیدن تصویر خود را در آن نقش آرزو داشت؛ نقشی که این بار نه نقش که عین حقیقت بود. اکنون دیگران باید قصه و فیلم و سریال قهرمانیهای او را بسازند و آرزوی حضور در نقش و نام او را داشته باشند…»
وی در ادامه در خصوص اینکه قبل از نگارش کتاب طرح یا شکل خاصی مدنظر دارد، اینگونه بیان کرد: نوشتن هر کتاب، مهندسی خاص خودش را میخواهد، یعنی اینکه محتوای را در چه چارچوب و قالبی بهتر میتوان به خواننده عرضه کرد و به چه شکل نوشته شود خواندنیتر است؟ برای همین با توجه به منابع و مستنداتی که طی مصاحبه یا تحقیق به دست میآورم، قالب کار قبل از نوشتن در ذهنم شکل میگیرد، ولی موقع بازنویسی ممکن است تغییراتی نیز داشته باشد.
مریم عرفانیان گفت: من هر فصل را طی چهار پنج مرحله بازنویسی میکنم: ۱- یک مرحله موقع تدوین است که نقاط تاریک و پاسخ سوالات تکمیلی را سعی میکنم بیابم؛ ۲_ دیگری بعد از نگارش و نهایی شدن همان فصل است؛ ۳_ آخر هم فصل را برای راوی یا مصاحبه شونده جهت اینکه اگر مطلبی به ذهن آنها برسد ارسال میکنم؛ ۴_ سپس فصل کامل شده را به لحاظ ویرایشی (ادبی و سجاوندی) بازنویسی میکنم تا حشو و زواید را از متن بگیرم؛ ۵_ سر آخر هم که فصول کتاب تمام شد یک بار دیگر بهعنوان خواننده پرینت کتاب را مطالعه و ویرایش میکنم.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: شروع هر کتاب بستگی به قالب آن دارد که مستندنگاری است یا خاطره شفاهی و یا رمان، ولی من سعی میکنم از جایی کتاب را شروع کنم که مخاطب پسند باشد. در اصل خودم را به جای خواننده میگذارم و فکر میکنم کتاب از چه جایی خوانده شود بهتر است.
نویسنده کتاب «پای درختان زیتون» هدف و انگیزهاش را از نوشتن روایت زندگی شهید مدافع حرم اینگونه مطرح کرد: من به خاطر اینکه سالها برای نوشتن یک کتاب وقت میگذارم، معمولاً دنبال موضوع خاص هستم. یعنی باید سوژه برایم خیلی جالب و خاص باشد که زمان طولانیای را برای تحقیق و نگارش آن بگذارم. خاص بودن شهید خلیلی در یک جمله این بود: «یک جوان امروزی که فرزند شهید بود، جانباز تفحص شد و خودش هم در دفاع از حرم اهل بیت (علیهماالسلام) به شهادت رسید.»
عرفانیان درباره روند پژوهش و نگارش این کتاب گفت: بیش از سی مصاحبه چندین ساعته که توسط محققین نشر ۲۷ بعثت (سرکارخانم مهدیه زکیزاده) از خانواده، همرزمان، دوستان و آشنایان شهید گرفته شده بود، برایم ارسال شد. موقع تدوین احساس کردم میتوان جزئیات بیشتری از راویها پرسید برای همین هنگام نوشتن هر فصل سوالات تکمیلی را از راویها میپرسیدم. در نهایت، فصل تکمیل شده را برای کارشناس نظامی انتشارات میفرستادم تا اگر کتاب اصلاحاتی داشت انجام شود.
او در ادامه بیان کرد: به دلیل اینکه تعداد مصاحبهها و ماجراهای زندگی شهید ابراهیم خلیلی بسیار زیاد بود و فراز و نشیب فراوانی داشت؛ بهترین زاویه دید، دانای کل بود که میشد ماجراها را به هم ربط و بسط داد و بنده این زاویه دید را برای این کتاب برگزیدم.
مریم عرفانیان درباره ویژگی بارز شهید ابراهیم خلیلی گفت: اولین ویژگی ابراهیم این بود که فرزند شهید بود. این مسئله که خودش سختیهای نبود پدر را در زندگی کشیده بود و باز هم حاضر شد بچههایش فرزند شهید شوند مرا به فکر فرو برد. گرچه که خیلی از همرزمان و دوستانش تا بعد از شهادت نمیدانستند ابراهیم فرزند شهید است. دومین ویژگی جانبازیاش بود، ابراهیم یک پایش را بر اثر انفجار مین از دست داده بود و با همان حال به سوریه اعزام شد. البته درباره جانبازیاش هم زیاد صحبت نمیکرد. این توداری ابراهیم و اینکه بیشتر کار انجام میداد و کمتر حرف میزد و همچنین یکی از معدود مدافعانی بود که در تفحص و پاکسازی حرف اول را در کشور میزد و خیلی ویژگیهای دیگر که مخاطب کتاب با مطالعه زندگیاش به آن میرسد، من را بیشتر مشتاق نوشتن از این شهید بزرگوار میکرد.
عرفانیان در مورد اینکه به چه صورت میتوان افرادی مثل ابراهیم خلیلی را به نسل جوان بهتر شناساند و اینکه در چه قالبی میشود به جوان امروز بگوییم افرادی همچون ابراهیم خلیلی برای امنیت و حفظ اسلام و کشور جان خود را فدا کردند و به آن سوی مرزها رفتند، گفت: در وهله اول نوشتن کتاب مهم است، ولی کتاب به خودی خود نمیتواند شهید را به مخاطبان معرفی کند. نقش رسانه اینجا بسیار پر رنگ است و ساخت ایموشن، پادکست، حتی صوتی شدن کتاب و پخش قسمتهای تاثیرگذاری از زندگی شهید در رسانه باعث بهتر دیده شدن ابراهیم خلیلی و شهدایی مثل ایشان میشود.
عرفانیان درباره اینکه چه زمانی نام کتاب را انتخاب میکند، بیان کرد: گاهی نام کتاب را حین نوشتن مییابم و گاه پس از اتمام کتاب؛ البته نام کتاب شهید خلیلی را پس از نوشتن آخرین فصلها پیدا کردم. به نظرم نام کتاب علاوه براینکه مفهوم کلی متن را دربردارد، باید جذاب و مخاطب پسند باشد و در عین حال ماجرای کتاب را لو ندهد. یعنی مخاطب پس از خواندن کتاب ارتباط نام را با متن بیابد. فکر کنم در کتاب پای درختان زیتون این اتفاق افتاده است.
نظر شما