سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -امیرمحمد عباسنژاد، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس: کتاب «ایرانیها آمدند» دو روایت از آزادسازی نبل و الزهرا، است. این کتاب دارای دو بخش است که هر بخش روایت جداگانهای دارد. بخش اول را احمد حاج محمدطاهر روایت کرده است و روایت بخش دوم را سردار محمدعلی حق بین به عهده گرفته است. کتاب همانطور که در ابتدای متن گفته شد در مورد آزادسازی نبل و الزهرا دو شهر شیعهنشین سوریه است که ایرانیها در آزادسازی این شهرها نقش پررنگی داشتند.
پرده اول:
وقتی سرهنگ «احمد زیدان»، فرمانده نیروهای عراقی در خرمشهر، با دستهای لرزان و از روی ترس روی ورقه تلفنگرام خود نوشت: «ایرانیها آمدند…». نیروهای ایرانی با باران آتش راه را بر نیروهای عراقی که نوزده ماه پیش، روی دیوار خانههای خرمشهر نوشته بودند: «آمدهایم تا بمانیم.» بستند و توانستند خرمشهر را از زیر پوتینهایشان بیرون بکشند.
سالها از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران میگذرد. دیگر هیچ نام و نشانی از سرهنگ احمد زیدان و نیروهای شرکتکننده در اشغال خرمشهر نیست. هیچکس جمله سرهنگ احمد زیدان یادش نمانده است، چیزی که انسانها به یاد دارند، تاریخ آزادسازی خرمشهر و فرار نیروهای عراقی از خرمشهر است که در تاریخ جاودانه شد.
پرده دوم:
در جنگ سوریه، روز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ وقتی نیروهای لشکر ۱۶ قدس گیلان توانستند بعد از سه سال و هشت ماه دو شهر شیعهنشین از محاصره نیروهای تروریستی تکفیری آزاد کنند. احمد جنید، فرمانده سوری نیروهای مقاومت نبل و الزهرا بعد از شکست محاصره و فرار نیروهای تروریستی، سوار موتور شد و خودش را زودتر از نیروهای لشکر ۱۶ قدس گیلان به مردم نبل و الزهرا رساند و با خوشحالی و شعف از پیروزی فریاد زد: «ایرانیها آمدند… ایرانیها آمدند…»
با شنیدن صدای او، همه زنان و کودکان به روی پشتبامهای خانههایشان رفتند و صدای هلهله زنان و تکبیر مردان آسمان سوریه را فرا گرفت. آنها هم از روی خوشحالی و پیروزی فریاد زدند: ایرانیها آمدند… ایرانیها آمدند...
سردار شهید محمدعلی حقبین و نیروهایش در جنگ سوریه کاری را کردند که رزمندگان ایران در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ در جنگ عراق علیه ایران انجام داده بودند. آنها هم مثل رزمندگان دفاع مقدس توانستند بار دیگر روز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ را در تاریخ جاودانه کنند.
پرده سوم:
باز تاریخ تکرار شد. بعد از جسارت و حماقتهای متعدد رژیم صهیونیستی در به شهادت رساندن تعدادی از فرماندهان جبهه مقاومت، روز گذشته، نیروهای سپاه پاسداران با حمله پهبادی و موشکی دوباره تاریخساز شدند و توانستند به بهترین شکل ممکن رژیم غاصب را تنبیه کرده و روز دیگری را در تاریخ معاصر جاودانه کنند و باز فریاد دشمنان از روی ترس و استیصال شنیده میشد که فریاد میزدند: «ایرانیها آمدند… ایرانیها آمدند…»
نیروهای سپاه پاسداران باز هم توانستند روز دیگری را در تاریخ ماندگار سازند.
اما مسئله مهمی که باید در نظر گرفت و اهمیت دارد، مکتوبکردن و نوشتن واقعیات مهم تاریخی است تا آیندگان با حماسهها و افتخارات ایران زمین آشنا شوند. در چند سالی که از آزادسازی خرمشهر میگذرد، درباره خرمشهر کتابهای زیادی منتشر شده و همچنین کتاب «ایرانیها آمدند» درباره آزادسازی دو شهر شیعهنشین نبل و الزهرا نوشته شده است.
اما مهمتر از این دو روز که شاهکار و هنر نیروهای نظامی ایران را به رخ جهانیان کشاند، حمله به اسرائیل و شکستن هیمنه پوشالی رژیم غاصب بود که نشان داد محوریت قدرت در خاورمیانه با جمهوری اسلامی ایران است. این اتفاق بزرگ باید نوشته شد تا مبادا همچون روز ۱۶ مهر ۱۳۶۶ به فراموشی سپرده شود. روزی که شهید نادر مهدوی به همراه بیژن گُرد، غلامحسین توسلی، نصرالله شفیعی، مجید مبارکی، خداداد آبسالان و مهدی محمدیها در خلیج فارس آمریکا را به زانو درآوردند.
با نوشتن خاطرات فرماندهان و نیروهای حاضر در حمله پهبادی و موشکی به اسرائیل میتوان این روزهای مهم و تاریخی را بهم پیوند زد. همانطور که جیجی رنیر، مورخ هلندی مینویسد: «تاریخ، داستان تجارب انسانهای فعال در جوامع است.»
از طرفی دیگر کارکرد خاطره در صحنه جامعه و طیف وسیع مخاطبان، متفاوت است. این گوناگونی، از ابراز حس همدردی و همراهی و زبان حال خود تلقیکردن تا اظهار تنفر و روگردانی و حتی تکذیب؛ امکان وقوع دارد. از آنرو که خاطرهها، گذشته را به حال میپیوندند، چونان پلی حرکت به سوی آینده را تسهیل میکنند و با عرضه تجربههای تلخ و شیرین و حسابگریهای هوشمندانهای که در این تجارب نهفته است و عبرت جستن و درس گرفتن از تنگناها و پرهیز از شادخواریهای بیملاحظه و بیحساب، برای نوگامان و تازهکاران، موجب آگاهی میشوند.
عبرتهایی که با خواندن حوادث گذشته بدست میآوریم، به منزله خشتی در ساختن بنای تاریخ و فرهنگ جامعه است.
نظرات