به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آخرین قسمت «سرزمین شعر» جمعه ۳۱ اردیبهشت از آنتن شبکه چهار تلویزیون پخش شد و با مشخص شدن برگزیده این مسابقه تخصصی شعر، به کار خودش در فصل اول پایان داد. «سرزمین شعر» اولین مسابقه تخصصی در حوزه شعر بود که در آن شاعران شناختهشده و جوان با هم به رقابت پرداختند.
فریبا یوسفی از شاعران شاخص کشورمان و از جمله سرگروههای این مسابقه بود که بعضی اعضای گروهش به مراحل پایانی سرزمین شعر راه یافتند. به سراغ فریبا یوسفی رفتیم تا درباره این برنامه گفتوگو داشته باشیم.
درباره نحوه شکلگیری و ساخت مسابقه «سرزمین شعر» بگویید. ایده ساخت و پخش این برنامه چگونه شکل گرفت؟
ما برای شکلگیری برنامه رایزنیهای زیادی داشتیم؛ یعنی علاوه بر نشستهای حضوری، در گروهی که تشکیل داده بودیم با جمع داوران، سرگروهها و کارگردان برنامه مرتب در حال گفتوگو بودیم تا بتوانیم به یک سر و شکل مناسب برای این مسابقه برسیم. تا جای ممکن برای قسمتهای مختلف سرزمین شعری برنامهریزی کردیم و حتی درباره اسم برنامه هم همفکری کردیم. سرزمین شعر ابتدا قرار بود در ایام دهه فجر و به عنوان یکی از پیوستهای رسانهای جشنواره شعر فجر برگزار شود. به همین دلیل چون زمان محدود بود، کارها به سرعت پیش رفت. شاید به همین دلیل بود که ابتدای کار این مسابقه را خیلی بزرگ ندیدیم یعنی سرزمین شعر با یک طرح ساده شروع شد ولی رفتهرفته این طرح بزرگتر شد و به شکلی که مشاهده کردیم تبدیل شد. البته شکی نیست که این برنامه هنوز نقائص زیادی دارد و در فصل دوم با تغییراتی که در آن به وجود میآید، موفقتر هم خواهد شد.
تا به حال در تلویزیون برنامهای نداشتهایم که شاعران حرفهای در آن با هم به رقابت بپردازند. از طرفی رقابت در حوزه شعر، آن هم با حضور شاعران شناختهشده چالشهای خودش را داشت. این ایده در عمل چگونه انجام شد؟
رقابت شکل سالمی داشت. به هرحال ما پشت صحنه بودیم و میدیدیم که بین بچهها هیچ گونه رقابتی نیست. این گونه نبود که کسی بخواهد از دیگری جلو بزند یا مثلاً او را رقیب خودش ببیند. برعکس، شاعران خیلی به هم کمک میکردند یعنی برای انتخاب و حتی اصلاح شعرها با هم مشورت میکردند و به هم قوت قلب میدادند. یک همدلی خیلی خوبی بین سرگروهها و شاعران بود که واقعاً غنیمت بود. حتی بعضی از سرگروهها که شاعرهای گروهشان به مراحل بعدی نرسیده بودند و عملاً در برنامه کاری نداشتند، باز هم سر صحنه حضور پیدا میکردند و در کنار ما بودند. فضا فضای خیلی همدلانهای بود. همه به همان هدف اصلی فکر میکردند، یعنی ورود شعر به خانه و خانواده و جامعه. برای شعر پیش از این چنین برنامهای ساخته نشده بود. با توجه به اینکه کارها خیلی سریع پیش رفت، تلاشها به ثمر رسید و بیش از آنچه انتظار داشتیم مورد توجه قرار گرفت.
شعر همیشه در برنامههای تلویزیون تزیینی بوده است و شاعران از این مسئله شاکی بودهاند. سرزمین شعر توانست الگوی جدیدی در برنامهسازی درباره شعر ایجاد کند؟
بله من خودم همیشه با این مسئله مواجه بودم که چرا به شعر به عنوان یک گنجینه ارزشمند و جذاب توجه نمیشود؟ عموماً در مناسبتهای تقویمی یک شاعر را برای وقتپرکنی دعوت میکردند، آن هم بین هنرهای دیگر و حق شعر آن طور که باید ادا نمیشد. از طرفی باید توجه داشته باشیم که مردم ما هم شاعر هستند و هم عمیقاً شعردوست به همین دلیل ساخت این برنامه نیازی بود که همیشه حس میشد. حتی کسانی که در ظاهر میبینیم علاقهای به شعر ندارند، در موقعیتهای خاص شخصیشان با شعر ارتباط دارند و شعر را موثرترین پیامرسان میدانند. شعر برای هیچکس کنار گذاشتهشده نیست و برای هر ایرانی شعر بهترین پیامرسان است. عموم مردم هم سادهترین نوع شعر را میپسندند یعنی مردم عادی بیشتر دنبال شعرهایی هستند که در اولین مواجهه پیام اصلی آن را بفهمند و با آن ارتباط برقرار کنند. این نکتهای است که کار را برای برنامهسازی درباره شعر کمی دشوار میکند یعنی ما باید تصمیم بگیریم مخاطب عام را در نظر بگیریم یا مخاطب خاص را؟ اینجاست که من فکر میکنم در برنامهسازی برای مخاطب عام، باید یک وضعیت بینابین را انتخاب کنیم.
سرزمین شعر کجای این معادله بود؟ در فصل اول توانست مخاطب عام را راضی کند؟ فکر میکنید فصل اول این برنامه میتواند به عنوان یک تجربه موفق و آزمون و خطا مورد توجه قرار بگیرد؟
به نظر من سرزمین شعر بیشتر مناسب مخاطب خاص شعر و ادبیات بود، تا مخاطب عام.یکی از شبها من برنامه را همراه با بستگان تماشا کردم و میدیدم که بزرگترها حوصله تماشای برنامه را ندارند. وقتی شعرها زبان روانتری داشتند و مفاهیم سادهتر بودند، با مخاطب ارتباط برقرار میکرد ولی وقتی که شعرها خیلی فنی و پیچیده میشد، مخاطب کمحوصلگی میکرد. نمیخواهم بگویم این شاعران سطحی و یا شعرشان عامهپسند است، ولی شاعرانی که شعرشان ساده بود و زبان و روایت دلنشینی داشتند بیشتر مورد توجه مردم قرار میگرفتند. از آن طرف شاعرانی که شعرشان بسیار هنرمندانه و بعضاً فنی و پیچیده بود، توفیق کمتری در ارتباطگیری با مخاطب عام داشتند یعنی همان شاعرانی که من به عنوان یک شاعر وقتی اثرش را میشنیدم با بهتزدگی و خوشحالی آن را دنبال میکردم، برای مخاطب عام جذابیت کمتری داشتند و یادم است پای یکی از همین شعرخوانیها من با لذت تمام داشتم شعر را گوش میکردم، ولی مهمانهای ما اصلاً نمیفهمیدند شاعر چه میگوید؟ و من مجبور بودم برای آنها توضیح بدهم که منظور شاعر چیست و درباره چه چیزی حرف میزند.
یعنی معتقدید برنامهسازی در حوزه شعر برای مخاطب عام ملزوماتی دارد که باید رعایت شود؟
درست است که شبکه چهار شبکه نخبگان است ولی در نهایت بیننده اصلی و عمده آن عموم مردم هستند که این قدر فنی به شعر نگاه نمیکنند. معتقدم اگر میخواهیم سرزمین شعر بینندههای بیشتری داشته باشند، باید به گرایشها و خواستههای مردم بیشتر نزدیک شویم. به عنوان مثال مردم شعر طنز را بیشتر دوست دارند، یا شعری که مسائل اجتماعی را با زبان ساده روایت کند؛ همچنین شعر عاشقانهای که در عین لطافت و زیبایی، ساده و روان باشد. اگر برای این مسائل هم فکر و ایدهپردازی شود، قطعاً بینندگان سرزمین شعر چندین برابر خواهند شد.
شاید یکی از دلایلش همین باشد که مواجهه مردم با شعر و ادبیات در رسانه ملی بسیار کم بوده است. یعنی برنامههایی از جنس سرزمین شعر در تلویزیون غایب بوده است و به همین دلیل، هنوز برای عموم مردم ذائقهسازی نشده است. خود من به همین نکترسیدم. یعنی به این نتیجه رسیدم که ما هنوز برای مردم در زمینه شعر خوب و شاخص، ذائقهسازی نکردهایم. باید آن قدر این کارها تکرار و تکرار شود تا اینکه در نهایت رابطه مردم با شعر جدیتر شود. اتفاقاً من معتقدم جوانها بهخصوص نسل امروز به این دلیل که هیچوقت با چنین برنامههایی مواجه نبوده، خیلی از آن استقبال میکند. اتفاقاً جوانها شعر را دوست دارند و مطمئن هستم اگر چنین برنامههایی ساخته شود، برای نسل جدید تازگی دارد. ما هیچ منبع تغذیه برای نسل جدید فراهم نمیکنیم و شکایت داریم که چرا این نسل محتوایی خارج از فکر و فرهنگ ما را تماشا میکند؟ این نتیجه کمکاری ماست. ما هستیم که باید بهترین برنامهها را تولید کنیم و به بهترین شکل داشتههای فرهنگی خودمان را ارائه دهیم.
آیا شعر این توانمندی را دارد که مخاطب را مثل دیگر برنامههای تلویزیونی پای تلویزیون بنشاند؟
قطعاً همین طور است. حتی همان شعرهای سخته و پیچیده و فنی را با تکرار و ذائقهسازی میتوان به دل مردم برد. با تکرار، خیلی کارها میشود کرد. ما تا امروز حتی یک برنامه هم به شکل «سرزمین شعر» هم نداشتهایم، در حالی که شعر بزرگترین داشته فرهنگی ماست. این برنامهها باید به صورت مستمر تولید و تکرار شوند. شعر مورد علاقه مردم است و اگر به شعر به عنوان یکی از جذابیتهای فکری و فرهنگی نگاه شود، میتواند به راحتی مخاطب خودش را جذب کند.
یکی از نقدها به «سرزمین شعر» این بود که شعرها به خوبی اجرا نمیشدند. یعنی شاعران آ نطور که بایدشعرشان را ارائه نمیکردند. شاید یکی از کارهایی که باید برای فصل بعدی سرزمین شعر انجام شود، کار کردن روی نحوه قرائت و شعرخوانی شاعران است. چگونه بعضی برنامههای سرگرمی برای یک قسمت کوتاه از برنامهشان ماهها تمرین میکنند؟ شاعران هم پیش از ضبط برنامه چندهفته زیر نظر اساتید صداسازی و اجرا، شعرشان را تمرین کنند. به هرحال ارائه مکتوب شعر با ارائه صوتی و تصویری و رسانهای آن تفاوتهایی دارد که کمتر به آن توجه کردهایم.
ما همیشه با یک شکل تکراری و مشخص در خوانش شعرها مواجه هستیم و که شعرها خیلی عادی ارائه میشوند. تنها در چند مورد شعرخوانیها خیلی شکوهمند و دقیق و درست بود، ولی خیلی از شعرخوانیها جای کار کردن داشتند. نحوه ارائه شعر خیلی مهم است. این یکی از همان جذابیتها است که باید بیشتر به آن بپردازیم. نوع ایستادن، پوشش، حرکات و صدای شاعر باید مورد توجه قرار بگیرد. میتوان برای تک تک این جزئیات برنامهریزی کرد و کار را ارتقا داد. اما توجه داشته باشید خیلی از نقدها و نقائصی که در سرزمین شعر وجود داشت، به خاطر کمبود وقت و همچنین تازه بودن ساخت این برنامه بود. یعنی اگر فصل دوم برنامه ساخته شود، قطعاً خیلی از آن نقدها رفع میشوند.
خود شما به عنوان یکی از سرگروهها چه پیشنهاداتی برای فصل دوم دارید؟
خیلی خوب میشود اگر صورت مکتوب شعرها هنگام شعرخوانی شاعر نوشته شود تا مخاطب بتواند به راحتی آن را بخواند و معنای آن را دریافت کند. یا اینکه زمان بیشتری برای انتخاب شاعران وجود داشته باشد و سرگروهها بتوانند در زمان کافی با اعضای گروهشان همفکری کنند. من فکر میکنم حتی در چینش شاعران هم میتوان فکرهایی کرد؛ درباره اینکه هر شاعری در چه شبی و با چه شاعرانی رقابت کند، میتوان بیشتر فکر کرد. یعنی طوری نباشد که در یک شب مثلاً هشت شاعر خوب با هم رقابت کنند و چندتا از شاعران خوب به راحتی حذف شوند، یا اینکه یک شاعر متوسط با تعدادی شاعر خیلی شاخص رقابت کند و در همان مرحله اول حذف شود. باید این شانس را به شاعران داد که خودشان را در مراحل مسابقه ارتقا بدهند و شانس صعود به مراحل بعد را داشته باشند. به صورت کلی فکر میکنم میتوان برنامه را طوری طراحی کرد که تا جای ممکن این رقابت عادلانهتر باشد.
حضور شاعران خانم در سرزمین شعر برجسته بود و مورد توجه قرار گرفت. به عنوان یک بانوی شاعر حضور خانمهای شاعر در سرزمین شعر را چطور ارزیابی میکنید؟
ما سه سرگروه خانم داشتیم. یعنی نسبت سرگروههای زن به آقایان، سه در برابر پنج بود. در بین تمام گروهها هم شاعر خانم داشتیم. اما در مجموع بین ۶۴ نفر شرکتکننده، تعداد خانمها کمتر بود. البته نمیتوان انتظار داشت که تعداد خانمها و آقایان همه جا برابر باشد. بالأخره خانمها شرایطی دارند که بعضاً باعث میشود حضور کمتری در فعالیتهای اجتماعی داشته باشند؛ مثل شغل، فرزندداری، حساسیتهای شخصی و غیره. در نهایت فکر میکنم یک سوم شرکتکنندگان سرزمین شعر خانم بودند که شاعران قوی و خوبی هم بودند. ما سالها شاهد یک رکود خاص در شعر زنان بودیم. شاید نزدیک به دو دهه یک خلأ از نظر تعداد و از نظر قوت شعری در شعر خانمها داشتیم، اما حالا نسل جوان خیلی خوب کار میکنند. یعنی هم پرتعداد هستند و هم کیفیت کارشان خوب است. با توجه به همین توانمندیها است که من فکر میکنم امکان داشت که تعداد شاعران خانم در سرزمین شعر دقیقاً به اندازه آقایان باشد.
یکی از ثمرات سرزمین شعر معرفی شاعران خانم به جامعه بود، در حالی که خیلیها اصلاً گمان نمیکنند که ما در ایران شاعر زن داشته باشیم.
بله. در مجموع هم تعداد خانمها خوب بود، هم کیفیت کارشان. خیلیهایشان به مراحل بالاتر راه پیدا کردند و اینطور نبود که در مراحل اول حذف شوند. در مجموع یک معدل خوبی از شعر بانوان ارائه دادند. موضوعات شعرشان هم متنوع بود. به نظر من یک ویترین خوب و مناسبی از شعر خانمها در سرزمین شعر ارائه شد. یکی از برکات این برنامه این بود که نشان داد ما شاعران خانم زیادی در کشور داریم. در حالی که خیلی از مردم نمیدانستند ما شاعر زن داریم. نه تنها مردم خودمان، حتی مردم دیگر کشورها چنین تصوری از ما دارند. به خاطر دارم وقتی مرکز ترجمه حوزه هنری یک مجموعه شعر از خانمها را به یک زبان دیگر ترجمه کرده بود، مردم آن کشور تعجب میکردند که مگر ایران شاعر خانم هم دارد؟ تصوری که کشورهای دیگر از ما دارند به خاطر این است که ما هرگز خودمان را ارائه و معرفی نکردهایم. هم به کشور خودمان و هم به دنیا. به این جهت سرزمین شعر اتفاق مثبت و قدم رو به جلویی است.
شما سالهاست که با شعر بانوان کشور ارتباط و از آن شناخت دارید. آیا شعر بانوان این ظرفیت را دارد که در فصل دوم نصف شرکتگنندگان خانم باشند؟
بله. حتماً. من با توجه به اینکه بیشتر با خانمها ارتباط دارم و شعرهایشان را دیده و خواندهام، به نظرم این اتفاق ممکن است. بانوان شاعر و استعدادهای توانمند و ناشناختهای داریم که میتوانند در سرزمین شعر حضور پیدا کنند و با دیگر شاعران رقابت کنند.
سرزمین شعر اولین برنامه جدی در حوزه شعر بود. طبیعتاً نقدهایی هم به آن وارد بود. فکر میکنید برای فصل بعد چه اتفاقاتی باید رقم بخورد؟
یکی از چیزهایی که خلأ آن به شدت احساس میشد، نبود تماشاگر و بیننده در استودیوی ضبط برنامه بود. به نظر من خوب نبود که داوران و مجری نقش تشویقکننده پیدا کرده بودند. باید شأن داورها حفظ میشد. نیازی نیست تعداد خیلی زیادی در استودیو حضور داشته باشند، همین که تعدادی بیننده در استودیو باشند کافی و لازم است. البته حضور بیننده در استودیو هزینه دارد، ولی چارهای نیست؛ باید هزینه کرد. شعر گنجینهای است که باید قدر آن را دانست و برای ترویج و حفظ آن هزینه کرد. بعضی نکات ریز هم هست که فکر میکنم حتماً در جلسات بررسی فصل اول سرزمین شعر مطرح میشوند و قطعاً در ادامه مسیر به آنها توجه خواهد شد. اما مهمترین مسئله این است که سرزمین شعر یک قدم رو به جلو بود و یک مسیر تازه را برای برنامهسازی در حوزه شعر ایجاد کرد. نفس این کار ارزشمند بود و اگر مدیران صداوسیما به آن توجه کنند، میتوانند یک برنامه موفق و پربیننده را به مخاطب عرضه کنند.
نظر شما