به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «استخوانهای یخ زده» که اخیراً از سوی نشر صاد عرضه شده، نوشته فاطمه عسگری و شش داستان کوتاه با محوریت روانشناسی اگزیستانسیال و دو موضوع اساسی مرگ و عشق را در خود گنجانده است؛ موضوعاتی که نهتنها به هم مرتبطاند، بلکه بدون هم معنایی ندارند.
شخصیتهای این مجموعه به دنبال درک بهتر دردهای خودشان هستند تا بتوانند بهتر زندگی کنند و از بحرانهای روانی در امان بمانند و نتیجه این کلنجار درونی گاهی پیروزی و گاهی شکست است. برای مثال در داستان «تاریکروشن» دختری که مادرش را از دست داده، در مواجهه با مفهوم دردناک و بزرگ مرگ و فقدان یک عزیز از این جنگ سربلند بیرون میآید؛ اما در داستان «استخوانهای یخزده» نتیجه جدال زن داستان که بچهدار نمیشود و درگیر افسردگی است، تقریباً همراه با شکست است؛ بههرحال رویکرد روانشناختی نویسنده در همه داستانها کمک کرده تا تحلیلهای عمیقی از وضعیت شخصیت و خانواده ایرانی ارائه شود تا مخاطب را به درنگ و چارهجویی وادار کند.
فاطمه عسگری، نویسنده کتاب «استخوانهای یخ زده» در گفتوگو با ایبنا درباره مسیر نگارش این اثر توضیح داد: من از کودکی علاقهمند به نوشتن و نویسندگی بودم و گاهی چیزهایی هم مینوشتم. رشته تحصیلی من روانشناسی است. در جلسات تدریس مجید قیصری در نشر شهرستان ادب شرکت کردم و در آن جلسات اصول داستاننویسی، داستانهایی که باید بخوانم و نوشتن و اصلاح کردن را یاد گرفتم و این باعث شد از مسیرم در روانشناسی راهی به ادبیات و داستاننویسی داشته باشم که البته در این راه با چالشهایی نیز داشتم. جلسات داستان نویسی نشر شهرستان ادب فرصتی برای تمرین کردن در اختیارم قرار داد. معتقدم شرکت در کارگاههای مستمر موجب نمیشود که نویسنده داستان خوبی بنویسد بلکه داشتن قریحه و یادگیری اصول نگارش هم بسیار کلیدی است و در کنار آن تمرین در نگارش از هرچیزی مهمتر است. داستانهای کوتاهم را برای مسابقه خودنویس نشر صاد ارسال کردم و با انجام اصلاحاتی، قرارداد بسته شد. نام این کتاب ابتدا «آسمان صورتی» بود ولی از آنجا که احساس کردم نامی زنانه و کلیشهای انتخاب کردم آن را به «استخوانهای یخ زده» تغییر دادم. من کارهای درمانی و پژوهشی روانشناسی انجام میدهم و تعاملم با دیگران باعث شده که آدمها را بشناسم که این شناخت شخصیت بسیار در نگارش اثر موثر بود. بسیاری از حالات روانی که در دیگران مشاهده میکردم را در داستانها آوردهام. این کتاب مجموعه داستانی از زندگی آدمهایی است که در تعارض روانی قرار میگیرند.
وی با تاکید بر پیوند ادبیات و روانشناسی گفت: رمانهای داستایفسکی، چخوف و تولستوی، روانشناسانه هستند. من به اثر خودم برچسب داستان روانشناسی نمیزنم بلکه معتقدم اثر من داستانی است درباره انسانهایی که در مقطعی با نوعی تعارض رو به رو هستند و این کتاب و فضاهایش میتواند برای مخاطب بزرگسال جالب توجه باشد. امیدوارم این کتاب برای مخاطبان محلی از تأمل باشد و بعد از خواندن هر داستانی لحظهای خود را در آن فضا ببینند و این کار به همدلی بیشتر افراد در جامعه کمک کند. معتقدم خواندن ادبیات، داستان و رمان به ما بینشی میدهد تا رنج انسانها را درک کنیم و روش مقابله با آن را بیابیم.
نظرات