به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «کلیات سعدی اهوازی، یا با من به مغولستان بیا» بهنوعی حدیث نفس و قصه کودکی و نوجوانیهای خود نویسنده در اهواز است.
او درباره گذشته و خاطرهبازی با آن، این فراز را در صفحه دوم داستان دارد: «اینکه یک قاب از زندگیمان چگونه میتواند پس از سالها همراه ما بماند و ما را در مقابل خودش متوقف کند، میتواند دلایل متعددی داشته باشد. دلایلی که گاهی با خیره شدن به آن قاب شاید اندکی آشکار شوند شاید هم نه! … تابستان سال اولی که ساکن کوی سعدی شده بودیم همان تابستانی بود که در آن روبرتو باجیو داشت یکتنه ایتالیا را در آمریکا قهرمان جهان میکرد. تابستانی که برای ما داغتر از همیشه بود.»
رمان «کلیات سعدی اهوازی» سه فصل که شامل «باب اول: سعدی»، «باب دوم: بوستان» و «باب سوم: گلستان» است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «جنگل دانشگاه داشت میخوابید. خورشید رفته بود توی زمین و فقط سرخی محوی توی آسمان دیده میشد. گنجشکها و بلبلها از پرسههای بیوقفهی روزانهشان بازگشته بودند تا لای شاخههای انبوه درختان بلند سهپستان و برهان و نخل و کنار آرام بگیرند. کمی قبل از خوابیدن جوری سروصدا میکردند که میَشد زیر درخت ایستاد و از صدایشان خیس شد.»
نشر مرکز این کتاب را در ۱۵۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵۹ هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما