به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «ناگفتههای شوش» خاطرات محمد اکبری از سوی انتشارات پاپلی منتشر شد. نویسنده در این کتاب در ۹ فصل به شرح خاطرات و تجارب تاریخی و باستانشناسی خود از سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۴۶ میپردازد.
در این کتاب میخوانیم: «اولین خاطرهای که به یاد دارم فکر میکنم مربوط به اواخر سال ۱۳۱۴ یا اوایل سال ۱۳۱۵ باشد در آن موقع من حدود ۴ یا ۵ سال داشتم. پدرم هر روز صبح مرا بیدار میکرد به من میگفت وضو بگیرم، قرآن به دست من میداد. خودش شروع به قرائت میکرد و به من میگفت با او کلمات را تعقیب کنم. این سرگرمی روزانه بدون وقفه هر روز یک ساعت ادامه داشت. پدرم خیلی دلش میخواست من را مذهبی تربیت کند. من اولین پسر خانواده بودم که پس از پنج دختر به دنیا آمده بودم.
در ده ما مکتبی بود در منزل شخصی به نام میرزا سلیمان که آدم متشخص و پر جذبهای بود. او در حین مکتبداری برای اهالی ده با دوک پشمریسی هم میکرد. روزی پدرم مقداری پشم به من داد و گفت: «این را ببر به منزل میرزا سلیمان، به آنجا که رسیدم دیدم بیشتر بچههای ده آنجا جمع هستند. وقتی به منزل بازگشتم شروع کردم به گریه که میخواهم به مکتب بروم. پدرم با میرزا سلیمان درباره من صحبت کرد. او قبول کرد که من به مکتب بروم. یک عم جزء به من دادند و من مکتبی شدم.»
کتاب «ناگفتههای شوش» خاطرات محمد اکبری در ۳۰۰ صفحه و بهای ۳۰۰ هزار تومان از سوی انتشارات پاپلی منتشر شد.
نظر شما