به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، انجمن ادبی خورشید در نشست زایش متن در گفتمان مقاومت با محوریت کتاب «من پناهنده نیستم» را با سخنرانی ابراهیم اکبری دیزگاه، نویسنده و منتقد و حسین شهرستانی، منتقد و استاد دانشگاه چهارشنبه یازدهم مهر در سالن صفارزاده برگزار کرد. در اعلان برنامه نام اسماً خواجهزاده، مترجم کتاب هم آمده بود که به دلایلی نتوانست در این برنامه حضور یابد.
ابراهیم اکبری دیزگاه، نویسنده و منتقد ادبی در برنامه نگاهی به کتاب «من پناهنده نیستم» گفت: کتاب دقیقاً گزارشی از تقلا و ممارست انسان فلسطینی است که حذف نشود. در واقع فلسطینیت خودش را که موجودیت اوست، از دست نرود. در این رهگذر چه اتفاقی میافتد؟ درباره اولین ویژگی کتاب باید بگویم جنگ را اغلب مردان روایت میکنند، اما در این کتاب زنی از فلسطین و جنگ میگوید و لحن زنانه کتاب و زنانگی که در روایت نهفته است، شکلی از ایستادگی و مقاومت را به ما میآموزد که به نظرم فقط مخصوص انسان فلسطینی نیست. اگر یک نفر در استرالیا هم بخواهد زندگی مقاومتی داشته باشد هم باید این کتاب را بخواند.
او افزود: آوارگی که برای یک خانواده فلسطینی رقم خورده، با امید، زایایی و زندگی کردن به ما میگوید چطور میتوانید در مقابل شر مقاومت کنید. در کتاب نکتهای است که من آن را در آثار ادوارد سعید هم دیدم؛ به نوعی نشان سوژه انسان فلسطینی است، آن هم کلیدها و سندها را. انسان فلسطینی همواره با این زندگی کرده و مقاومت خودش را نشان داده که کلید را زنان با خودشان دارند و مردان سندها. البته مردان در داخل فلسطین همواره سنگها را با خودشان حمل کردند.
این منتقد ادبی بیان کرد: در واقع در ادبیات و تاریخ انسان فلسطینی را با سه چیز میتوانید بشناسید؛ سنگ، سند و کلید. البته به امروز به لطف جمهوری اسلامی سنگها به موشک تبدیل شدند. به نظرم اصلیترین مساله این است که انسان ایرانی با انسان غزاوی یا فلسطینی چه نسبتی دارد؟ اساساً نسبتی دارد یا یک مساله سیاسی یا امنیتی است؟ در مطالعه کتاب «من پناهنده نیستم» باید بگویم این اثر، کتاب زندگی من است.
اکبری دیزگاه درباره رمان یا زندگینامه بودن کتاب «من پناهنده نیستم» گفت: به نظرم این کتاب زندگینامه است چون هنوز برای انسان فلسطینی زندگینامه مقدم بر رمان است. چون رمان برای زندگی دیگری است، چون انسان فلسطینی مجال ندارد که رمان بنویسد بلکه باید زندگی خودش را بنویسد.
او ادامه داد: به نظرم برای بشر اولین و مهمترین سرمایهاش زندگی است و وقتی زندگی دچار اختلال میشود، نوشتن زندگینامه معنا دارد. اگر حتی رضوی عاشور، مولف کتاب «من پناهنده نیستم» ادعا کند من زندگینامه ننوشتم و کتاب رمان است. باز هم من میگویم این کتاب زندگینامه است. زندگینامه رقیه نیست بلکه زندگینامه انسان فلسطینی است. کمااینکه رمان نویسی به نام سعاد العامری، نویسنده کتاب «شارون و مادرشوهرم» آثارش غنیتر از این کتاب است. چون او در داخل کرانه باختری زندگی میکرد. وقتی آثار او میخوانید متوجه میشوید که زندگینامه است با اینکه او به موضوع اشراف دارد و نقد ادبی هم خوانده است.
حسین شهرستانی در ادامه این برنامه گفت: من از نثر کتاب خوشم آمد، جزو متنهایی بود که آنقدر کشش داست که آدم را مشغول خودش بکند. آنچه که تمرکز نویسنده در کتاب «من پناهنده نیستم» روزمرگی انسان فلسطینی است. در حالی که علیالظاهر موقعیت مقاومت ضد روزمرگی و زندگی است یا دستکم به شکلی فهمیده میشود که مقاومت یک پروژه سیاسی است و زندگی یک پروژه سیاسی دیگر. در واقع یک سیاست مقاومت داریم و آنطرف سیاست زندگی. هرچند سیاست زندگی ادبیات رایجی است و سیاست زندگی درمقابل سیاست مقاومت است.
او افزود: به عبارتی مفهوم ساده آن این است که سیاست زندگی در کنار سیاست مقاومت ممکن نیست! اما در کتاب نشان میدهد که زندگی عین مقاومت و مقاومت عین زندگی است. به این شکل که ابتدا مقاومت شرط زیستن و زنده ماندن است و ثانیاً در متن مقاومت زندگی شکل میگیرد و زندگی با مقاومت درهم میآمیزد. همان لحظهها هم لحظههای عمیق زیستن است که در واقع همان لحظه ایستادگی و مقاومت است.
این منتقد ادبی عنوان کرد: در چنین آثاری به ویژه از نگاه زنانه وقتی به زندگی مینگرد، زن و زندگی با یکدیگر هم ریشهاند و زن در صحنه مقاومت، موقعیتش حفظ زندگی است. چون اگر به مردان باشد، زندگی به باد میرود. مرد با یک نوع گسست زندگی را تجربه میکند، اما زن با یک تداومی جهان را میفهمد. به طوری که در همین بمبارانهای اخیر غزه دید که زنان فلسطینی زندگی روزمره و ظرافتهای آن را حفظ کردند. شما دیدید که در ویرانهها آلونکی ساخته میشود و نانی طبخ و زندگی جریان پیدا میکند.
حسین شهرستانی گفت: این شیوه زندگی در عین دشواری، ویژگی زن شرقی و خاورمیانهای است که همیشه سعی میکند قلمرو زیست خانوادگی را در هر لحظه حفظ کند. این خصیصهای است که ما در مادران و زنانمان دیدیم. در حالی که مرد در دشواری میگوید ول کن این جزئیات را. اما زن در همان لحظه جزئیات را به یاد میآورد و زندگی را برپا میکند. در واقع حادثه را هضمپذیر میکند. در حالی هولناکی حادثه میتواند زندگی را در خودش فرو ببلعد، اما جزئیاتی که زن میآفریند ما را از آن دهشت صحنه غافل میکند.
نظر شما