سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدصادق علیزاده: غریبه که نیستید؛ معتاد شدهام. معتادی که حالا اعتیادش رسیده به مصرف برای آنکه دردهایش آرام بگیرند. این حالت وابستگی تام به موضوع مورد مصرف است. یکجور بیماری یا مریضی. اینجا اما سوژۀ مورد اعتیاد و وابستگی من حداقل تا الآن نه مواد سنتی بوده نه صنعتی؛ جغرافیای سیاسی منطقه و غرب آسیاست. جوری شده که اگر برای مدتی (مثلاً این مدت را دو هفته تصور کنید) راجع به آن نخوانم استخواندرد میگیرم. چقدر این عبارت استخواندرد توصیف مناسب و بهجایی است. بله! من استخواندرد میگیرم اگر هفتهای سپری شود و سرکی نکشم به جغرافیای سیاسی منطقهای که در آن زندگی میکنم و از شمال افریقا تا کرانههای غربی شبهجزیرۀ هند کشیده شده!
موضوع مورد بحث این سطور را هم مدیون این اعتیاد و استخواندردم زمانی که پا گذاشته بودم در فروشگاه انتشارات علمی فرهنگی در همین راستۀ کریمخان و کانّه حکایت یک سال اخیر کشیده شدم سمت قفسۀ تاریخ جهان. اعتیادم هم چشمهایم را تیزتر کرد تا میان عناوین گوناگون توی قفسه دست دراز کنم و «سقوط سلطنت» را بکشم بیرون تا مگر این استخواندرد لعنتی آرام گیرد. و بدینسان شد که «سقوط سلطنت؛ جنگ بزرگ و پایان امپراتوری عثمانی» یکی دو هفتهای همراه شب و روز من شد. سؤال اول! چرا باید سقوط سلطنت را بخوانیم؟! اگر علاقهمند به مطالعۀ تاریخ منطقه باشید یحتمل تجربه کردهاید که چه آثار داخلی چه خارجی زاویۀ دید دارند که در آنها امپراتوری عثمانی بهمثابه یک سوژه است که توسط دیگر قدرتها ورز داده میشود.
پیش و بیش از هر مقدمهای ذکر این نکته ضروری است که اگر ایران و مصر را کنار بگذاریم، آنچه از منطقه خاورمیانه یا غرب آسیا باقی میماند همگی کشورها و سرزمینهایی هستند که تا ۱۱۰ سال قبل یک حاکمیت یکپارچۀ سیاسی بودند تحت عنوان امپراتوری عثمانی. نمیشود در مورد این منطقه سخن گفت اما امپراتوری عثمانی را نادیده گرفت و آن را کنار گذاشت. این نکتۀ اول! دو دیگر آنکه امپراتوری هرچند به ضرب لگد فرانسه و انگلیس از هم پاشید اما خود نیز از درون آنقدر پوک شده بود که ضربۀ بیگانه بر او کارگر افتد. ما آنقدر که درباره واقعیت منطقه غرب آسیا از بیرون امپراتوری عثمانی خواندهایم عموماً سراغ درونش نرفتهایم. در روایت از بیرون، امپراتوری یک کل صلب و ثابت است که در نسبت با دیگر بازیگران خارجی و اروپایی مشغول کنش و واکنش است.
امپراتوری از درون
در روایت از درون اما ما با یک جامعه و حاکمیت رنگانگ و متنوع روبرو میشویم که مسائل مختلفی که برایش پیش میآید با نقطهنظرات متعدد و متنوعی روبروست. این جامعه درون خود با کشمکشهای زیادی روبروست بهخصوص برای یک حاکمیت رنگارنگ مثل عثمانی که متشکل از جوامع متعدد عرب، اسلاو، ترک، یونانی، ارمنی، مسلمان، یهودی و … مواجه است. درون هر یک از این خردهفرهنگها و خردههویتها هم باز با طیفهای متعددی مواجهیم که نظرات و رویکردهای مختلفی در مواجه به مسائل دارند.
نکتۀ دیگر آنکه در روایت تاریخ منطقه از درون مرزهای عثمانی با مشکلات و موانع و دستاندازی مختلفی مواجه میشویم که هر کشوری با آنها دستوپنجه نرم میکند. از جنبشهای استقلالطلبانه پیش از جنگ جهانی اول که به تمرکزگرایی امپراتوری تعریض میزدند تا مشکلات اداری و مدنی و بالا و پایین شدنهای اقتصادی و تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی که رمق مردم را در نقاط مختلف گرفته بود و تصمیمهای درست و نادرستی که هر امپراتوری در مواجهه به با آنها اتخاذ میکند و در نهایت هم قدرتطلبی طیفهای مختلف درون نظام سیاسی که بخشی از انرژی و توان امپراتوری را پیش و حین جنگ به خود اختصاص داده بود.
مبتنی بر همین ویژگی هم کتاب حاوی توصیفات و اطلاعات دقیقی از وضعیت امپراتوری در قبل، حین و پایان جنگ در شمال افریقا (سؤال جنوبی مدیترانه)، مناطق عربی غرب آسیا، شبهجزیرۀ بالکان و مناطق شرقی ترکیۀ کنونی است. از همین جهت هم روایت دقیقی از وضعیت میدانی حکمرانی عثمانی در این مناطق ارائه میدهد. مشکلاتی که امپراتوری در هر یک از این نقاط با آنها دستبهگریبان است. تنوع جغرافیایی و فرهنگی هر یک از این نقاط هم باعث میشود که مشکلات و معضلات هر منطقه مختص خودش باشد و نمونۀ دیگری در بقیه نقاط امپراتوری نداشته باشد. فیالمثل معضل اقلیتها در شرق و غرب ترکیۀ کنونی که مختص آن منطقه است در نقاط جنوبی امپراتوری در سرزمینهای عربی محلی از اعراب ندارد.
ترکیه و خاکستر یک امپراتوری بر باد رفته
کتاب علاوه بر اینها روایت نسبتاً دقیقی هم از چگونگی استقلال ترکیه دارد. نویسنده بهخوبی سرمنشأ و مسیر قدرت گرفتن مصطفی کمال آتاتورک و مشرب فکری و سیاسی او را نشان داده و در ادامه هم بهخوبی تصویر میکند که بنیانگذار ترکیۀ نوین با قدم گذاشتن در چه مسیر و استفاده از چه شکافهای قومی توانست ترکیه را بهعنوان تکهپارۀ اصلی باقیمانده از امپراتوری از زیر پای متفقین بیرون بکشد و حداقل مناطق ترکنشین امپراتوری را برای ساکنان ترکزبانش نگاه دارد. به سبب اینچنین زاویۀ دیدی است که قائلم ما عموماً پای روایت این مصائب داخل امپراتوری نبودهایم.
آقای تاریخ در ینگۀ دنیا
رایان گینگراس مؤلف کتاب، فارغالتحصیل تاریخ است در هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری. الآن هم استاد تاریخ دانشکدۀ تحصیلات تکمیلی نیروی دریایی در کالیفرنیاست اینطور که در منابع انگلیسیزبان در توصیفش نوشتهاند. گینگراس مورخ و پژوهشگری است که اواخر دورۀ عثمانی را سوژۀ مطالعاتی خود قرار داده است. چیزی شبیه همان اعتیادی که در سطور ابتدایی این متن هم شرحش رفت. «طلوع ابدی؛ ترکیه در عصر آتاتورک» و «سؤال غمانگیز؛ خشونت، قومیت و پایان امپراتوری عثمانی» هم دو کتاب دیگر او هستند که تا الآن حداقل به فارسی ترجمه نشدهاند. او علاوه بر انتشار چهار کتاب، نویسنده مقالات متعددی در نشریات معتبری مانند فارین افرز، واشنگتنپست و نشریات تخصصی تاریخ خاورمیانه و ترکیه هم هست.
متن را با نقل یکی از نظراتی که یک مخاطب عالم برای کتاب نوشته به پایان میبرم. تری تاکر خوانندهای که در گودریدز، کتاب را خوانده و به آن ۵ امتیاز داده در مورش چنین نوشته است: « من نسخه Kindle این کتاب را از طریق برنامه Kindle Unlimited خواندم. من ۱۵ سال را در خاورمیانه گذراندم. متخصص نیستم اما خودم را مطلع میدانم. این کتاب دهه آخر امپراتوری را بسیار عینی نشان میدهد. گزارشهای غربی از تاریخ امپراتوری، عثمانیها را مرد بیمار اروپا مینامیدند. سیاست داخلی، قبیلهگرایی، نابرابری اقتصادی و تفاوتهای نژادی قبل از جنگ جهانی اول این امپراتوری را گرفتار کرده بود اما همه اینها توسط عثمانیها تحت کنترل بود. قدرت اجتماعی و اقتصادی و روشهای متنوعی که برای حفظ نظم استفاده میشود. به همین دلایل است که امپراتوری عثمانی به دلیل کثرتگرایی مذهبی، قومیتی و زبانی شهرت داشته است. دهه آخر امپراتوری در بهترین حالت هرجومرج و در بدترین حالتی بیرحمانه و انقلابی داشت.»
«سقوط سلطنت؛ جنگ بزرگ و پایان امپراتوری عثمانی» تألیف رایان جینگراس به ترجمه علیرضا میردیده و سعی انتشارات شیرازه در ۵۰۳ صفحه و قطع رقعی روانۀ بازار شده است.
نظر شما