سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): محمدرضا حق نگهدار، هنرمند شیرازی، معتقد است که انقلابی توسط عکاسان در مورد ثبت و عرضه چهره مفاخری که داریم باید رخ دهد زیرا جدیت و اهمیت این مقوله را باید درک کنند که ما در یک بزنگاه مهم تاریخی قرار داریم از باب اینکه هنر و فرهنگ در انزوا است زیرا کاریکاتور توسعه در ایران به شکلی است که توجه را از بسیاری مفاهیم دور کرده است.
بر این اساس وی کتابی با عنوان «حیرت» تالیف کرده که خبرنگار ایبنا در شیراز به بهانه چاپ این کتاب، گفتوگویی با وی ترتیب داده است که میخوانید.
- خودتان را برای مخاطبان معرفی کنید.
محمدرضا حق نگهدار متولد ۱۳۶۵ در شیراز هستم. رشته تحصیلی من حقوق قضایی بود اما از دوره دانشآموزی فیلمسازی را آغاز کردم و دو سال در مقطع دانشآموزی فیلمساز برگزیده کشور بودم. در سالهای آخر دبیرستان در دوره فیلمسازی انجمن سینمای جوان پذیرفته شدم و این روند مستندسازی و ساخت فیلم کوتاه ادامه یافت. یکی از شیرینیهای زندگی من به عنوان پناهگاه، عکاسی است. در فاصله بین دو فیلم و خستگی روحی به واسطه عکاسی این شوق تجدید شد. از باب صرفاً تفنن نبود و از بابت افزودن شوق، عکاسی را جدیتر گرفتم و پروژهمحور نگاه کردم.
- شما سابقه فیلمسازی گستردهای داشتید؛ آیا این پشتوانه برای رسیدن به ایده کتاب «حیرت» نقش داشت؟
به واسطه ساخت فیلم مستند، انعطاف و گستره و جهان بینی میتواند رخ بدهد. یعنی شما در مواجهه با آدمهای مختلف و سر کردن مداوم با سوژهها، مهارتی پیدا میکنید که آن اقناع است. این خیلی به یاری من آمد اما اتفاقی که در رابطه با این کتاب افتاد این بود که ایده آن از سمت فیلمسازی نبود.
من یک دوره کارگردانی نمایش در دانشگاه هنرهای زیبا میدیدم که سهشنبهها به این خاطر در کلاس استاد شفیعی کدکنی شرکت میکردم. چند سال این روند ادامه داشت و به واسطه علاقهام به تاریخ شفاهی با بعضی از این مفاخر ارتباط داشتم و برای آرشیو شخصی عکاسی میکردم. سال ۱۳۹۷ بعد از کلاس با استاد شفیعی کدکنی گپ و گفتی در مورد اهمیت ثبت تصویری مفاخر داشتیم که ایشان یک نکته مهم گفت و این کار را ضروری دانست. از باب اینکه اگر آگهی تسلیت روزنامه را به جای متون فارسی بگذارید، بعد از یک مدت زبان فارسی همین متون است. مردم آنچه در نظرشان قرار دارد، مورد توجهشان قرار میگیرد. یکی از وظایف افرادی که زیست فرهنگی دارند این است که مفاخر را قدر بدانند و معرفی کنند تا فرهنگ در انزوا نباشد. این دغدغه از باب ایران دوستی و مانند دو امدادی آنچه از گذشته به دستش رسیده به نسلهای آینده انتقال مییابد. من نیز حقیقتاً درد انزوای فرهنگوران را دیده بودم و خیلی از آنها دوست داشتند ساعتها درباره خدماتی که داشتند و کارهایی که کردند، حرف بزنند اما هیچ مجالی نبود. برای من این کار جهانی از کشف بود. به بهانه این عکاسی ساعتها با این افراد همسخن بودم و آن هنگام عمق کیفیت فرهنگ ایران قابل لمس و بر جان من افزوده میشد.
- برای رسیدن به این مجموعه عکس چند سال وقت صرف کردید؟
من از اوایل سال ۱۳۹۷ به شکل جدیتری به عکاسی این مجموعه پرداختم البته پیشتر عکسهایی با امکانات محدود گرفته بودم. اما سر یک دوراهی قرار گرفته بودم که من با یک دوربین و لنز نرمال این کار را انجام بدهم یا عطای آن را به لقایش ببخشم؟ با اینکه عکاس هم نبودم و قاعدتاً دشوار بود این چهره را برای حضور مقابل دوربین متقاعد کنم اما باید از روی این موانعی که ذهن گاهی مقابل ما قرار میدهد، پرید. من احساس کردم اگر این کار انجام نشود هیچگاه دیگر فرصتی فراهم نمیشود که بعضی از این چهره ها را به تصویر بکشم.
برای این مجموعه قرارهای عکاسی دوبارهای با برخی چهرهها گذاشتم و از آموزههای سینما هم در این مسیر خیلی استفاده کردم یعنی اینکه هیچ چیز باشکوهتر از نمای بسته فرد نیست. بجای کار فرمال هم تلاشم بر این بود مستندسازی در سادهترین شکل ممکن باشد تا مخاطب نگاه و خطوط صورت سوژه را ببیند زیرا احساس میکردم یک رازی پس نگاه هر چهرهای هست و این وقتی در یک مجموعه گردآوری شود از نظر معنایی جذاب است.
همزمان با اینکه کار عکاسی جلو رفت از سال ۱۳۹۹ هم طراحی کتاب آغاز شد و فرمهایی که مورد نظرمان بود تست میزدیم و من عکاسی را همزمان پیش میبردم. در این بین فقط یک نفر به من پاسخ منفی داد اما همه با همدلی به این کار روی خوش نشان دادند.
- در مسیر عکاسی برای این مجموعه شما به عنوان یک فیلمساز گاهی شد وسوسه شوید شخصیتی را برای ساخت فیلم مورد نظر قرار دهید؟
بسیار پیش آمد؛ اگر اکنون شرایطی را داشتم که این کار مهیا میشد، فقط حاضر بودم باقی عمرم را روی این کار بگذارم. برای من خیلی شیرین بود جنس مراودات مثلاً محمود فرشچیان به عنوان یک مینیاتوریست که آن فضای حین کار و موقعیتی که برای خودش ایجاد میکرد و جملههای جذابی که از آنان میشنیدم را منتقل کنم. یادم میآید موقعی که برای عکاسی نزد استاد فرشچیان رفتم، نزدیک روز سیزده بهدر بود. او اعتقاد داشت که گلگشتش کار اوست. آموزههای جذابی که در مواجهه با این افراد داشتم من را وادار به زیست فرهنگی کرد. خیلی زیباست زندگی افرادی که دلسوزانه و با عشق به ایران و فرهنگ سالهاست مجدانه کار میکنند را به تصویر بکشید. شاید یکی، دو نفر شاخص بودند که یک مورد آن را یک مستندساز کار کرد.
علی اکبر صادقی از چهرههایی بود که پس از خروج از آتلیه ایشان برایم جای پرسش داشت که فردی در سن ۸۰ سالگی موسیقی شاد گوش میکرد و اثری از جهنم خلق میکرد. او به رغم بیماری، روزانه ۸ ساعت به طور منظم کار انجام میداد.
- در روند عکاسی برای این مجموعه الگویی از عکاسی و یا ایدهای از جایی گرفتید؟
همه مجموعه پرترههایی که پیش از این کار شده بود را تهیه و با دقت نگاه کردم. البته هدف من عکاسی نبود. صرف عکاسی که افرادی مانند مریم زندی، فخرالدین فخرالدینی یا مهرداد اسکویی که با هنرمندی تمام کردند، زیرا ضعف آن مجموعهها را در این میدیدم که تقریباً دادهای از این شخصیتها دست مخاطب را نمیگرفت. این را احساس کردم که نیاز است در چنین مجموعهای اطلاعاتی به مخاطب افزون بر تصویر داده شود. بنابراین دو کار انجام دادم که اول از کار لوکس پرهیز کردم و کتاب را سطحی قرار دادم که برای عموم قابل تهیه باشد. دوم اینکه بخشی از زندگینامه به ویژه فرازهایی که اهمیت داشت به همراه گزیدهای از آثار افراد را به کتاب افزودم. البته در کنار اینها من صرفاً به دنبال افراد مشهور نرفتم. کسانی که خدمات بزرگی داشتند را مورد نظر قرار دادم. مثلاً دکتر محمدرضا توکلی صابری که دارای فوق تخصص داروسازی است و خدمات او در حوزه ادبیات شگفت انگیز و سفرنامه تطبیقی کار کرده است برای من جالب بود و احساس کردم معرفی او به نسل جدید لازم است.
ضعف دیگری که در این میان دیدم این بود که بسیاری بزرگان به واسطه اینکه هر کدام مجمع الجزایر فرهنگی هستند و محلی برای ارتباط فراهم نیست تا گفتمان فرهنگی شکل بگیرد (مانند آنچه سابق در کافههای ما شکل میگرفت) به واسطه اینکه چنین فضایی وجود ندارد و بسیاری از بزرگان ما از وجود یکدیگر آگاه نیستند. لذا احساس کردم دایره المعارفی اینگونه میتواند این فرصت را فراهم کند تا بزرگان ما با کسانی که در رشتههای دیگر فعالیت میکنند، آشنا شوند و زمینه فعالیت مشترک فراهم شود.
- برای یافتن ناشر دچار مشکل نشدید؟
یکی از بزرگترین مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد این است که باید حتماً نامی بزرگ باشید تا مورد توجه قرار بگیرید و این متاسفانه باعث میشود کارهای بزرگی انجام شود اما به دلیل بیتوجهی ناشران به این حوزه، ظرفیت این بخش مغفول قرار گیرد.
سال ۱۳۹۷ با انتشارات آبان قرار گذاشتم و صحبت کردیم و با توجه به اینکه در نظر داشتم کتاب، آسان به دست مخاطب برسد و از آنجا که در مواجهه با عکاسی نیز گارد ذهنی وجود دارد همزمان با عکاسی با کسانی که همکاری در حوزه سینما داشتم، مذاکره کردم و زمینه چاپ کتاب در دو، سه سال فراهم شد. این اتفاق به همت بخش خصوصی افتاد. ما در دوره کنونی نیاز داریم ساز و کاری فراهم شود تا کسانی که توانمندی مالی و مدیریتی دارند در حوزه تولید آثار فرهنگی و هنری حضور یابند زیرا مسئولان توجهی به رنج بیهوده هنرمندان ندارند. چرا باید برای تولید یک فیلم یا کتاب این همه متحمل رنج بیهوده شویم؟ بخش عمدهای از شوق، انرژی و توان هنرمند در پستوها و راهروهای ناشران، سازمانها و نهادها هرز میرود و آن انرژی که میتواند تبدیل به اثر هنری شود که ارزش افزوده برای کشور ایجاد کند، تبدیل به خودخوری هنرمند میشود. اثبات مداوم هنرمند دغدغه مدام هنرمندان است. بسیاری از آنان در مواجهه با نهادهای دولتی با این چالش مواجه هستند.
- در عکاسی پرتره ایران نامهای شناخته شدهای داریم که در قالب مجموعه به ویژه در حوزه ادبیات و هنر کار کردند. از این واهمه نداشتید که کتاب شما مورد استقبال قرار نگیرد؟
آن بزرگوارانی که پیش از این در حوزه پرتره چهرههای فرهنگی، هنری و ادبی کار کردند، نامهای بزرگی بودند و موانع کمتری داشتند در حالیکه من برای عکسهای این کتاب از شیراز به تهران میرفتم و دستمزدهایی که از حوزه سینما کسب میکردم را صرف ماندن در تهران میکردم. گاهی من در تهران در روز برای عکاسی تا ۶ قرار ملاقات میگذاشتم. مداوم در حال تغییر مکان بودم برای اینکه به این دیدارها برسم. من این پروژه را به شکل دو امدادی میدیدم یعنی که آن بزرگان در حد توان خودشان گامهایی برداشته بودند و من میگفتم نسل من پس کجاست و چگونه میخواهد ادای دین به این بزرگان کند؟ بر اساس توانمندی که داشتم و ظرفیتی که بود، دست به این کار زدم.
انقلابی توسط عکاسان در مورد ثبت و عرضه چهره مفاخری که داریم باید رخ دهد. عکاسان باید جدیت و اهمیت این مقوله را درک کنند که ما در یک بزنگاه مهم تاریخی قرار داریم از باب اینکه هنر و فرهنگ در انزوا است زیرا کاریکاتور توسعه در ایران به شکلی است که توجه را از بسیاری مفاهیم دور کرده است.
- برای انتخاب عکسها از همکاری کسی یا کسانی بهره بردید یا به تنهایی کار انجام شد؟
بعضی از عکسها از باب اینکه برخی از بزرگان فوت کردند، تنها تصویر موجود بود. دوستان عزیزی مانند رضا عابدی یا سامان باقری که در مدیریت هنری این کتاب مشارکت داشتند در انتخاب عکسها کمک کردند. بنای ما در گزینش، صمیمیت عکسها و نگاه این بزرگان بود. چشم این چهرهها که سالها به آثار ارزشمند هنری دوخته شده و کتابهای زیادی را مطالعه کردند یا آثار هنری بسیاری دیدند با آن کسی که فقط زندگی و گذران عمر میکند، تفاوت دارد. از این باب رازی در نگاه این شخصیتها مورد نظر ما بود. حتی بنا بود طرح روی جلد کتاب شبیه به سیمرغ که تجمیع جانهای عاشق است به تجمیع نگاهها و زوایای مختلف باشد.
- پس از این اثر، در زمینه عکاسی کتابی کار خواهید کرد؟
دومین کتاب عکسم در راه است. در چند وقت آینده کتابی با عنوان «کجایی؟» مجموعهای از پلاکهای قدیمی اماکن است که به واسطه پرسههایی که در شهرهای مختلف و کوچههای ایران داشتم این کار را انجام دادم.
- مشوق شما در این مسیر چه کسانی بودند؟
بزرگترین مشوق من فرهنگ و هویت ایرانی بود. ظرافتها و جذابیتهایی که این حوزه دارد ما را به سمتی رهنمون میکند که تلاش بیشتری در معرفی و شناخت آنها کنیم. احساس میکنم دو ضرورت وجود دارد؛ پرسه در عکاسی شاید بد نباشد اما نمیتواند مستمر باشد. عکاسان ما جدیت لازم را در مورد خلق اثر کمتر دارند. در واقع دیوار عکاسی به واسطه فناوری آنچنان کوتاه شده که این عدم جدیت میتواند آسیب به تاریخ تصویری ما بزند. اهمیت بسیاری از موضوعاتی که در دوره ما وجود دارد به گونهایست که اگر این رسالت توسط عکاسان انجام نگیرد، زمان آن از بین میرود و در آینده نسلهای بعدی باید با حسرت به این موضوعات بپردازند. موقعیت شناسی زمان حاضر و انتخاب مفاهیم نیازمند ایجاد گفتمان بین عکاسان است.
به گزارش ایبنا؛ کتاب حیرت که حاوی ۲۱۱ عکس از چهرههای فرهنگ و هنر ایران است در قطع وزیری و ۴۴۳ صفحه به بهای ۷۷۰ هزار تومان رهسپار بازار نشر شد.
نظر شما