سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نجمه شمس: اخیراً به همت نشر بایا اثری پژوهشی با نام «درسگفتارهایی درباره نقد و نظریه ادبی» به قلم مرجان علیاکبرزاده زهتاب، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین منتشر شده که در ۳۲۸ صفحه به تحلیل مکتبهای نقد ادبی و انواع نظریههای منتقدان پرداخته است.
به بهانه انتشار این اثر پژوهشی گفتوگویی با نویسنده وی درباره وضعیت نقد ادبی امروز و دغدغه و چالشهای نظریهپردازی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
لطفاً به عنوان نویسنده کتاب «درسگفتارهایی درباره نقد و نظریه ادبی»، تعریف خود را از نقد ادبی بیان کنید.
امروزه مقصود از نقد ادبی، پرداختن به معایب یک اثر ادبی نیست بلکه معمولاً آثاری برجسته و ارزشمند به بوتۀ نقد کشیده میشوند و منتقد ادبی برآن است نقاط قوت آن اثر را واکاوی و زوایای پنهان و نامکشوفش را تحلیل و بررسی کند. پس منتقد ادبی مانند کارآگاهی است که با موشکافی، کشف و تحلیل میکند. با چنین دیدگاهی نقد ادبی مقولهای است بسیار هیجانانگیز که میتواند چشمان منتقد و مخاطبان را باز کند و موجب شود نهتنها با آثار ارزشمند ادبی ارتباط بهینهای برقرار کند بلکه در دیگر عرصههای زندگی نیز زوایای پنهانی را کشف و آشکار میکند.
وضعیت نقد ادبی امروز نسبت به گذشته دچار چه تغییراتی شده است؟
معمولاً نزد قدما مقصود از نقد، بیان معایب و کاستیهای یک اثر بوده و اثری نقد میشده که دارای ضعفها و کمبودهای فاحشی باشد. بنابراین منتقدان در ادب کلاسیک بیشتر بیان نقاط ضعف را لحاظ میکردهاند اما در روزگار ما نقد ادبی آثاری را بررسی میکند که دارای اهمیت و ارزش باشند یعنی میبایست ارزش نقد کردن را داشته باشند. بنابراین نقد ادبی امروزه به جای تمرکز بر روی نقاط ضعف اثر بر نقاط قوت آن تکیه دارد و درواقع چرایی این موضوع مطرح میشود که این اثر چرا و چگونه در زمرۀ آثار ارزشمند ادبی قرار گرفته است. منتقد ادبی با بررسی و تحلیل اثر ادبی ابتدا ساختار و معنی اثر را برای مخاطب روشن میکند و سپس به تبیین قواعدی میپردازد که موجب متمایز شدن آن اثر شده است. با این دیدگاه نقد ادبی از یک سو بهکار گرفتن قوانین ادبی در توضیح اثر ادبی است و از سوی دیگر کشف آیینهای تازه ممتازی است که در آن اثر پنهان است. منتقدان از دو منظر مجزا بر روی متون کار میکنند؛ یکی تئوری و نظریۀ ادبی یا «نقد نظری» و دیگر نقد آثار ادبی یا «نقد عملی». در نقد نظری منتقد به بیان نظریهها و اصول کلی نقد ادبی یا آن نظریه خاص میپردازد و درحقیقت به پیادهسازی آن نقد بر یک اثر خاص نمیپردازد. اینجا منتقد فقط با تئوری و نظریهپردازی سر و کار دارد اما در نقد عملی یا تجربی، نظریهای خاص بر یک اثر ادبی انطباق یافته از منظر آن نظریه بررسی و تحلیل میشود. نقد بر تجربۀ ما از متون ادبی استوار است نه صرفاً بر خودِ متون که این تجربه صورت و محتوای متون ادبی را شامل میشود و چنین دیدگاهی باعث عدم قطعیت نظرات و ایجاد رویکردها و نظریههای مختلف در زمینه نقد ادبی میشود.
انگیزه اصلی شما از نگارش این اثر چه بوده است؟
سالها تدریس در دانشگاه و مواجه شدن با گلهمندیهای دانشجویانِ تحصیلات تکمیلی درخصوص درس نقد ادبی اعم از؛ حجیم بودن منابع درسی نقد ادبی، دیریاب دانستن و دور از ذهن بودن آن، غیر ایرانی و دور از فرهنگِ خودی بودن آن، کاملاً تئوریک بودن و کلیگویی بهعبارتی غیر کاربردی بودن و مواردی از این دست، من را به عنوان یک معلم بر آن داشت تا در جهت ملموس و کاربردی کردن، ایرانیزه کردن، خلاصه و قابل فهم کردن این دانش میانرشتهای تلاش کنم. هرچند درخصوص پژوهشهایی که به نقد ادبی آثار کلاسیک یا معاصر فارسی از منظر نظریههای نقد ادبی غیر ایرانی پرداخته میشود، پیوسته انتقادهای سزاوار و ناسزاواری وجود داشته اما اگر نظریههای نقد ادبی از محدودههای تنگ نظریهپردازی پای فراتر ننهاده، کاربردی و ملموس نباشد و نتوان آثار کلاسیک و معاصر ادب فارسی را در دستگاه فکری آنها و از منظر آن نظریهها بررسی کرد، آیا این نظریهها توسط دانشجویان بهدرستی درک خواهد شد؟ فایده کاربردی این نظریهها چیست؟ آیا این نظریهها سالیانی دراز در انبار محفوظاتِ ناکارآمد بایگانی نخواهد شد؟ به فراموشی سپرده نشده؟ سرانجام جز کالبدی بیجان از آنها چیزی به یادگار نخواهد ماند؟ درست است که بعضی از پژوهشهایی که از منظر نظریههای نقد ادبی بر آثار کلاسیک یا معاصر فارسی، انجام میشود روح نظریۀ ادبی خارجی را درک نکرده و در نتیجه مکانیکی و ماشینی به نظر میرسد اما نباید به خاطر وجود چنین تحقیقات به چاپ رسیدهای اصل مطلب یعنی کاربست نظریهها در متون ادب فارسی را یکسره انکار کرذ. بنابراین در امر آموزش چارهای جز سادهتر کردن، تلخیص و انتقال روح و اصل و لبّ مفاهیم به مدد مثالها وجود ندارد و از سوی دیگر برای خودی کردن و تقریب نظریههای نقد ادبی و نیز به منظور بیش از پیش جهانی کردن آثار ارزشمند ادبای سرزمین خود راهی جز تحلیل این آثار ادبی از منظر نظریههای نقد ادبی وجود ندارد البته به شرط آنکه پژوهشگر به فهم عمیقی از هر نظریه و نیز درک عمیقی از آن اثر ادبی دست یافته باشد.
در این کتاب به چه مباحثی پرداخته شده است؟
در این کتاب ابتدا با توجه به اهمیت درک مباحث تئوریک نقد ادبی، به مباحث نقد نظری اشاره کردم، تاریخچهای اجمالی از نقد ادبی در ایران و جهان را بررسی کردم، چند نظریه نقد ادبی شامل نقد اسطورهشناختی، نقد بومگرایی، نقد جامعهشناختی، نقد روانشناختی، نقد زبانشناختی و نقد فمینیستی را تعریف کردم، در ادامه نیز از دیدگاه نقد ادبی تجربی یا کاربردی به بررسی و معرفی پژوهشی در هریک از نظریهها پرداختم. پس از معرفی هر نظریه نقد ادبی، حداقل یک اثر ادبی (در حوزه ادب کلاسیک یا معاصر) بهصورت کاربردی نقد شده است.
امتیاز کتاب شما بر آثار مشابه چیست؟
امروزه نقد در معنای نوین آن از مباحث مهم میانرشتهای و کاربردی برای اغلب دانشها و هنرها از جمله ادبیات به شمار میرود. از سوی دیگر نقد ادبی از واحدهای درسی دانشگاهی در مقاطع تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) است. در این زمینه کتابهای سودمند بسیاری نگاشته شده که در دانشگاههای مختلف کشور تدریس میشود. ادعا نمیکنم که این اثر از دیگر کتابهای نقد ادبی برتر و کاملتر است بلکه در این زمینه خلا پژوهشی درک میشده که هدف اصلی برطرف کردن آن است. واحدهای درسی مرتبط با نقد ادبی برای دانشجویان، بسیار ثقیل و دور از ذهن است زیرا در آنها با انبوهی از نامهای نظریهپردازان خارجی و نظریههایی مواجه میشوند که در مرحله تئوری باقی مانده و هرگز به فعلیت مبدل نشده و البته ایرانی نیستند، مگر آنکه دانشجو پس از درک کامل هر نظریه ادبی به مطالعۀ پژوهشهایی بپردازد که دقیقاً با همان نظریهها در پیوند است یعنی مقالات یا کتابهایی که آثار ادبی را از منظر آن نظریه، نقد کرده است.
به عنوان یک پژوهشگر، مهمترین چالشهای نقد ادبی امروز را چه میدانید؟
با توجه به رشد روزافزون نظریههای نوین ادبی در غرب، امروزه نقد عملی برای کنکاش و تبیین و تحلیل آثار ادبی از دیدگاه یک یا چند نظریه مشخص رواج بسیار یافته و خواه در غرب یا در کشور ما هرروزه شاهد پژوهشهای بسیاری در این زمینه هستیم اما متاسفانه برخی از این تحقیقها از روح نظریه مورد نظر عاری است و نتوانسته حق مطلب را ادا کند. بنابراین گام نخست در انجام هر نقد تجربی یا عملی شناخت و تسلط کامل بر محدودۀ تئوری آن است تا بتوان روح آن نظریه را بهدرستی دریافته بر اثر مورد نظر به کار بست و دقیقاً از دیدگاه آن نظریه به عناصر آن اثر ادبی نگریست. از این دیدگاه نقد ادبی آشکار کردن معانی متکثر متن با استناد جستن به روششناسیها، اصطلاحات و مفاهیم گوناگون طرح شده در نظریههای ادبی است. با توجه به اینکه در سرزمین ما هر نوشته یا گفتاری را که درخصوص متنی ادبی دیدگاهی ارائه کرده باشد را به اشتباه نقد ادبی نامیدهاند یعنی میان مرور و معرفی، تحلیل و نقد تمایزی قائل نشدهاند، برای عبور از چنین نگرشهای نادرستی درخصوص نقدیکی از مهمترین راهکارها دریافت و تحلیل نظریههای نقد ادبی است.
نظر شما