سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): عملیات طریقالقدس در آذر ماه ۱۳۶۰ که به آزادسازی بستان و قطع برخی خطوط ارتباطی دشمن در خاک ما منجر شد، یکی از نخستین پیروزیهای بزرگ در نبردهای زمینی بود. درست است که در هوا و دریا به بعثیها ضربات سنگینی زده بودیم، اما تا پیش از طریقالقدس، کارمان روی زمین گره خورده بود. دقیقاً به همین دلیل هم بود که شهید باقری، هرچه در توان داشت برای طراحی و اجرای این عملیات به کار بست. حتی وقتی در حین یکی از مأموریتهای شناسایی تصادف کرد و به شدت آسیب دید، باز وظایفش را به دیگر نسپرد.
به گفته یکی از همرزمانش «در اهواز به ملاقاتش رفتیم. وضع بدی داشت و دایم خون بالا میآورد. با دکترش که صحبت کردیم، گفت وضعش چندان رضایتبخش نیست. دستش را گرفتم و با او صحبت کردم. یک چشمش کاملاً بسته بود. تا فهمید که کی هستم، چشم سالمش را باز کرد و پرسید مسأله پل سابله چه شد؟ تا کجا پیش رفتید؟ چه کار کردند؟ هر کسی او را میدید فکر میکرد که در حال مرگ است، اما او در آن حال، از وضعیت جنگ میپرسید. من عصبانی شدم و گفتم تو با این حالت چه کار به این کارها داری؟ با اصراری که کرد گفتم که مشکل پل سابله حل شده و از پیشرفت عملیات برایش توضیح دادم. پس از شنیدن این حرفها، تا حدی راضی شد و آرام گرفت.»
حتی مخالفان اجرای عملیات را هم با استدلالهای محکمی که داشت، متقاعد کرد. در خاطرات شهید صیاد شیرازی، لابهلای خاطراتش - کتاب «ناگفتههای جنگ» کاری از احمد دهقان – به نقش شهید باقری در نبرد طریقالقدس اشاره میکند. او که آن زمان فرمانده نیروی زمینی ارتش محسوب میشد روایت میکند که جمعی از فرماندهان ارتش، از اساس با طرح عملیات طریقالقدس و درگیری در آن شرایط با دشمن مخالف بودند و اجرای چنین عملیاتی را بسیار پرهزینه و عملاً بینتیجه میدیدند. گویا بیشتر از سایرین، سرتیپ نیاکی در مخالفت با عملیات مصمم بود. «سرتیپ نیاکی مخالف جدی طرح عملیات بود و بحثها به جدل تخصصی کشیده بود. حسن باقری گفت من و سرتیپ نیاکی میرویم و رملها و دیدگاههای مسلط بر دشمن را شناسایی میکنیم. اگر در این شناسایی او به اطمینان نرسید، عملیات را به تصویب نمیرسانیم.»
راوی میافزاید: «فرماندهان ارتشی و سپاهی باهم به شناسایی رفتند و به نتایج خوبی هم رسیدند. فرمانده ارتشی میگفت مطمئنم پیروز میشویم. این برادران ما را جاهایی بردند که میتوان بهترین و کارسازترین ضربات را به دشمن وارد کرد. فرمانده سپاهی هم میگفت به ارتشی اعتقاد پیدا کردم. میخواستیم به آنها نشان دهیم شناسایی چقدر سخت و طاقتفرساست و آنها نمیتوانند پا به پای ما بیایند. ولی هرجا رفتیم آمدند.»
عملیات طریقالقدس، اشاره به نام چند کتاب
به جز خاطرات شهید صیاد شیرازی، کتابهای دیگری هم هستند که مختصر و به اشاره، چیزهایی درباره نبرد طریقالقدس دارند. از جمله این کتابها میشود از کتاب «دشت آزادگان در هشت سال دفاع مقدس» از حمید طرفی نام برد. در این کتاب به نکات جالبی، مانند کوشش نیروهای شناسایی برای کسب اطلاعات هرچه کاملتر از دشمن پرداخته میشود: «بیستوچهار ساعته دشمن را زیر نظر داشتیم و هر بیستوچهار ساعت آخرین اخبارشان را به کسی که برایمان غذا میآورد میدادیم. حتی میدانستیم فرمانده تیپ دشمن هر صبح از هشت تا هشتونیم بیرون سنگرش ورزش میکند. تعداد نخلها، نفربرها، سنگرها، دیدهبانها، زمان تعویض پست، زمان تیراندازی و زمان توزیع غذایشان را هم میدانستیم.»
اما روایت مفصلتر و دقیقتری از این نبرد، در شانزدهمین جلد از مجموعه کتابهای روزشمار جنگ ایران و عراق به چشم میخورد. این کتاب که با عنوان «آزادسازی سرزمینهای ایران؛ گام دوم: بستان» تدوین شده است، مراحل چندگانه آغاز تا پایان عملیات طریقالقدس را شرح میدهد. البته میتوانیم از دو کتاب «نبرد طریقالقدس» و «تحلیل عملیات طریقالقدس»، اولی از امیر رزاقزاده و غلامعلی رشید، و دومی از مسعود بختیاری و نصرتالله معینوزیری نیز نام ببریم. در این کتابها، وضعیت حاکم بر جبهههای نبرد و شرایطی که ما و بعثیها با آن مواجه بودیم بررسی میشود و تصویر نسبتاً کاملی از عملیات در اختیار مخاطب قرار میگیرد.
نظر شما