به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، در این دورهمی هفتگی دوشنبههای مثنوی خوانی شامگاه دوشنبه به خوانش و تفسیر «جواب گفتنِ انبیاء طعنِ ایشان را و مثل زدن ایشان را» از بیت ۲۷۶۹ دفتر سوم مثنوی با حضور ابوالفضل نیک عهد مدرس این نشست پرداخته شد.
ابیات از دفتر سوم مثنوی از بیت ۲۷۶۹ را در زیر میخوانید:
نه در آن دُم دولتی و نعمتی
نه در آن سَر راحتی و لذتی
َگِرد سَر گردان بود آن دُمّ مار
لایقند و در خورند آن هر دو یار
آنچنان گوید حکیم غزنوی
در الهینامه خوش گر بشنوی
کم فضولی کن تو در حکم قّدرّ
در خور آمد شخصِ خر با گوش خر
شد مناسب عضوها و ابدانها
شد مناسب و صفها با جانها
وصف هر جانی تناسب با شدش
بیگمان با جان که حق بترا شدنش
چون صفت با جان قرین کرده ست او
پس مناسب دانش همچون جسم و رو
شد مناسب و صفها در خوب و زشت
شد مناسب حرفها که حق بنشست
دیده و دل هست بَینّ را صبعَیَن
چون قلم در دستِ کاتب ای حُسیَنا
اصبع لطف است و قهر در میان
کلکِ دل با فیض و بسطی زین بنان
ای قلم بنگر گر اجلالیستی
که میان اصبعین کیستی
جمله قصدوجنبث زین اصبع است
فرق تو بر چار راه مجَمع است
این حرف حالهات از نسخ اوست
عزم و فسخت هم ز عزم و فسخ اوست
جز نیاز و جز تضرع راه نیست
زین تقلب هر قلم آگاه نیست
این قلم داند ولی بر قدر خود
قدر خود پیدا کند در نیک و بد
آنچه خرگوش و پیل آویختند
تا ازل را با حِیَل آمیختند
تفسیر و تعبیر برخی از اشعار این قصه، را در زیر میخوانید:
در حالی که نه در آن دُم، دولت و نعمتی وجود دارد و نه در آن سَر، آسایش و لذّتی پیدا می شود. [بنابراین در اموال و مقاماتِ دنیوی، دولت و نعمتِ حقیقی پیدا نمی شود و نیز دنیا پرستان و مال دوستان نیز به آسایش و لذّتِ حقیقی نمی رسند. بلکه در اوهام و خیالاتِ خود غوطه ورند.]
بیت ۲۷۷۰
گِردِ سرگردان بُوَد آن دُمِ مار / لایقند و درخورند آن هر دو یار
بله البته که دُمِ مار، اطرافِ سَرِ مار حلقه می زند. زیرا که آن دو دوست لایق و سزاوارِ یکدیگرند.
بیت ۲۷۷۱
آن چنان گوید حکیمِ غزنوی / در الهی نامه گر خوش بشنوی
حکیم غزنوی در الهی نامه این نکته را چقدر خوب بیان کرده، به شرطِ آنکه به آن بیان گوش بدهی. [منظور از الهی نامه همان کتابِ حدیقة الحقیقۀ سنایی است. مولانا در مثنوی و دیگر آثارِ خود همه جا حدیقه را با نام الهی نامه یاد کرده است. از اینرو آنها که گمان دارند الهی نامه، منتخب و گُزیدۀ حدیقه است اشتباه می کنند. زیرا مولانا به ابیاتی از حدیقه استناد می کند که در منتخب آن وجود ندارد. افلاکی در مناقب العارفین از قولِ مولانا آورده است که هر کس که بخواهد به اسرارِ مثنوی واقف شود لازم است که آثارِ سنایی را بخواند و بفهمد.]
بیت ۲۷۷۲
کم فضولی کن تو در حکمِ قَدَر / در خور آمد شخصِ خر با گوشِ خر
تو در حکمِ تقدیر الهی، کمتر فضولی و گستاخی کن. چرا که در تقدیرِ الهی، جسمِ خر با گوشِ او تناسب دارد. [امّا بیت موردِ استشهادِ مولانا در حدیقه اینست:
تو فضول از میانه بیرون بر / گوشِ خر، در خور است با سرِ خر]
بیت ۲۷۷۳
شد مناسب عضوها و ابدان ها / شد مناسب وصف ها با جان ها
عضوها با بدن ها تناسب دارند. صفاتِ موجودات با جانِ آنها مناسب است. [به اصطلاه «از کوزه همان برون تراود که در اوست» همۀ رفتارها و گفتارها و حرکات و سکناتِ آدمی، سایه ای است از شخصیت روحی و ضمیر پنهان او.]
بیت ۲۷۷۴
و صفِ هر جانی تناسب باشدش / بی گمان با جان، که حق بتراشدش
زیرا صفاتِ هر روحی، مناسب است با هویّتِ ذاتی آن روح که خداوند ساخته و پرداخته اش کرده است.
بیت ۲۷۷۵
چون صفت با جان قرین کرده ست او / پس مناسب دانش همچو ن چشم و رُو
از آنجایی که خداوند، صفات و واکنش های گفتاری و رفتاری انسان را با هویّتِ روحی او مقارن و سازگار کرده است. پس تو نیز آن دو را مانندِ تناسبی که میانِ چشم و صورت است، مناسب و سازگار بدان.
بیت ۲۷۷۶
شد مناسب وصف ها در خوب و زشت / شد مناسب حرف ها که حق نبشت
صفات با خوبان و بدان تناسب دارد. یعنی آدم های خوب، دارای منش و صفتِ نیک اند. و آدم های بد، دارای منش و صفت بد. خلاصه اینکه خداوند، حروف (= موجودات) را در کتابِ آفرینش، مناسب نوشته است. [یکی از صاحبدلان می فرماید:
در این صحیفه نخواندم خطِ خطا زان رو / که هر چه می نگرم، نقشِ کارخانۀ اوست
خوارزمی گوید: موجودات نیز که نوشتۀ قلمِ قدرتِ الهی است جز مناسب یکدیگر نباشد. چنانکه قلم را در تصویر حروف، اختیار نیست بلکه موقوفِ تحریکِ دستِ کاتب است.]
بیت ۲۷۷۷
دیده و دل هست بَینَ اِصبَعَین / چون قلم در دستِ کاتب ای حسین
ای حسین، چشم و قلب میان دو انگشت پروردگار است همانگونه که قلم در دستِ نویسنده است. [اِصبَعَین = به معنی دو انگشت دست است. این اشاره است به حدیث «همانا دل های آدمیزادگان میانِ دو انگشتِ خداوند است و او هر طور خواهد دگرگونش کند» (شرح اسرار، ص ۷۳) منظور از دو انگشت، صفت جلال و جمالِ خداوندی است. یعنی دلِ مومن میان دو صفت از صفاتِ متقابلۀ قبض و بسط، فرح و غم و هدایت و ضلالت است / حسین = از مخاطب های مبهم است. یعنی شخصِ خاصی موردِ خطاب نیست و اینگونه خطاب ها در مثنوی فروان است. شاید هم در در اینجا معنی لفظی (= خوبک، مصغّر حَسَن) آن مورد نظر باشد.]
۲۷۷۸ بیت
اَصبَعِ لطف ست و قهر و در میان / کِلکِ دل، با قبض و بسطی زین بَنان
منظور از دو انگشت، یکی انگشت لطفِ الهی است و دیگری انگشتِ قهر او. با این دو انگشت است که قلمِ جان، دچارِ قبض و بسط می شود. (کلک = قلم / بَنان = انگشت، سر انگشت) [قبض و بسط = شرح بیت ۲۹۶۱ دفتر دوم]
بیت ۲۷۷۹
ای قلم بنگر گر اجلالیستی / که میانِ اِصبَعَینِ کیستی؟
ای قلم، یعنی ای دل، اگر لایقِ اخذِ شکوه و جلال الهی هستی خوب دقت کن که در میان انگشتان چه کسی هستی؟ [اگر آدمی می توانست موقعیتِ خود را در جهانِ بیکران الهی دریابد. تحقیقاََ به گونه ای دیگر می زیست.]
۲۷۸۰ بیت
جمله قصد و جُنبشت زین اِصبَع است / فرقِ تو بر چار راهِ مَجمَع است
همۀ خواست ها و مقاصد تو از این انگشت است یعنی همۀ حرکات و سکنات تو تحتِ تصرف قدرت و حکمت الهی است. سَرِ تو یعنی قلبِ تو به چهار راهِ الوهیّت متصل است. و...
نظر شما