به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، در دورهمی پنجاه و هفتمین نشست ادبی شامگاه چهارشنبه به خوانش و تفسیر حکایت مقاله بیستم منطق الطیر در مورد عذر آوردن مرغ مخنّث و جواب هتو و ادامه آوردن قصه شبلی در بغداد، با حضور سید مهدی کتانفروش مدرس این دورهمی ادبی پرداخته شد.
در پنجاه و هفتمین هفته خوانش تفسیر اشعار کتاب منطق الطیر ابیات شماره ۱۹۲۰ صفحه ۱۵۶ مقاله بیستم منطق الطیر در مورد عذر آوردن مرغ مخنّث و جواب دادن هدهد به او و ادامه آوردن داستان شبلی در بغداد، از کتاب منطق الطیر به تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی خوانش و تفسیر شد.
ابیاتی از قصه الحکایت التمثیل (عذر آوردن مرغ مخنّث و جواب هدهد به او و قصه شبلی در بغداد) را در زیر میخوانید:
دیگری گفتش مخنّث گوهرم
هر زمانی مرغِ شاخِ دیگرم
گاه رندم، گاه زاهد، گاه مست
گاه هست و نیست و گاهی نیست و هست
گاه نفسم در خرابات افکند
گاه جانم در مناجات افکند
من میان هر دو حیران مانده
چون کنم در چاه و زندان مانده
گفت بار این بود در هر کسی
زانکه مرد یک صفت نبود بسی
گرهمه کس پاک بودی از نخست
انبیا را کی شدی بعثت درست
چون بود در طاعتت دلبستگی
با صلاح آیی به صد آهستگی
تا که نکند کرّه عمری سرکشی
تن فرو ندهد به آرام و خوشی
این تنورستانِ غفلت جای تو
کردهای مطلوب سر تا پای تو
اشک چون شنگرف اسرار دلست
سیر خوردن چیست، زنگار دلست
چون تو دایم نفس سگ را پروری
کم نه آید از مخنّث گوهری
گم شداز بغداد شبلی چندگاه
کس به سوی او کجا میبرد راه
باز جستندش به هر موضع بسی
در مخنّث خانهای دیدش کسی
در میان آن گروه بیادب
چشم تر بنشسته بود و خشک لب
سایلی گفت ای به رنگ راز جوی
این چه جای تست آخر باز گوی
گفت ای قومند چون تر دامنی
در ره دنیا نه مرد و نه زنی
من چو ایشانم، ولی در راه دین
نه زنی در دین نه مردی چند از این
گم شدم در ناجوانمردی خویش
شرم میدارم من از مردی خویش
هر که جان خویش را آگاه کرد
ریش خود دستارِ خوانِ راه کرد
همچو مردان دل خرد کرد اختیار
کرد بر استادگان عزّت نثار
گر تو بیش آیی ز مویی در نظر
خویشتن را از بتی باشی بتر
مدح ذمّت گر تفاوت میکند
بنگری باشی که او بت میکند
گر تو حق را بندهای بنگر مباش
ور تو مرد ایزدی، آزر مباش
نیست ممکن در میان خاص و عام
از مقام بندگی برتر مقام
بندگی کن بیش از این دعوی مجوی
مردِ حق شو، عزت از عٌزّی مجوی
تو را صد بت بود در زیرِ دلق
چون نمایی خویش را صوفی به خلق
ای مخنّث، جامۀ مردم مدار
خویش رازین بیش سرگردان مدار
به گزارش ایبنا، عطار به حق از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ایران است.
کلام ساده و گیرنده او که با عشق و اشتیاق سوزان همراه است، همواره سالکان راه حقیقت را چون تازیانه شوق به جانب مقصد راهبری کرده است. وی برای بیان مقاصد عالیۀ عرفانی خود بهترین راه را آوردن بی پیرایۀ روان و خالی از هر آرایش و پیرایش است، انتخاب کرده و استادی و قدرت کم نظیر او در زبان و شعر به وی این توفیق را بخشیده است که در آثار اصیل و واقعی خود این سادگی و روانی را به روانی آب زلال شبیه است، با فصاحت همراه داشته باشد. وی اگرچه به ظاهر کلام خود وسعت اطلاع سنایی و استحکام سخن و استادی و فرمانروایی آن سخنور نامی را در ملک سخن ندارد، ولی زبان نرم و گفتار دل انگیز او که از دلی سوخته و عاشق و شیدا بر میآید حقایق و عرفان را به نحوی بهتر در دلها جایگزین میسازد، و توسل او به تمثیلات گوناگون و ایراد حکایات مختلف هنگام طرح یک موضوع عرفانی مقاصد متکفلفان خانقاهها را برای مردم عادی بیشتر روشن و آشکار میدارد.
شاید به همین سبب است که مولانا جلال الدین بلخی رومی که عطار را قدوۀ عشاق میدانسته او را به منزلهٔ روح و سنایی را چون چشم و معرفی کرده و گفته است:
عطار روح بود سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم
و جامی شاعر سخن شناس دربارۀ او گفته است: «آن قدر اسرار توحید و حقایق اذواق و مواجید که در مثنویات و غزلیات وی اندراج یافته، در سخنان هیچیک از این طایفه یافته نمیشود.»
فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار کدکنی نیشابوری شاعر و عارف نام آور ایران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است. ولادتش به سال ۵۳۷ در کدکن از توابع نیشابور گفتهاند.
از ابتدای کار او اطلاعی در دست نیست جز اینکه نوشتهاند پدر وی در شاد یاخ نیشابور عطار بود و بعد از فوت او، فریدالدین کار پدر را دنبال و دکان عطاری (دارو فروشی) آراسته داشت.
… با توجه به اشارهٔ شاعر معلوم میشود که انقلاب حال او هم در زمان پزشکی و دارو گری دست داده بود و او آثاری در همان ایام پدید آورد. بنابراین افسانهٔ معروفی که دربارهٔ انقلاب حال عطار موجود است ساختگی به نظر میآید...
... از میان مثنویهای عرفانی دلانگیز از همه مهمتر و شیواتر که باید آن را تاج مثنویهای عطارد دانست، منطق الطیر است که منظومه ایست مرزی بالغ بر ۴۶۰۰ بیت، موضوع آن بحث طیور از یک پرندهٔ داستانی به نام سیمرغ است. مراد از طیور در اینجا سالکان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق است.
این منظومهٔ عالی کم نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در به کاربردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسی است.
عطار در قتل عام نیشابور به سال ۶۱۸ به دست سپاهیان مغول به شهادت رسید و مزار او هم در جوار آن شهر است.
نظر شما