پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۰
«من اطلاعاتی بودم» منتشر شد

«من اطلاعاتی بودم»؛ خاطرات افسر اطلاعاتی علی مهدوی از تعقیب و مراقبت سپاه و کشف کودتاها تا ورود به وزارت اطلاعات نوشته‌ی راضیه ولدبیگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا همه ما در اَلَک روزگار محک می‌خوریم و انقلاب یک محک حسابی بود و هنوز هم هست. انقلاب برنده می‌شود و امامی رخ می‌نماید که شجاعت بی‌مانندش دلها را محکم، و اخلاص بی‌نظیرش نفس‌ها را زیر و رو می‌کند. حالا نوبت غربال است.

این اولین‌بار است که یک افسر اطلاعاتی در ایران، خاطراتش را تعریف می‌کند و اسراری را برملا می‌کند که شوکه‌کننده است. شخصیت اصلی کتاب «من اطلاعاتی بودم»، از میان فرفه‌ها و گروهک‌های مختلف اوایل انقلاب، راه دیگری را انتخاب می‌کند و می‌شود بازوی قدرتمندی برای حراست از نظام نوپا و آسیب‌پذیری که از هزاران طرف برای دریدن و نابود کردنش، چنگ و دندان تیز کرده‌اند.

راوی جوان وارد سپاه می‌شود و سختی‌های نظام تازه رسیده را به جان می‌خرد تا زحمات دوستان شهیدش هدر نرود.

تمام تلاش این جوانان، سر پا نگه داشتن نهال تازه رسته‌ای‌ست که شهدا به قیمت جانشان کاشتند. و چقدر داستانش در عین اینکه کهنه است، تازه و نو به نظر می‌رسد. مخصوصاً با جریاناتی که در پاییز سال ۱۴۰۱ تجربه کردیم، می‌شود عمق پیچیدگی دشمنی با جمهوری اسلامی و اهمیت و ارزش دفاع از آن را خیلی بهتر لمس کرد.

در این کتاب با جزییاتی شنیدنی از حوادث اوایل انقلاب تا همین سال‌های اخیر آشنا می‌شوید که کمتر شنیده‌اید. از خنثی کردن معجزه‌گونه توطئه‌های کودتاچیان سال‌های ابتدایی انقلاب به دست همین جوانان، تا اعدام فرزند ناخلف انقلاب، صادق قطب‌زاده، و بررسی دقیق مواضع انجمن حجتیه مهدویه طی سالیان فعالیت آنها، که حرف‌های نگفته زیادی در دلش جای گرفته و پرده از بسیاری ابهامات و دلایل ناکارآمدی‌های مملکتی برمی‌دارد. تا حضور راوی در معاونت مجلس شورای اسلامی و اتفاقاتی که در مجلس می‌افتد و مشاغل جدیدی که تجربه می‌کند و در آخر هم نام نازنین سردار دل‌ها، حاج قاسم عزیز، شیرینی‌بخش اتمام خاطرات است.

در بخشی از این کتاب آمده است:

ما به عنوان سیستم اطلاعاتی وظیفه داشتیم اشراف اطلاعاتی روی تمام جریان‌های سیاسی کشور داشته باشیم. در تمام کشورها رسم همین است. جنبش‌هایی که معاند و مخالف هستند، جریان می‌سازند و جامعه را آشفته می‌کنند؛ در اولویت بالاتری قرار دارند. لذا روی روی جبهه ملی کار می‌شد، ولی وقتی به مرحله علنی موضع‌گیری علیه نظام رسیدند، شرایط جدی‌تر شد. یعنی برای آن‌ها وقت بیشتری می‌گذاشتیم. یک قسمت به اسم ملی‌گریان ابراز وجود کرده و چون حساسیت‌هایی درباره آن‌ها پیش آمده بود، تمرکز ما روی این جریان بیشتر شد. جنگ شدت گرفته بود و دشمن با سلاح‌های مختلف و تمام توانش با ما می‌جنگید. جامعه به شدت درگیر و خسته‌ی جنگ بود و این جریانات هم از داخل، اوضاع را ملتهب می‌کردند و دائم اغتشاش به پا می‌کردند.

کتاب دو جلدی «من اطلاعاتی بودم» به قلم راضیه ولدبیگی و با مصاحبه و پژوهش رضا اکبری آهنگر در ۶۲۱ صفحه قطع رقعی با شمارگان هزار نسخه توسط انتشارات شهید کاظمی به بازار نشر عرضه شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها