به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، به مناسبت سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی کتاب «ژنرال» تالیف محمد مردانیان توسط اکرم قیصری عضو کتابخانه عمومی حضرت زهرا (س) مهاجران شازند معرفی وخوانش شد.
درباره کتاب» ژنرال» خاطرات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی:
... گفته شده است که اگرچه در زمان حیات سردار قاسم سلیمانی نویسندگان بسیاری سعی داشتند مطالبی در مورد او بنویسند، اما او هرگز اجازه چاپ کتاب یا ساخت مستند در مورد خود را نمیداد. پس از شهادت او در فرودگاه بغداد، دوستداران اهل قلم بیش از ۴۰ کتاب با محتوای خاطرات، گلچین برخی از سخنرانیها، زندگینامه و مصاحبه از او منتشر کردند. در گزینش مطالب نه تنها نوشتار مورد پسند مؤلف آمده است، بلکه در چینش مطالب، عقیده و نظر برخی از اهل مطالعه و اهل فن نیز لحاظ شده است. بنابراین کتاب ژنرال گلچین کتابهای موجود در بازار در مورد قاسم سلیمانی است و نه همه آنها.
علاقمندان به زندگینامه و شخصیت قاسم سلیمانی میتوانند از خواندن کتاب «ژنرال» لذت ببرند.
بخشی از کتاب «ژنرال» خاطرات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
«…داعش لحظه به لحظه در حال پیشروی بود و هر روز مناطق بیشتری را تحت سیطره خود قرار میداد چیزی نمانده بود که به حرمین عسگریین در شهر سامرا برسند. با سرعتی که آنها داشتند مردم از مقاومت ناامید بودند و خود را در چنگال داعش میدیدند تیرها و خمپارهها بود که اطراف حرم پایین میآمد. تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که با سفارت کشورها تماس بگیرم و از آنها کمک بخواهم.
از خط مقدم به دفتر کارم رفتم تا به حال شهری به این ساکتی و مردگی ندیده بودم تمام مردم در خانههایشان پنهان شده بودند و از ترس میلرزیدند. مقابل دفتر کارم رسیدم از پلههای ساختمان بالا رفتم با عجله به همکارم گفتم سریع شماره سفارت آمریکا را برای من بگیر شماره را گرفت و تلفن را به دستم داد بدون سلام و علیک سر اصل مطلب رفتم و از آنها تقاضای کمک کردم آنها به من گفتند اگر بخواهیم کمکتان کنیم، شش ماه طول میکشد. عصبانی شدم و گوشی را قطع کردم دستانم را روی میز گذاشتم و به کودکان مظلومی که در شهر وجود داشتند فکر کردم ناگهان با خودم گفتم با ایران تماس بگیرم به همکارم گفتم شماره بیت رهبری ایران را برای من بگیر شماره را گرفت و گوشی را دستم داد. بعد از سلام و علیک شرایط پیچیدهمان را برایشان شرح دادم. آنها در جواب گفتند نیروی قدس را به کمک شما میفرستیم و برای از بین بردن محاصره تا ساعات آینده چند جنگنده به منطقه اعزام میکنیم با خوشحالی گوشی را قطع کردم و از پلههای دفتر پایین آمددم تسبیح را دستم گرفتم و یک دور الحمدالله ختم کردم…»
نظر شما