دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۵
عرض ارادت شاعران خراسانی به شهید سلیمانی / بزرگ بودی و آخر خدا خرید تو را

خراسان رضوی – به یادبود پنجمین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، شب شعر و خاطره «پهلوان قاسم» در حوزه هنری خراسان رضوی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، به مناسبت پنجمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، شب شعر و خاطره پهلوان قاسم، یکشنبه شب با حضور جمعی از شاعران در حوزه هنری خراسان رضوی در مشهد برگزار شد.

در این محفل تعدادی از شاعران خراسانی چون عاطفه جعفری، زهرا حاجی‌پور، احمد حیدری، محمدحسین رحیمی، سعیده کرمانی، راضیه رجایی، سید محمدامین موسوی و مصطفی جلیلیان مصلحی حضور یافتند و ابیاتی را تقدیم روح بلند سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران کردند.

این برنامه ضبط تلویزیونی شد و طی روزهای آتی از طریق شبکه خراسان رضوی پخش می‌شود.

در این مراسم عاطفه جعفری، این چهارپاره را از زبان شهدای فاطمیون افغانستان به شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم کرد:

باز از داغ تو یکسال گذشت

پرچم ماست که برپاست هنوز

دولت فتح و ظفر نزدیک است

روح ایثار تو در ماست هنوز

مشت ما خورده گره مدتها

صبر بر ظلم ستمگر سخت است

گر ولی حکم دهد می‌گیریم

انتقامی که سراسر سخت است

آی ای دشمن نامرد! ببین

مردم خطه‌ی خون را بشناس

ما پسرهای همان سرداریم

لشکر فاطمیون را بشناس

لشکری را که بزرگ و کوچک

در دل معرکه رفته‌ست به پیش

پاک کردند به خون، وقت جهاد

گرد مظلومیت از مردم خویش

صف به صف شوق شهادت دارند

شیرمردانِ بلاجوی زمان

وقت آن است ببینند که چیست

غیرتِ ملتِ افغانستان

یک به یک فاطمیون را بشمار

خیل عشاق کجا کم بودند؟

صبح دیروز به فرمان امام

همه در خط مقدم بودند

هر طرف نغمه‌ی خون است بلند

گوش این دشت پر از صوت رساست

تا ابد در دل وادی خطر

بانگ تکبیر ابوحامد هاست

چه جوانی چه جوانی از شوق

سوی میدان بلا عازم شد

خاک سوریّه وجب در وجبش

بعد سردار پر از قاسم شد

خون او زنده تر از تاریخ است

آنکه سرباز ولایت بوده‌ست

باز از راه میاید، آن روز

روز پیروزی ما، موعودست

زهرا حاجی‌پور، دیگر شاعر خراسانی این قطعه را قرائت کرد:

جهان به صبح امیدی دوباره باور داشت

نگاه دخترکان پشت چفیه سنگر داشت

اگر چه برگ به برگ از درخت خون می‌ریخت

ولی بهار شهادت به ریشه باور داشت

بغل گرفتی و کودک به ترس می‌خندید

که بیدْ بچه در آغوش خود صنوبر داشت

نسوخت ریشه‌ی فرشی به آتش تکفیر

که از حرم به حرم غیرت تو معبر داشت

برای چشم تو میدان شکوه مسجد بود

چرا که کفر سر جنگ نابرابر داشت

به اعتقاد تو سردار بر سرِ دار است

که اعتماد به سرباز خویش رهبر داشت

پر است حافظه‌ی شام و غزه و لبنان

از او که بار ستم را ز گرده‌ها برداشت

خدا به بوم کسی رنگ لاله پاشیده

که در مقابل نفسش جهاد اکبر داشت

سید محمدامین موسوی هم این غزل را در رثای سردار سلیمانی خواند:

عزا نبوده غم تو اگر خلاصه بگویم

نمی‌شود که کلامی به جز حماسه بگویم

مهیب صاعقه رحم است پیش لحظه‌ی خشمت

شکوه عشق و محبت نشسته در دل چشمت

سلام سوگ منور سلام درد مبارک

سلام شهد شهادت سلام مرد مبارک

سلام لشگر اخلاص، یادگار همیشه

سلام حضرت سردار، افتخار همیشه

تو حرف می‌زدی، از دم به آن عمل می‌شد

طنین خنده‌ات آرایش غزل می‌شد

بزرگ بودی و آخر خدا خرید تو را

نمی‌شود که بخوانم به جز شهید تو را

تو از حقایق حق از حسین (ع) می‌گفتی

که کشت آخر این ماجرا یزید تو را

لباس خدمت روضه، لباس خدمت و عشق

درون جنت حق کرده رو سپید تو را

برای روضه‌ی دیگر برای بوی گلاب

خدا به دست خودش زود، زود چید تو را

دلم خوش است امام زمان (عج) می‌آید و خلق

نشان دهند به هم صبح روز عید تو را

محمدحسین رحیمی هم با این غزل در شب شعر و خاطره «پهلوان قاسم»، حضور یافت:

دست و سر و پا هیچ و گردن هیچ و پیکر هیچ

جان در کف جانان و دل در پای دلبر هیچ

پرواز او از خاطرش بیرون نخواهد رفت

حتی اگر بالی نماند از کبوتر هیچ

آئینه‌ی قاسم اگر تقسیم شد بر صد

صد ضربه‌ی دشمن به ایران ضرب شد در هیچ

ماندی میان گرگ ها ای یوسف ثانی

جز چاه کندن برنیاید از برادر هیچ

با مرگ در خط مقدم هم قدم بودی

جز مرگ تدریجی ندیدی پشت سنگر هیچ

مانند یاران با شهادت زندگی کردی

از این ندیدی در تمام عمر بهتر هیچ

با عشق مولا دست دادی، پس نمی‌گیرد

غیر از ولایت دستمان را روز محشر هیچ

یار علی بودی علی یار و مرادت شد

ای مالک دل‌ها، نداری کم از اَشتر هیچ

از مالک اشتر اگر خالی شود میدان

پشت علی می ماند آیا غیر خنجر هیچ؟

سردار دلها در اُحد گیرم که بی سر شد

باقی نماند سرکشی در جنگ خیبر هیچ

با فوت می‌خواهد کند خاموش نورش را

وقتی نداند دشمن از ایمان و باور هیچ

در چشم دشمن ما اگر تهدید می‌آییم

در چشم ما دشمن شود صدها برابر هیچ

با هر حریفی حرف دارد پشت میز اما

هرگز ندارد حرف در میدان باور هیچ

ما نسل قاسم با غرور امروز می‌گوییم:

جمهوری اسلامی ایران و دیگر هیچ

سعیده کرمانی، دیگر بانوی شاعر خراسانی، این قطعه را قرائت کرد:

برای روح تو دنیا عجب جای حقیری بود

برای تو شهادت آرزوی دل پذیری بود

تمام عمر تو سیر و سلوک و عشق و خدمت بود

برایت بین بستر آرمیدن چون اسیری بود

چه سردار سرافرازی که می‌گفتی به خود سرباز

تو از آن ابتدا هم در مرامت سر به زیری بود

جوانی را فدا کردی شهادت را پسندیدی

به تو آنچه نیامد مرگ در دوران پیری بود

سرا پا خویش را گرچه نثار راه حق کردی

ز تو یک دست ماند آن هم برای دستگیری بود

پس از آنکه تو رفتی تنگ شد بر عاشقان دنیا

تو رفتی بعد تو سید رضی‌ها آمدند آنجا

به جای رد پایت ای مسافر سرو می‌کاریم

تو را ای قهرمان در قصه‌هامان زنده می‌داریم

اگرچه رفته‌ای الگوی ما همواره می‌مانی

و فرزندانمان خواهند شد قاسم سلیمانی

و فرزندانمان فردا سلحشوران دنیایند

همین مستضعفان میراث‌دار صبح فردایند

ندارد فرق موج کرخه پیش چشم ما با نیل

که در جنگیم با آن غاصب خون‌خوار اسراییل

بداند باز آمریکا که ما خونخواه سرداریم

که ما با قاتلش قطعاً برادر کشتگی داریم

نفوذی‌ها بترسند و منافق‌ها شوند آگاه

که ما مانند او مردان میدانیم، بسم الله

به پای امر رهبر تا که جان داریم می‌مانیم

برای این علی عمار و مقدادیم و سلمانیم

شما رودید ای مردم، زلال و تازه و روشن

شما سیلید سیل غیرت و کابوس اهریمن

نترسید از سپاه کفر تا وقتی علی داریم

پیمبر رفته اما در میان خود ولی داریم

به فرمان ولی باشید نصرت زود خواهد بود

سپاه ما سپاه حضرت موعود خواهد بود

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها