پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۰
درباره امیرکبیر هم باید نقادانه وارد بحث شد/ اسناد چهره دیگری از مهدعلیا نشان می‌دهد

داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران گفت: من همیشه نسبت به این اندیشه، فهم و نوشته‌ها برای سیاه و سفید کردن و دیو و فرشته‌سازی تاریخ حساسیت دارم و آن را زیان‌بار می‌دانم با این حال قهرمانان تاریخی در تاریخ ساخته می‌شوند حتی شبه قهرمانان و قهرمان‌نماها هستی‌هایی هستند که باید مورد بررسی قرار بگیرند درباره امیرکبیر هم باید نقادانه وارد بحث شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا نشست تخصصی «امیرکبیرِ ایران» به مناسبت سالروز شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر چهارشنبه (۱۹ دی ۱۴۰۳) با حضور داریوش رحمانیان و محمد رحمانی در مدرسه دارالفنون برگزار شد.

محمد رحمانی در ابتدای سخنانش به این نکته اشاره کرد که در این نشست بیشتر تلاش می‌شود تا پرسش و پاسخ مطرح شود. بیشتر نوشته‌ها وتوصیف‌ها از امیرکبیر در دوره پهلوی اول و دوم آماده شده است و ما در دوره قاجار نوشته چندانی نداریم، ابتدا تلاش می‌کنیم تا به بررسی این آثار و نوشته‌ها درباره امیرکبیر بپردازیم.

سپس داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران گفت: امروز سالروز شهادت امیرکبیر است، او چهره‌ای ماندگار در تاریخ ایران به شمار می‌رود. نخستین اثر شاخص درباره امیرکبیر که به صورت پژوهشی نوشته شد کتاب «امیرکبیر و ایران» بود که توسط مرحوم فریدون آدمیت نوشته و در سال ۱۳۲۳ چاپ شد، نویسنده نبوغ خود را نشان داد و این کتاب مورد تحسین احمد کسروی قرار گرفت و چند خطی هم درباره آن نوشت، او معتقد بود که تا پیش از این کتاب به طور دقیق چند و چون زندگی این مرد بزرگ را نمی‌دانستیم، باید بگویم این اثر هم در تاریخ‌نگاری جدید ایران و هم درباره شخصیت امیرکبیر اثری ویژه است و هنوز هم یکتاست.

وی افزود: دیگر اثر درباره امیرکبیر را حسین مکی نوشت که یک فعال سیاسی بود و مورخ محسوب نمی‌شد، او آثار مشهوری دارد و درباره امیرکبیر هم نوشته اشت اما نوشته‌اش بیشتر تالیف است اما کار عباس اقبال آشتیانی درباره امیرکبیر خاص است، این اثر بسیار کامل است. کار مرحوم رفسنجانی هم بیشتر از روی علاقه بود، این کتاب کاملاً روزنامه‌نگارانه است و برگرفته از آثار پیشینیان است حالا شاید جالب باشد که سرنوشت رفسنجانی هم با امیرکبیر گره خورد و در تقویم یک روز پس از امیرکبیر در تاریخ ۲۰ دی درگذشت.

او ادامه داد: در اثر عباس امانت هم که درباره امیرکبیر است کار محققانه‌ای صورت گرفته است اما توصیف و روایاتش از امیرکبیر قابل نقد است چرا که او را فردی خشن و سرکوبگر نشان داده و می‌خواهد بگوید که امیرکبیر قهرمان نیست. همچنین به نامه امیرکبیر به کلنل فرانت در سفارت انگیس برای فرار خود هم اشاره شده که البته این نامه منسوب است و مسائل زیادی دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرد و نمی‌شود با تکیه بر یک نامه گفت که او قصد پناهندگی داشته و می‌خواسته زیر بیرق آنها برود. آثار دیگری هم درباره امیرکبیر نوشته شده که بیشتر تالیف است، اما کار استاد علی آل داوود که نامه‌های امیرکبیر را جمع‌آوری کرد و قصه‌های رایج درباره این مرد بزرگ را جمع و منتشر کرد هم منبع ارزشمندی است.

این استاد تاریخ درباره شخصیت خاص امیرکبیر در تاریخ گفت: اینکه عنوان کنیم پیشتر به امیرکبیر توجه نمی‌شده نارواست چرا که اسناد نشان می‌دهد امیرکبیر از همان زمان خودش چهره شاخصی بوده و در تاریخ‌نگاری قاجار روایاتی درباره‌اش شکل گرفته و برخی خارجی‌ها از او چهره قهرمانانه ساخته‌اند با این حال ما پیش از دهه ۲۰ کتاب شاخصی درباره امیرکبیر نداریم که می‌توان دلایل متعددی درباره آن دید. به طور مثال تاریخ‌نگاری در ایران در پیش از این دوره رشد نکرده بود و به عنوان رشته دانشگاهی مطرح نبود، پیش از آن هم در دارالفنون یا مدرسه عالی حقوق و سیاسی کسانی را داشتیم که در این راه گام برداشتند مثل خانواده فروغی ولی نباید هم فراموش کرد که برخی نوشته‌ها در دوره قاجار با توجه به شرایط خاص سیاسی نوشته نمی‌شد.

او ادامه داد: این مسئله که چرا خارج از ایران نوشته‌ای درباره امیرکبیر در آن دوره نوشته نشد باید اشاره کرد که بیشتر شرق‌شناسان تمرکزشان روی تاریخ ایران باستان، زبان و ادبیات تمرکز داشت و درباره بسیاری از شخصیت‌ها نوشته‌ای وجود ندارد بسیاری از افراد در تاریخ بودند که بعدها درباره آنها مطالب نوشته شد و در آن دوره چنین نبود.

به دیو و فرشته‌سازی در تاریخ حساسیت دارم

در ادامه این نشست این پرسش توسط محمد رحمانی مطرح شد که چرا امیرکبیر نمادی از اصلاحات است و حذفش توسط تیغ قاجار حذفی سقراط‌گونه است؟

داریوش رحمانیان در پاسخ گفت: پرسشی بنیاد مطرح شد، من همیشه نسبت به این اندیشه، فهم و نوشته‌ها برای سیاه و سفید کردن و دیو و فرشته‌سازی تاریخ حساسیت دارم و آن را زیان‌بار می‌دانم با این حال قهرمانان تاریخی در تاریخ ساخته می‌شوند حتی شبه قهرمانان و قهرمان‌نماها هستی‌هایی هستند که باید مورد بررسی قرار بگیرند درباره امیرکبیر هم باید نقادانه وارد بحث شد. دوران امیرکبیر بر پایه رویکرد تحول تاریخ سیاسی و تحول آن است، توماس اسپریگنز ابزاری به ما می‌دهد برای فهم بهتر اندیشه سیاسی، او می‌گوید هر چقدر در جامعه بحران بیشتر و درک آن بیشتر باشد اقبال به اندیشه سیاسی بیشتر مطرح است و بعد مثال‌های متعددی دارد.

او افزود: در یونان باستان مرگ سقراط با شکلی که خوانده‌ایم یک تکان شدیدی بود در ذهن و دل شاگردانش و آنها را با این پرسش مواجه کرد که چرا جامعه باید سقراط‌هایش را بکشد؟ در حالی که سقراط‌ها باید حاکم باشند. داستان حضرت یوسف هم جالب است، چرا او باید در زندان باشد؟ شما هر کجا دیدید سقراط‌ها را می‌کشند بدانید آدم‌های نادان حاکم هستند. خیلی‌های تلاش می‌کردند بگویند سقراط فاسدکننده است اما او چنین نبود و حقایقش آشکار شد، اگر افلاطون افلاطون شد نتیجه شهادت استادش بود و همین مسائل باعث شد که او کتاب مدینه فاضله‌اش را نوشت. امیرکبیر هم همین بود، شواهد و مدارک تاریخی به قدر کافی از او دفاع دارند امیرکبیر شخصی بود که در دوره صدارتش دل و روح بخشی از مردم را تسخیر کرده بود به همین دلیل برای مردم کشته شدنش ضربه بزرگی بود، سال‌ها بعد در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» ناظم‌الاسلام کرمانی نوشت که من می‌خواهم از امیرکبیر آغاز کنم چون او سرآغاز این بیداری‌ها بوده است. این نشان از آن دارد که امیرکبیر پیشوای بیداری و اصلاحات تلقی می‌شد.

درباره امیرکبیر هم باید نقادانه وارد بحث شد/ اسناد چهره دیگری از مهدعلیا نشان می‌دهد

به امیرکبیر هم نقدهایی وارد است چون انسان است

داریوش رحمانیان در ادامه و در پاسخ به پرسشی درباره دوگانه قهرمان و ضد قهرمان بیان کرد: کاملاً مخالف قدیس‌سازی، فرشته‌سازی و شیطان‌سازی هستم، تصور می‌کنم این حرف درست که اساساً تاریخ را انسان‌ها می‌سازند. بنده در مجله مردم‌نامه همواره به این نکته اشاره داشتم که باید همه موارد را بر اساس شرایط جامعه در تاریخ لحاظ کرد، به طور مثال کار راه آهن فقط با رضا شاه نبوده و هزاران نقر دست‌اندرکار داشته است. عاملیت هر کس در تاریخ مشخص است و همچنین مشخص است که این تاثیرگذاری چقدر بر اساس جبر زمانه است، درباره امیرکبیر به جد اعتقاد دارم خطاهایی داشته است، او هم انسان بوده و محدودیت‌هایی داشته است و هرکس دیگری هم چنین است اما بحث این است که ضریب اینها چقدر است و اینکه آیا بر اساس محدودیت‌های انسانی است یا بر اساس منافع شخصی؟

وی افزود: بعضی از افراد که امیرکبیر را مورد انتقاد قرار دادند و از افراد دیگر مثل حاج میرزا آقاسی دفاع کردند باید ببینیم که چه کردند و بر چه اساس بوده است. به طور مثال خودم در دوره‌ای از او درباره برنامه آب دفاع کردم، منظور این است که نباید افراد را سیاه و سفید دید، ما می‌بینیم که این انتقاد و تعریف‌ها وجود دارد، نباید میرزا آقاخان را کاملاً پایین برد و نباید امیرکبیر را خیلی بالا برد، یکی از ایرادهایی که امیرکبیر داشت درباره میزان جایگاهش بود، او بالاخره آشپز زاده بود و اینکه یکی از طبقه پایین بیاید و با اشراف بی مهابا در بیفتد رعایت نکردن شرایط زمانه بود.

او بیان کرد: امیرکبیر با محدودیت‌هایی که برای شاه و اطرافیانش در نظر گرفت کار را دشوار کرد، او می‌توانست آنقدر سخت نگیرد، او خودش را در مسیر برخی تهمت‌ها قرار داد و حتی برخی او را با رضاشاه مقایسه کردند یا گفتند که او می‌خواست نادر باشد و شاه شود، بد نیست به این موضوع هم اشاره داشته باشم که مردم ایران همواره مظلومان را دوست دارند و می‌پرستند، مهرداد بهار اسطوره‌شناس نامی مقدمه‌ای دارد برای قیام کلنل پسیان، می‌گوید او عزیز شد چون کشته شد و چه بسا اگر زنده می‌ماند مهر خیانت به او زده می‌شد، ما درباره امیرکبیر هم نمی‌دانیم شاید اگر او زنده می‌ماند طور دیگری عمل می‌کرد.

امیرکبیر می‌خواست از ناصرالدین شاه، شاه آرمانی بسازد

داریوش رحمانیان در پاسخ به این پرسش که شخص ناصرالدین شاه چقدر در این تغییرات تاثیر داشت عنوان کرد: باید گفت که امیرکبیر می‌دانست ساختار سیاسی ایران شاه‌محور است، بنابراین می‌دانست جایگاه صدرات لرزان است او دیده بود که میرزا ابوالقاسم فراهانی چه شد و می‌دانست چه خطراتی در پیش است، بنابراین او می‌خواست از ناصرالدین‌شاه، شاه آرمانی بسازد و در چند سال حضورش زیردست او چنین برنامه‌ای داشت. همین شاید باعث شد تا برخی از تصمیم‌های بعدی ناصرالدین‌شاه به‌خاطر چیزی باشد که از امیرکبیر آموخته بود، امیرکبیر همواره با ناصرالدین‌شاه به گونه‌ای حرف می‌زد که این امکان را می‌داد که متهم شناخته شود، او بی پروا و گستاخ با ناصرالدین‌شاه برخورد می‌کرد.

او افزود: درباره «مجلس امرای جمهور» هم که عباس امانت می‌گوید باید گفت امیرکبیر درباره باند قدرت می‌توانست با مدارا برخورد کند و چه بسا بیشتر در راس قدرت می‌ماند. ناصرالدین شاه پادشاه احساسی است که حس می‌کند از طرف پدر رانده شده و عباس امانت به خوبی او را تعریف می‌کند، فکر می‌کنم او اسیر محتویات زمانه‌اش شد او نکات مثبتی داشت به طور مثال کمتر شاهی است در تاریخ که اهل روزنامه‌خوانی، هنر، نقاشی، تاسیسات مدرن و … باشد و حتی به صورت جرقه‌وار دست به اقدامات خاصی بزند، من در مجموع با این صحبت‌ها که می‌گویند ناصرالدین شاه زن‌باره بوده یا می‌خواسته که مردم چیزی نفهمند مخالفم ولی امیرکبیر را هم قهرمان می‌دانم. نقش شخصیت در تاریخ قابل انکار نیست، شما نباید از یک طرف بیفتید، که فقط مردم را ببینید یا فقط شخصیت‌ها را بلکه باید هر دو را دید. تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها...

قدرت روایت رسانه بسیار مهم است

محمد رحمانی در ادامه این سوال را مطرح کرد که چرا جایگاهی که برای امیرکبیر در تاریخ وجود دارد ولی برای شخصیت‌هایی چون سپهسالار و قائم مقام نمی‌بینیم؟

داریوش رحمانیان در پاسخ گفت: این پرسش پاسخ ظریفی دارد، قائم مقام استاد امیرکبیر بود، او خودش کشته شد اما فرصت نداشت تاسیسات امیرکبیر را بنا کند، در آن زمان هم نحوه کشته شدن قائم مقام با امیرکبیر متفاوت بود، ذهنیت و افکار عمومی که درباره امیرکبیر بود درباره قائم مقام نبود قائم مقام نه دارالفنون داشت و نه روزنامه، و نه قرارداد خارجی بست. سپهسالار بر کشیده امیرکبیر است و در دوره امیرکبیر است که وارد حکومت می‌شود و کنسول ایران در بمبئی می‌شود او فرد بزرگی است اما در حد و اندازه امیرکبیر نیست، ناصرالدین شاه هم اگر او را آورد به همین دلیل بود، او مصلح بزرگی است اما در قد و قامت امیرکبیر نیست و نتوانست روی روح و روان جامعه تاثیر بگذارد و مشکل بزرگش این بود که قرارداد رویتر را دنبال کرد، قراردادی که در ذهنیت مردم استعماری است.

او افزود: بد نیست اشاره داشته باشم که نخستین تظاهرات در ایران زمانی رخ داد که فوج قهرمانیه که به سمت تهران برای مقابله با امیرکبیر می‌آمد مردم برای دفاع از امیرکبیر به خیابان‌ها آمدند و این نشان از شعور و فهم بالای مردمی است که قابل اعتنا است. کلنل واتسون در کتابی که درباره قاجار و امیرکبیر نوشته می‌گوید که اگر او فرصت می‌کرد بماند و کارهایش ادامه پیدا کند در زمره افرادی قرار می‌گرفت که انگار از آسمان آمده است. من خودم این نوشته‌ها را با این عنوان‌ها قبول ندارم و درست است که درباره قهرمانان بزرگنمایی می‌شود اما تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها و بزرگی امیرکبیر از زمان دوره صدارتش بوده است.

در ادامه این سوال مطرح شد که تاثیر قدرت رسانه در تبدیل یک قهرمان به ضد قهرمان و بالعکس چقدر است؟ در همین باره داریوش رحمانیان گفت: قدرت روایت رسانه بسیار مهم است. خود من که در مردم‌نامه شخصیت‌های تاریخی را نقد می‌کنم اگر همه جهان بگویند امیرکبیر بد است من نمی‌پذیرم، با ذهنیت اکنون خودم، امیرکبیر با مطالعاتی که داشتم شخصیتی برجسته است اما نه فرشته است و نه شیطان.

این استاد تاریخ درباره تاثیر مهدعلیا در اوضاع و احوال امیرکبیر و همچنین اقدامات او بیان کرد: در بخش پایانی کتاب فریدون آدمیت به این موارد اشاره شده و از تاثیرگذاری این مسائل گفته شده است، نقش مهدعلیا از آنچه که آدمیت نوشته محوری بوده است و اگر همکاری او با مخالفان امیرکبیر نبود شاید امیرکبیر بدین آسانی از میان نمی‌رفت اما اینکه ما باز در این زمینه افراط کنیم و او را شیطان بدانیم درست نیست، باید اشاره کنم اسناد و مدارکی که از مهدعلیا وجود دارد شاید نشان دهد چهره دیگری هم از او وجود دارد و مهدعلیا را اهل عبادت و خیر نشان می‌دهد بنابرابن باید محتاط بود، من در این باره مستقل تحقیق نکردم و نمی‌توانم فراتر چیزی بگویم.

درباره امیرکبیر هم باید نقادانه وارد بحث شد/ اسناد چهره دیگری از مهدعلیا نشان می‌دهد

شاهد فقر تاریخی درباره امیرکبیر هستیم

محمد رحمانی در ادامه از داریوش رحمانیان پرسید: آیا در خصوص امیر کبیر فقر تاریخی داریم؟ او در پاسخ بیان کرد: شاید بله و اگر برگردیم به کتاب «امیرکبیر و ایران» که در سال ۱۳۲۳ چاپ شد می‌بینیم که در طول زمان و تا سال ۴۷ که آخرین نسخه این کتاب منتشر شد مطالبی به آن اضافه شد اما در ادامه چنین رخ نداد و اگر دقیق شویم می‌بینیم که شاهد فقر تاریخی هستیم. بسیاری از شخصیت‌ها به کار ویژه نیاز دارند، مثلاً میرزا آقاخان نوری خود قابل تحقیق و کار ویژه است، جامعه ما نیاز به بازنگری برخی مسائل دارد، مثلاً درباره مهدعلیا نوشته تحقیقی زیادی نداریم و به کار پژوهشی مستقل نیاز است.

استاد تاریخ ادامه داد: برخی رویدادها مثل برخی اتفاقات روابط خارجی است. به طور مثال با فرانسه که می‌شد ادامه‌دار باشد اما قطع شد خود نیاز به تحقیق ویژه دارد. بخشی از مسائل توسط فریدون آدمیت اشاره شده است اما معتقدم که امیرکبیر می‌توانست تندروی نکند و فرانسوی‌ها را نگه دارد به نظرم این مسائل قابل تحقیق و کار است. همچنین امیدوارم اسناد وزارت امور خارجه از انحصار خارج شود تا بسیاری از مطالب بیان شود.

وضعیت ساخت فیلم و مستند تاریخی در ایران خوب نیست

محمد رحمانی در پایان جلسه این سوال را پرسید که آیا با توجه به علاقه مردم به فیلم و سریال و اینکه آیا فیلم‌های ساخته شده در این زمینه مخصوصاً قاجار و امیرکبیر قابل استناد است یا خیر؟

داریوش رحمانیان در این باره گفت: موضوع خوبی است و در کانون علاقه من است، در ایران وضعیت ساخت فیلم و مستند تاریخی خوب نیست و حتی مستندهایی که درباره پهلوی می‌سازیم با مستند دیگران فاصله زیاد دارد. فیلم‌های ساخته شده درباره قاجار نقد زیادی دارد، بسیاری از مستندها با توجه با ذهنیت حال و مسائل اینگونه نوشته و ساخته می‌شود و باعث برداشت کج از شخصیت‌ها و افراد است، شاید کسی حوصله خواندن کتاب یا مقاله ۲۰ صفحه‌ای نداشته باشد اما برای یک سریال ۵۰-۶۰ قسمتی تمام وقتش را می‌گذارد و این نشان از اهمیت این رسانه دارد، همچنین وضعیت مطالعه و… اوضاع اسفباری است اما امیدواریم که در آینده سریال و مستندهایی با راهنمایی‌های درست ساخته شود.

در پایان این نشست هم سوالاتی توسط حاضران مطرح شد و داریوش رحمانیان به آنها پاسخ داد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها