چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۲
« کتاب یار» اراک؛ مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

مرکزی-- «کتاب یار» فضایی برای اندیشیدن همراه با کتاب با هدف پیدا کردنِ مسیر دست یافتن به خردمندی و بهره‌مند شدن از انوار معنوی کتاب به شمار می‌رود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، مدیر مسئول موسسه فرهنگی هنری دانش هفت آینه در آیین نهمین سال فعالیت «کتاب یار» که با حضور جمعی از شاعران و نویسندگان و پژوهشگران و هنرمندان و علاقمندان به حوزه ادبیات که در کتاب سرای شهر کتاب اراک برگزار شد گفت: افتخار داریم که نهمین سالگرد فعالیت «کتاب یار» را که از جمله حوزه های فرهنگی زیر مجموعه «موسسه فرهنگی هنری هفت آینه» است را جشن می‌گیریم.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

محمد محمدی افزود: همگان می‌دانند کتاب چراغ راه خرد و دانایی است. می‌توان با بهره‌مندی از انوار کتاب به خردمندی، مهربانی و انسانیت و آنچه لازمه انسان خردمند است دست یافت.

وی بیان کرد: خوشبختانه طی ۹ سال فعالیت حوزه «کتاب یار» موسسه فرهنگی و هنری دانش هفت آینه، با چشم پوشی از برخی نواقص و ایرادات، در مجموع کارنامه خوب و تاثیرگذار در جامعه فرهنگی و حوزه کتاب و ادبیات پیش رو داریم و تاکنون بیش از ۶۰ برنامه رسمی و ۳۰ برنامه غیر رسمی در حوزه «کتاب یار» با موفقیت اجرا شده است.

وی اضافه کرد: برنامه‌های رسمی همچون دورهمی ادبی، رونمایی کتاب، کارگاه‌های ادبی، نقد و بررسی کتاب های تازه منتشر شده و… را شامل می‌شود و فعالیت‌های غیر رسمی نیز مشمول جشن‌های تولد، شب یلدا، جشن و مناسبت‌های مختلف است.

مدیر موسسه فرهنگی هنری دانش هفت آینه ادامه داد: در حوزه «کتاب یار» امیدواریم سال آینده با روند منسجم‌تر و با برنامه‌ریزی دقیق تر فعالیت‌های خود را در حوزه کتاب و ادبیات دنبال و گسترش دهیم.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

محمدی خاطرنشان کرد: «کتاب یار» به حوزه کودک نیز توجه خاص و ویژه‌ای دارد و سعی کردیم با تشکیل برخی دورهمی‌ها در حوزه کتاب کودک، کودکان را به مطالعه مشتاق کنیم و آن‌ها را به سمت و سوی مطالعه هدایت کنیم که خوشبختانه با تلاش کارشناسان این حوزه که با «کتاب یار» همکاری دارند موفقیت‌هایی کسب شده است اما کافی نیست و بایستی دراین حوزه نیز نسبت به گذشته بیشتر فعالیت شود.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

وی اضافه کرد: اهداف برای تحول پیشبرد در فضای «کتاب یار» پیش‌بینی و تعریف شده است تا بتوانیم در حوزه کتاب و ادبیات بیش از گذشته تاثیرگذار باشیم و به دنبال برگزاری همایش‌های منطقه‌ای، حتی ملی در حوزه کتاب و ادبیات هستیم و این مهم برای سال آینده در دستور کار قرار دارد.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

میرزا یعقوب خان انجدانی نخستین تاریخ نگار

در ادامه این آیین محمد مددی نویسنده و پژوهشگر تاریخ با اشاره به روند خوب فضای «کتاب یار» و سوابق استان مرکزی به ویژه اراک در حوزه کتاب و ادبیات گفت: سه کتاب معتبر و ارزشمند در حوزه تاریخ اراک سال‌های گذشته به نگارش در آمده است که هر نویسنده و پژوهشگر تاریخ که در زمینه تاریخ اراک واستان مرکزی می‌خواهد مطلب و تحقیق بنویسد نیاز است که حتماً به این کتاب‌ها مراجعه کند.

وی بیان کرد: اولین تاریخ نگار شهرستان اراک، میرزا یعقوب خان انجدانی است که متولد حدود ۲۴۰ سال پیش است و شاید کمتر کسی او را بشناسد.

وی ادامه داد: کتاب «تاریخ نو» این کتاب به قلم میرزا یعقوب خان انجدانی به رشته تحریر درآمده که بخشی از این کتاب به تاریخ اراک و بخش دیگر به تاریخ ایران مربوط است. دومین کتاب معتبر و ارزشمند که تماماً مربوط به اراک است «کتاب تاریخ سلطان آباد عراق» نوشته رضا وکیلی نام دارد.

مددی اظهار کرد: کتاب سوم معتبر، کتاب سه جلدی «تاریخ اراک» نوشته زنده یاد ابراهیم دهگان است. در حقیقت این سه کتاب درون مایه و دستمایه نویسندگان و تاریخ نویسان و پژوهشگران درباره اراک به شمار می‌رود که خواندن این کتاب‌ها بسیاری از اطلاعات را در مورد تاریخچه اراک به دست می‌دهد.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

رشد انجمن‌های ادبی در اراک و استان مرکزی

به گزارش ایبنا، در ادامه این آیین مریم صابری نسب شاعر و نویسنده و مدیر انجمن حافظ دوستان استان مرکزی و بنیانگذار انجمن ادبی بامداد اراک ضمن اشاره به تحولاتی که در سال های اخیر در حوزه ادبیات و ایجاد انجمن‌های ادبی در اراک و استان اتفاق افتاده و این انجمن‌ها توانستند در جذب جوانان علاقمند نقش بسزای ایفا کنند، آخرین سروده خود را به شرح زیر خواند.

جهان بی خواب شد یا خواب‌های من پریشان است؟

دو چشمم منتظر چون دیدگان پیر کنعان است

برای پنجره، باران حکایت می کند از ابر

شب است و ساحل دریا دچار وهم طوفان است

قلم، من، شعر، دفتر، لحظه‌های تلخ تنهایی؛

تمام هستی من چشمهای خیس و گریان است

پر از صد واژه‌ی نابم در این شبهای طولانی

دوباره چشم هایم امتداد این خیابان است

اگر پژمرده شد گل های سرخ باغ، باکی نیست،

گلی زیباتر از آنها درون خاک گلدان است

و چون آرامشم رامی دهد بر باد، تسکینش

نخوابیدن تمام عمر بر من سهل و آسان است

علی رغم تمام مدعی ها در شب طوفان

به دریا دل زده هرکس، فقط پیروز میدان است

من و شب زنده داری ها به یکدیگر وفا داریم

مرور خاطراتی تا سحر همراه و مهمان است

ای کاش که سرنوشت، بد تا نکند،

غم در دل مهربان ما جا نکند

از سینه ی ما پرنده ی حسرت و آه،

پرواز کند، به کفش ما پا نکند

همچنین در این آیین رضا مهدوی هزاوه نویسنده و داستان نویس دلنوشته‌ای در مورد کتاب به شرح زیر خواند.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

کتاب فروشی‌های اراک

پرویز شاپور می گوید: «خداحافظی، اسکلت سلام است».

کتاب فروشی سعدی در بازار اراک بود. نوجوان بودم که شاهنامه را از «سعدی» خریدم.

کتاب فروشی «توکل» هم در بازار بود. کتاب های مذهبی در آنجا فروخته می شد.

کتاب فروشی «حقیقی» در باغ ملی بود. پاتوق آدم های بزرگ شهر بود. آن تکه از باغ ملی پر شده بود از منطق الطیر. محمد رضا محتاط و مرتضی ذبیحی و بزرگان دیگر اهل ادبیات، غروب ها به کتاب فروشی حقیقی می آمدند و لابد چای می نوشیدند و شعر می خواندند. اسرارالتوحید را از "حقیقی" خریدم. در جستجوی حقیقت جهان بودم.

کتاب فروشی عقلایی درست در آن سوی باغ ملی بود. عقلایی از سال ۱۳۲۴، به مدت ۶۰ سال کتاب فروشی اش دایر بود. سرگرمی نسل ما در دهه ی شصت، قدم زدن از باغ ملی تا سه راه ارامنه بود. هر روز عصرها خورشید، به قول پرویز شاپور فیتیله اش را پایین می کشید و در دل شب راه پیمایی می کرد. ما هم راه می رفتیم و گاهی بستنی جعفری را می خوردیم تا کمی خنک بشویم.

به قول دکتر مهاجرانی، «عقلایی و کتاب تصویرشان در هم آمیخته بود». جنگ و صلح تولستوی را از آن کتابفروشی خریدم. کمی آن سو تر، ایران پیما بود. کمی آنطرف تر سینما دنیا بود. دل مان که می گرفت پناه می بردیم به رؤیا. "تاراج"، می دیدیم تا رؤیاهای مان به تاراج نرود.

کتاب فروشی طلوع در خیابان نیسانیان بود. مدیرش، کامران جمشیدی بود. کتابخوان بود. همیشه می خندید. «در جستجوی زمان از دست رفته» در قفسه ی بالایی بود. دستم به آن قفسه نمی رسید.

کتاب بامداد، خیابان ابوذر بود. آقای خدادادی، که عاشقانه کتاب باز بود، آنجا را اداره می کرد. کتاب کرایه می داد. یادم است اوژنی گرانده را کرایه کردم.

بعدها کتاب فروشی های دیگری هم در اراک افتتاح شد: کتاب دهکده، که کتاب های خوب و معتبری دارد. وحید اصفهانی آنجا را اداره می کند. و نیز دارینوش، آیه و باغ کتاب و دانشجو… که همگی فعال هستند.

پوریا سوری و نیما هم مدتی یک کتاب فروشی در ۱۷ متری ملک اداره می کردند که هر دو به تهران مهاجرت کردند.

چند وقت پیش هم در کوچه شکرایی کتاب فروشی نشر چشمه به مدیریت رضا قاسمی افتتاح شد. قاسمی که خود، داستان نویس است را می شناسم. نشر چشمه یکی از بزرگترین کتاب فروشی های اراک است. قرار است کلاس های ادبی و هنری هم در آنجا برگزار شود.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

به قول پرویز شاپور، «دیدن شب احتیاج به چراغ ندارد». بی چراغ و بی رؤیا در خیابان های اراک راه می روم. به بازار می روم. سالهاست که کتاب فروشی سعدی تعطیل شده است.

کتاب فروشی‌های گازرانی، یگانه، قاضی سعیدی، مهرگان (به مدیریت محمد مددی، تاریخ نگار)، فردوسی، ابن سینا، کتابسرا (در دهه ۶۰، بی نظیر بود) ملبوبی، به آذین، مهتاب، مجد، اسلامیه، پنج یا شش مورد دیگر همگی تعطیل شدند.

به باغ ملی می‌روم. کتاب فروشی عقلایی حالا شده است طلا و جواهر دنیز. کتاب فروشی حقیقی هم حالا تبدیل به دو مغازه ی کوچک سکه ی طلا و کفش و کیف شده است. محمد رضا محتاط و مرتضی ذبیحی هم سالهاست که به عالم ناز رفته اند. کامران جمشیدی برای همیشه از ایران رفت و ساکن لندن شد. طلوع هم لباس فروشی شد و حالا مانی زیاری و پدرش، کتاب طلوع را در کوچه شکرایی اداره می کنند. کتاب فروشی سعدی هم لباس فروشی شده است. کتاب فروشی توکل هم سالهاست تعطیل شده. سینما دنیا بعداً اسمش، "فرهنگ" شد؛ چند روز پیش به دلیل فرسودگی پلمپ شد. کتاب فروشی حقیقی به خیابان عباس آباد نقل مکان کرد. آقای خدادادی سالهاست که کتاب فروشی اش را تعطیل کرد و به اصفهان رفت. چند وقت پیش در دفتر نشریه چشمه خورشید دیدمش. پیر شده بود. گفت دوباره به اراک برگشته است. از تنهایی می گفت.

جابجایی، رسم جهان است. عقلایی در سن نود سالگی جهان را بدرود گفت.

به ابتدای خیابان عباس آباد می روم. بستنی جعفری را می بینم. شلوغ است. بستنی هایش خوشمزه است. خوشمزه که باشی ماندگاری. کتاب، روی دیگر سکه ی جهان را هم نشانت می دهد که الزاماً مطابق میل نیست.

به کوچه شکرایی می روم. آقای زیاری را از پشت پنجره کتاب طلوع می بینم. داخل می شوم. کسی نیست.

شب می شود. به خانه می روم. می خوابم. در خواب می بینم: «طلوع»، غروب کرده است. آقای خدادادی در کوچه ها راه می رود و مدام می گوید «در کوچه باد می آید». خواب می بینم که چیزهای خوشمزه، به کتاب فروشی ها حمله می کنند. و این «ابتدای ویرانی است».

کتاب فروش‌های اراک، کهنه سربازان ِ جنگی هستند که پیش پیش انگار می دانند باخته اند. اما مثل قهرمان ها، ایستاده اند.

به احترام کتاب فروش‌های اراک می خواهم کلاه از سر بردارم.

به نشر چشمه می روم. چراغ هایش روشن است. آقای قاسمی را می بینم. سلام می کنم. «اتحادیه ابلهان» را ورق می زنم. خداحافظی می‌کنم و خداحافظی، اسکلت سلام است.

« کتاب یار» اراک مامن فعالیت اهل خرد و کتاب

به گزارش ایبنا، در حاشیه آیین وجشن نهمین سالگرد فعالیت «کتاب یار» توسط هنرمندان موسیقی اجرا شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین