سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۳
تحولات تاریخی دانشگاه‌ها، وظایف و اهداف جدیدی را برای آن‌ها رقم زده است

روح الله اسلامی بیان کرد: کتاب «فهم دانشگاه» با بررسی فلسفه‌های دانشگاه از منظر کاربردی، نشان می‌دهد چگونه تغییرات تاریخی و فلسفی در مفهوم دانشگاه، به ویژه در دوران باستان و قرون وسطی، موجب شکل‌گیری وظایف و اهداف جدیدی برای دانشگاه‌ها در جامعه امروزی شده است.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: هدف اصلی کتاب «فلسفه دانشگاه»، ارائه درکی جامع از ماهیت و رسالت دانشگاه به منظور برنامه‌ریزی صحیح و موثر برای دانشگاه‌ها و مدارس عالی است. توجه به این مهم در تنظیم اسناد بالادستی، سیاست‌های آموزشی و پژوهشی و به طور کلی، آینده جامعه و جوانان حیاتی است. دانشگاه‌ها باید همزمان به تولید دانش، تقویت حکومت قانون، ارتقای آزادی و عدالت، حفظ محیط زیست و ایجاد فرصت‌های برابر توجه کنند. دستیابی به این اهداف مستلزم بازاندیشی مداوم در ماموریت‌ها و وظایف دانشگاه‌ها و به‌روزرسانی آن‌ها بر اساس نیازهای جامعه و تحولات جهانی است. با توجه به اهمیت موضوع کتاب و اینکه به بررسی فلسفه‌های دانشگاه از منظر مکاتب فکری گوناگون، راهبردها، ماموریت‌ها و سیاست‌های دانشگاهی می‌پردازد خبرنگار ایبنا با مولف این کتاب، روح الله اسلامی گفتگویی داشته است که در ادامه می خوانید:

چگونه تغییرات تاریخی و فلسفی در مفهوم دانشگاه، به ویژه تفاوت‌های آن در دوران باستان و قرون وسطی، موجب شکل‌گیری وظایف و اهداف جدیدی برای دانشگاه‌ها در جامعه امروزی شده است؟
کتاب "فهم دانشگاه"، کتابی است که به فلسفه‌های دانشگاه از منظر کاربردی می‌پردازد. سوال اصلی این کتاب این است که دانشگاه چیست؟ شاید در نگاه اول برای بسیاری از خوانندگان، دانشگاه یک امر بدیهی به نظر بیاید و اکثراً می‌گویند می‌دانیم دانشگاه چیست. اما این کتاب می‌خواهد با مراجعه به آرا و افکار اندیشمندان و متفکران مهم در تاریخ فلسفه، به این امر بپردازد که دانشگاه به چه معنا است. برای این کتاب، به آثار افلاطون، فارابی، آکوئیناس و همچنین توماس هابز و ملاصدرا و متفکرانی مانند هگل، مارکس، هایدگر، فوکو و متفکرانی از این دست رجوع شده است. در واقع، دانشگاه به معنای مجمع‌الجزایری از علوم و دانش‌های مختلف است که در کنار یکدیگر قصد فهم جهان را دارند و این مفهوم دانشگاه در دوره‌های مختلف معانی گوناگونی داشته است. در این کتاب، سعی شده با رجوع به فیلسوفان و متفکران بزرگ در اسلام، ایران و غرب، از آرا و اندیشه‌های آنان استفاده شود تا فهم بهتری از دانشگاه در راستای ایجاد برنامه‌های راهبردی در دانشگاه به دست آید. به یک معنا، ابتدا ۱۲ فلسفه مهم که در زمینه دانشگاه وجود دارد، مورد بررسی قرار گرفته است. فلسفه‌های ابتدایی از یونان و ایران باستان که در آن‌ها تربیت شهروندان، وظیفه دانشگاه بوده است. البته در دانشگاه‌های باستان، همه نمی‌توانستند درس بخوانند و تنها افرادی از طبقه اشراف و طبقات بالا و کسانی که ذات تعلیم‌پذیر و تربیت‌پذیر داشتند، می‌توانستند آموزش ببینند و آموزش‌ها هم سطوح مختلفی داشت. آموزش برای طبقات پایین، آموزش برای طبقه روحانیون، وزیران و فرزندان شاه، که هر کدام آموزش‌هایشان بر اساس طبقه و منزلت اجتماعی‌شان تفاوت داشته است. بنابراین، در دوره باستان فضیلت حاکم بوده است. یعنی دانشگاه برای ایجاد شهروندان آگاه و کسانی که قوانین را می‌دانند و از حکومت اطاعت می‌کنند، ایجاد شده بود. بعد از آن، در دوره قرون وسطی و سده‌های میانه، می‌توانیم دانشگاه را با رجوع به آرا و اندیشه‌های آگوستین، آکوییناس، فارابی و ملاصدرا بفهمیم. دانشگاه در این دوره وظیفه‌اش تربیت انسان‌هایی است که خدا محور هستند و عالم را محضر خدا می‌دانند. دانشگاه برای تربیت انسان‌هایی ایجاد شده که سعی می‌کنند زمین را به شهر خدا نزدیک کنند و باید تعالیم الهی را آموزش دهند.

چگونه اندیشه‌های فیلسوفانی مانند ماکیاول، هابز و لاک، و همچنین هگل و کانت، به شکل‌گیری و توسعه دانشگاه‌های مدرن و وظایف آن‌ها در جامعه معاصر کمک کرده است؟

در دوره‌های مدرن، با بررسی اندیشه‌های ماکیاول، هابز، جان لاک، هگل و کانت، شاهد شکل‌گیری دانشگاه‌های مدرن هستیم. این دانشگاه‌ها وظیفه اصلی خود را تربیت کادر آموزشی دیده، متخصص و حرفه‌ای برای حکومت می‌دانند. از یک سو، این دانشگاه‌ها باید کارشناسان و متخصصینی برای دستگاه پزشکی، مهندسی و بخش خصوصی تربیت کنند و از سوی دیگر، کارشناسانی مانند سفیران، وکیلان، وزیران و سیاستمداران برای حکومت پرورش دهند. بنابراین، دانشگاه به مثابه یک دانشگاه ملی در دوره مدرن خود را نشان می‌دهد. دانشگاه‌های هومبولتی در آلمان وظیفه خود را به عنوان نوعی دانشگاه کارآمد که می‌تواند در خدمت جامعه باشد، تعریف می‌کنند. در این راستا، ما با دوره صنعتی شدن و ایجاد دانشگاه‌های ملی و مدرن مواجه هستیم. گسترش سواد، توسعه دانشگاه‌ها، صنعتی شدن صنعت چاپ و… باعث تغییر دانشگاه‌ها شده و آن‌ها را از شکل قرون وسطایی خارج کرده و وارد دوره جدید می‌کند.

چه تأثیراتی از نظریات متفکران مکتب فرانکفورت و اندیشه‌های چپ‌گرایانه بر نقش و مسؤولیت‌های اجتماعی دانشگاه‌ها در دنیای مدرن وجود دارد و چگونه این تأثیرات به نقد جهان سرمایه‌داری و ارتقاء عدالت اجتماعی کمک می‌کند؟

بعد از اینکه دانشگاه‌های کارآفرین شکل گرفتند، نقص‌هایی در این دانشگاه‌ها نمایان می‌شود و فیلسوفان و متفکران زیادی در مکتب فرانکفورت و از طریق تفکرات انتقادی که برگرفته از اندیشه‌های چپ‌گرایانه مارکسیستی است، درباره جنبه‌هایی که دانشگاه‌ها آن‌ها را نادیده گرفته و ننوشته‌اند، مطلب می‌نویسند. متفکرانی مانند هابرماس، مارکوزه، گرامشی و دیگران در مکتب انتقادی و به‌ویژه فمینیست‌ها سعی می‌کنند جنبه‌هایی که نادیده گرفته شده، مانند حقوق بشر، دموکراسی، حقوق اقلیت‌ها، حقوق زنان و محیط زیست را مورد توجه قرار دهند. این نوع از مطالعات فلسفی، دانشگاه را در نقش روشنفکر نشان می‌دهد. دانشگاه‌ها باید اعتراض کنند و جنبش‌های دانشجویی در این دوران به وجود می‌آید؛ دانشگاه‌ها آلترناتیو وضع موجود هستند و نقد جهان سرمایه‌داری و ایجاد نگرشی مبتنی بر فضاهای آزاد و تقویت حوزه عمومی در راستای حفظ حقوق زنان، اقلیت‌ها و حتی حفظ محیط زیست، مانند جنبش‌های سبز و فلسفه‌های محیط‌زیست‌گرا، در این زمینه شکل می‌گیرد. ما شاهد این هستیم که دانشگاه فقط نباید به امر کارآفرینی و اشتغال بپردازد، بلکه وظیفه دانشگاه این است که امور مسئولیت‌پذیری اجتماعی و احساس پاسخگویی به نیازهای جامعه را هم در دستور کار خود قرار دهد. بنابراین، فیلسوفان زیادی در این دوره کتاب می‌نویسند و مطالب مختلفی دارند.

در دوره‌های مدرن، بررسی اندیشه‌های ماکیاول، هابز، جان لاک و همچنین هگل و کانت ما را به شکل‌گیری دانشگاه‌های مدرن رهنمون می‌سازد. این دانشگاه‌ها وظیفه اصلی خود را تربیت کادر آموزش‌دیده، متخصص و حرفه‌ای برای حکومت می‌دانند؛ یعنی از یک سو باید کارشناسان و متخصصینی برای دستگاه پزشکی، مهندسی و بخش خصوصی تربیت کنند و از سوی دیگر، کارشناسانی مانند سفیران، وکیلان، وزیران و سیاستمداران برای حکومت پرورش دهند. بنابراین، دانشگاه به مثابه یک دانشگاه ملی در دوره مدرن خود را نشان می‌دهد و دانشگاه‌های هومبولتی در آلمان وظیفه خود را به عنوان نوعی دانشگاه کارآمد که می‌تواند در خدمت جامعه باشد، تعریف می‌کنند. ما با دوره صنعتی شدن و ایجاد دانشگاه‌های ملی و مدرن مواجه هستیم و گسترش سواد، گسترش دانشگاه‌ها، صنعتی شدن صنعت چاپ و… دانشگاه‌ها را تغییر می‌دهد و آن‌ها را از شکل قرون وسطایی خارج کرده و به دوره جدید وارد می‌کند.

چه تغییرات و تحولات جدیدی در ساختار دانشگاه‌ها در عصر اطلاعات و انقلاب صنعتی چهارم به‌وجود آمده است و چگونه این تغییرات بر روش‌های آموزش و پژوهش تأثیر می‌گذارد؟

ما در عصر اطلاعات هستیم و شاهد شکل‌گیری دانشگاه‌های شبکه‌ای و دانشگاه‌های بین‌المللی هستیم که واحدهای خودشان را شناور می‌کنند. دانشجویان می‌توانند از بورسیه‌های بین‌المللی بهره‌مند شوند و بین‌الملل‌گرایی رواج پیدا می‌کند. دانشگاه‌های شبکه‌ای به هم متصل هستند و پژوهش‌های بین‌رشته‌ای به وجود می‌آید. فیلسوفان زیادی در باب آموزش، پژوهش و فرهنگ دانشگاهی در عصر اطلاعات مطلب نوشته‌اند. در کتاب "فهم دانشگاه" در یکی از فصل‌ها به این موضوع پرداخته شده و سعی شده است که تحلیل شود دانشگاه‌های شناور شبکه‌ای و دانشگاه‌های عصر اطلاعات چه نوع دانشگاه‌هایی هستند. در زمان انقلاب چهارم صنعتی، شیوه‌های آموزش مجازی، آموزش‌های بین‌المللی و دروس و گرایش‌ها و سرفصل‌های بین‌رشته‌ای چگونه در این فضا شکل می‌گیرد.

برای ایجاد دانشگاه‌هایی با هویت اسلامی و ایرانی، چه اقداماتی لازم است و چگونه می‌توان از فلسفه‌های مختلف موجود در دانشگاه‌ها برای رسیدن به این هدف استفاده کرد؟

در این کتاب، یکی از فصول به فلسفه‌های اسلامی و ایرانی، به‌ویژه مکتب خراسان، اختصاص یافته است. همچنین متفکران و اندیشمندانی که در خصوص آموزش اسلامی ایرانی توضیحاتی ارائه داده‌اند، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. هدف این بخش، تبیین معنای آموزش پژوهش و فرهنگ ایرانی اسلامی است و اگر بخواهیم دانشگاه‌هایی با رنگ و بوی ایرانی، اسلامی و خراسانی داشته باشیم و یکی از پایه‌های هویتی ایران را دربر بگیریم، باید چه اقداماتی انجام دهیم؟ در واقع، هر یک از شهرها مانند تبریز، آذربایجان، خراسان، تهران، شیراز و اصفهان، مکاتبی دارند که این مکاتب هویتی به ایجاد نوعی فلسفه‌های مبتنی بر دانشگاه‌های ایران کمک می‌کنند. در این کتاب، از این منظر به‌عنوان نوعی بومی‌گرایی و توجه به فلسفه‌های خودمان پرداخته شده است.

در تمام کتاب، ابتدا دوازده فلسفه دانشگاه توضیح داده شده و سپس مبانی، مفاهیم و روش‌شناسی متفکرین مورد بررسی قرار گرفته است. پس از آن، به بخش آموزش پژوهش و مسائل فرهنگی و اجتماعی دانشگاه پرداخته شده است. ما بیان کردیم که هر کدام از این فلسفه‌ها چگونه می‌توانند آموزش مرتبط به خود را ارائه دهند. به‌عنوان مثال، اگر دانشگاهی در زمینه کارآفرینی تأسیس شود، آموزش، پژوهش، و فرهنگ و جامعه شما تحت تأثیر آن فلسفه قرار خواهد گرفت. بنابراین این کتاب راهبردهای متعددی را پیشنهاد می‌دهد و چشم‌اندازها، برنامه‌ها، مأموریت‌ها و راهبردهایی را که مدیران و رؤسای دانشگاه‌ها می‌توانند با توجه به فلسفه‌های موجود در دستور کار قرار دهند، ارائه می‌کنند

کتاب سعی کرده است نشان دهد که در دوره‌های مختلف، فلسفه‌های متفاوتی در دانشگاه‌ها مورد توجه قرار گرفته و هر کدام از آن‌ها مزایا و معایبی دارند. در این کتاب، کاربرد این فلسفه‌ها برای اسناد راهبردی که در دانشگاه‌ها تنظیم می‌شوند، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آموزش، پژوهش، فرهنگ و اجتماعی در هر یک از این فلسفه‌ها یادآوری شده است. به این معنا که دانشکده‌های فنی، علوم انسانی یا دانشگاه‌های جامع به کدامیک از این فلسفه‌ها نزدیک‌ترند و چگونه می‌توان با اتخاذ یک فهم مناسب از دانشگاه، از اشکال تک‌بعدی و خطی خارج شد و برنامه‌ریزی‌های دقیق و منسجمی را در راستای توسعه کشور در پیش گرفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین