جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۵
اندیشه‌های داریوش شایگان با مسائل اجتماعی روز پیوند داشت

گرچه کتاب «سلوک در کنارها» به تاریخ اندیشه‌ها می‌پردازد، اما ارتباط اندیشه‌های داریوش شایگان با مسائل اجتماعی و تاریخی ایران را نادیده نمی‌گیرد. این کتاب با بررسی مفهوم‌پردازی‌های شایگان، به ویژه در زمینه‌ بازبینی شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران، نشان می‌دهد که چگونه آگاهی از این اندیشه‌ها می‌تواند تبعات اجتماعی و سیاسی شایان توجهی داشته باشد.

خبرنگار سرویس دین و اندیشه خبرگزاری گتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: داریوش شایگان، فیلسوف و اندیشمند نامدار ایرانی، با آثار ارزشمند خود در حوزه فلسفه تطبیقی، جایگاهی ممتاز در جهان اندیشه معاصر دارد. او که بیشتر به زبان فرانسوی می‌نوشت و آثارش در دانشگاه‌های فرانسه تدریس می‌شود، به دنبال ایجاد پلی بین فرهنگ شرق و غرب بود و در تلاش برای شناسایی و بازخوانی زمینه‌های مشترک تاریخی، اجتماعی و فرهنگی میان تمدن ایرانی و اروپایی کوشید. تحصیلات متنوع او در رشته‌هایی چون فلسفه، علوم سیاسی و زبان‌شناسی، به غنای فکری و نگرش چندوجهی او به مسائل فرهنگی و اجتماعی کمک شایانی کرد. شایگان با نگاهی انتقادی به مفهوم غرب‌زدگی، به بررسی پیامدهای پذیرش بی‌چون و چرای مفاهیم غربی در جوامع شرقی پرداخت. او نقش ایدئولوژی را در شکل‌دهی به فرهنگ و اندیشه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و با مقایسه آن با دین و فلسفه، به نقش مهم سنت‌ها در مقابله با تفکر ایدئولوژیک اشاره کرد. علاوه بر این، شایگان با صداقت و شجاعت، به نقد عملکرد روشنفکران نسل خود پرداخت و از نقش آنها در مشکلات جامعه ابراز ندامت کرد. تمام اینها باعث شد تا اندیشه‌های او تاثیر عمیقی بر نسل‌های بعدی از اندیشمندان ایرانی بگذارد. امروز دوم فروردین ماه سالروز درگذشت این اندیشمند ایراتی است که به این مناسبت خبرنگار ایبنا به سراغ محمد منصور هاشمی، پژوهشگر ایرانی حوزه فلسفه و مولف کتاب «سلوک در کنارها، همراه با داریوش شایگان و اندیشه‌هایش» رفته تا از او درباره داریوش شایگان و کتابی که تالیف کرده بیشتر بپرسیم. در زیر شرح گفتگو را به تفصیل می‌خوانید:

از دیدگاه شما، کدام نکات کلیدی در اندیشه‌های داریوش شایگان بیشترین اهمیت را در نقد ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ایران معاصر دارند؟

آثار شایگان به پشتوانه دانش گسترده و شناخت عمیق او از فرهنگ‌های گوناگون به خواننده اهل نظر و تیزبین این فرصت را می‌دهد که به نوعی "خودآگاهی" برسد. همان‌قدر که خودآگاهی روانشناختی برای زندگی سالم‌تر و موفق‌تر ضروری است، خودآگاهی فرهنگی و تاریخی هم برای حیات اجتماعی و از منظر جامعه‌شناختی لازم و راهگشاست. اجازه بدهید به عنوان نمونه تنها دو مورد از مفهوم‌پردازی‌های شایگان را یادآوری کنم: "روکش‌کاری فرهنگی" و "غرب‌زدگی ناآگاهانه". کافی است در عرصه آگاهی جمعی جامعه این دو مفهوم حضور داشته باشد و شاخک‌های سنجشگری ما نسبت به آنها حساس باشد، تا شاهد بسیاری از تطبیق‌های بی‌وجه در مطالعات دانشگاهی و ارزش‌داوری‌های ایدئولوژیک در سطح اجتماع نباشیم. چون آن دو مفهوم آینه‌ای فرهنگ‌نما می‌شود پیش روی‌مان، تا در آن به رفتار و گفتار خود دقیق‌تر نگاه کنیم و ببینیم آیا در حال کشیدن لایه‌ای از مدرنیته بر روی نگرش‌های سنتی نیستیم؟ صرفاً از آن جهت که از ژرف‌نگری نقادانه در آن نگرش‌ها بگریزیم و آنها را چیز دیگری جلوه بدهیم، یا از آن سو، آیا بسیاری از آن چیزهایی که در دفاع از سنت‌ها و ارزش‌ها می‌گوییم بیگانه از آن سنت‌ها و ارزش‌ها نیست و تبدیل‌کردن آن‌ها به ایدئولوژی‌های افراطی غربی و مدرن؟ در حالی که خیال می‌کنیم در حال مبارزه با غرب‌زدگی هستیم. با وام‌گرفتن تعبیری از اریک هابسبام می‌توانم بگویم این دو مفهوم برساخته شایگان که ذکر کردم به معنایی کمک می‌کند جعل سنت / ابداع سنت را از اصل سنت بازبشناسیم و کمتر فریب ظواهر را بخوریم.

چگونه بررسی آثار و سخنرانی‌های شایگان در کتاب شما به تحلیل تحولات فکری و تاریخی اندیشه‌ورزی در ایران کمک می‌کنند؟

خواننده کتاب «سلوک در کنارها، همراه با داریوش شایگان و اندیشه‌هایش» عملاً پا به پای نویسنده یک دور کامل تمامی زندگی و آثار شایگان را مرور می‌کند، نقد و تحلیل آنها را می‌بیند، و معنا و جایگاه آنها را در تاریخ اندیشه‌ها در ایران معاصر درمی‌یابد و می‌تواند مشاهده کند که او در مقام متفکری هویت‌اندیش چه رویکردها و تأکیدهایی داشته و این رویکردها و تأکیدها چه تفاوت‌هایی با متفکران دین‌اندیش ایرانی از سویی و دیگر متفکران هویت‌اندیش معاصرمان از سوی دیگر داشته است.

در تحلیل شما، چه تناقض‌ها یا چالش‌هایی در تفکرات شایگان برجسته شده که باعث اختلاف نظر در میان منتقدان شده‌اند؟

داریوش شایگان در طول زندگی فکری پویایش تغییر و تحولاتی در نگرش‌هایش داشته است. این تغییر و تحول‌ها برای کسانی که با منابع فکری او آشنایی مستقیم و دقیقی ندارند در بسیاری مواقع باعث سردرگمی و تقسیم‌بندی‌های نادرست و تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های غلط شده است. یکی از موارد مشخص در این زمینه خلط "سنت‌گرایی" (ترادیسیونالیسم) و "حلقه‌ی ارانوس" است. اگر به ظرایف تفاوت رویکردهای کسانی مانند هانری کربن و میرچا الیاده با کسانی مانند رنه گنون و فریتیوف شوان آگاهی نداشته باشیم بی‌گمان در خوانش و دریافت آثار شایگان و پویش‌های فکری او دچار اشتباه و خطا می‌شویم. برخی تقسیم‌بندی‌ها و نقد و نظرهای نادرست و غیرموجه درباره آراء داریوش شایگان دقیقأ از همین‌جا نشأت گرفته است. من در کتابم کوشیده‌ام با توضیح و تحلیل چنین ابهاماتی را رفع کنم و مثلاً درباره تفکیک همان دو گروه معنویت‌گرای پیشگفته اطلاعات کافی بدهم و سنجه‌های لازم را برای بازاندیشی و ارزیابی در اختیار خوانندگان کنجکاو بگذارم.

کتاب چگونه به پیوند بین نظریه‌های شایگان و مسائل عملی و اجتماعی روز پرداخته و این ارتباط را مستندسازی می‌کند؟

شاید بد نباشد در این مورد نخست به یک تفکیک کلی اشاره کنم. کسانی را که به بررسی سیر اندیشه‌ها و افکار می‌پردازند می‌شود بر اساس نمونه آرمانی رویکردشان به دو گروه کلی تقسیم کرد (گفتم "نمونه نوعی" چون در عالم واقع هیچ چیز خالصی وجود ندارد). یک گروه کسانی هستند که آراء و افکار را بر بستر تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و در پیوند حداکثری با شرایط جامعه بررسی می‌کنند. یک گروه دیگر اندیشه‌ها و تفکرات را در پیوند با همدیگر می‌سنجند و اندیشه‌ها را بر بستر فکرهای جاری بررسی و ارزیابی می‌کنند. در زبان‌های اروپایی از جمله انگلیسی و فرانسه و آلمانی این تفکیک جا افتاده است و با دو اصطلاح متفاوت بیان می‌شود که می‌توان در زبان فارسی اولی را به "تاریخ فکر" یا "تاریخ اندیشه‌ورزی" و دومی را به "تاریخ اندیشه‌ها" ترجمه کرد (البته به صورت تخصصی که نگاه کنیم تقسیمات دیگری هم وجود دارد از جمله "تاریخ مفهومی" که راینهارت کوزلک و یوآخیم ریتر و هم‌فکران آنها به آن پرداخته‌اند، ولی در حد بحث فعلی ما و فارغ از جزئیات این‌ها را هم ذیل همان تقسیم کلی می‌شود گنجاند و به طور مثال تاریخ مفهومی را صورت خاصی از پرداختن به تاریخ اندیشه‌ها دانست). این مقدمات را عرض کردم تا بگویم کار من در پرداختن به اندیشمندان معاصر ایران و به عنوان فردی اهل فلسفه از مقوله دوم است. یعنی من برای اندیشه‌ها مستقلاً اهمیت قائلم و کارم سنجش و ارزیابی آنهاست. اما همانطور که در اواخر کتاب به صراحت آورده‌ام حتی آگاهی از مفهوم‌پرداری روانشناختی به کلی غیرسیاسی‌ای مانند سه‌گانه کودک، والد، بالغ هنگامی که دقیق نگاه کنیم بی‌گمان دارای تبعات اجتماعی و سیاسی شایان توجهی می‌تواند باشد، چه رسد به مفهوم‌پردازی‌های داریوش شایگان که همان گونه که در جای‌جای کتاب آورده‌ام مشخصاً در بازبینی و بازاندیشی شرایط تاریخی و اجتماعی و سیاسی ایران ساخته و ارائه شده است.


در کتاب چه دغدغه‌هایی از سوی شایگان مطرح شده‌اند که می‌توانند راهگشای تحولات فکری آینده جامعه باشند؟

موارد نسبتأ زیادی هست که نمی‌شود در این مجال اندک همه آنها را متذکر بشوم. بنابراین تنها به یکی از مهمترین‌هایش از دید خودم اشاره می‌کنم: مسأله ایدئولوژی‌سازی و لزوم پرهیز از آن، و کوشش برای ترسیم چشم‌اندازی ویژه برای زندگی در جهان پست‌مدرن، که در آن هم زندگی مدنی و ارزش‌های ضروری مدرن مانند دموکراسی و آزادی و حقوق بشر تضمین شده باشد، و هم ارتباط هریک از ما با تاریخ و فرهنگ و معنویت و دیگر عناصر هویت‌بخش‌مان یکسره از دست نرود، از امتیازات نگرش شایگان است و از جمله جهت‌گیری‌های پیشنهادی راهگشا در اندیشه‌ورزی‌های او.

به نظر شما، پیام اصلی یا درسی که خوانندگان باید از اندیشه‌های شایگان در این مجموعه برداشت کنند، چیست؟

به نظر من هر خواننده‌ای بر پایه‌ی نیازها و دغدغه‌ها و مسأله‌های خود با متن‌ها برخورد می‌کند. من در کتابم و بر بنیاد پرسش‌ها و اندیشه‌هایم، خوانش خودم را از آثار و افکار شایگان طرح کرده‌ام. خوانندگانی که کتاب را بخوانند از خلال بررسی‌ها و ارزیابی‌های من به راحتی درمی‌یابند که نزد من دغدغه‌های عرفانی-مابعدطبیعی کمتر است و دغدغه‌های فلسفی-تاریخی بیشتر. با این نگرش من گرچه همه‌ی اندیشه‌های شایگان را در کتاب منعکس کرده‌ام بر همه به یک انداره تمرکز نداشته‌ام و جنبه‌هایی از قبیل مفهوم‌پردازی‌ها و نکته‌سنجی‌های تاریخی و فرهنگی شایگان را بیشتر برجسته کرده‌ام، فرد دیگری با علایقی متفاوت حتماً در بازخوانی اندیشه‌های شایگان بر چیرهای دیگری متمرکز می‌شود. از این جهت ترجیح می‌دهم نه صرف مجموعه‌ای از داده‌ها و پیام‌ها که مسیری برای اندیشیدن به آنها را در اختیار خواننده گذاشته باشم، به نحوی که خواننده مطمئن باشد اطلاعات نادرستی دریافت نمی‌کند، با مطالب غیرمستند و غیرمستدل مواجه نیست، و اندیشه‌های شایگان و بازاندیشی‌های من در هم آمیخته نشده و هر یک جداگانه به روشنی بیان شده است، تا بر این اساس خود بتواند در فضای کتاب و مسأله‌های آن آزادانه ببیند و بیندیشد و به درک و دریافت خود از ماجراها برسد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین