سرویس تاریخ خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آناهید خزیر: کتاب «خدایان و فراعنه در اساطیر مصر» نوشته جرالدین هریس، روایتی جذاب و خواندنی از جهان پرشکوه مصر باستان است؛ تمدنی برآمده از آمیختگی تاریخ و اسطوره که همواره در مرز میان واقعیت و افسانه زیسته است. این کتاب اسطورههای بنیادین این تمدن را در هیبت داستانهایی جذاب ارائه میدهد. کتاب، سفری به فراسوی اهرام سر به فلک کشیده و گنجینههای گمشده است، به جهانی که در آن خدایان جاودان، فراعنهای خدایگونه و اسرار آفرینش، بنیانهای فرهنگی یک امپراتوری فراموشنشدنی را شکل میدهند. این کتاب به تبیین جایگاه فرعون به عنوان پیوندی میان جهان ایزدی و فانی پرداخته و در بخشهایی مانند «پادشاه خوفو و جادوگران»، به خوبی نشان میدهد که فرعون صرفاً یک حاکم سیاسی نبود، بلکه تجسم زمینی خدایان و مسئول حفظ «ماعت» یا نظم کیهانی به شمار میرفت. این پیوند، در تمام جنبههای زندگی مصریان، از معماری معابد گرفته تا آیینهای مذهبی، حضوری پررنگ داشت. داستانهایی چون «شاهدخت باختان»، «قحطی هفت ساله» و «کتاب تحوت» نیز به کاوش در جنبههای مختلف این جهانبینی و رابطهی پیچیده و گاه مستقیم میان انسانها و خدایان میپردازند.
نویسنده کتاب جرالدین هریس (۱۹۵۱-) نویسنده و مصرشناس انگلیسی است. او عضو دانشکده مطالعات آسیایی و خاورمیانه در دانشگاه آکسفورد است. آثار او شامل چهارگانه هفت قلعه و کتابهای درسی متعدد در مورد مصر است. درباره این کتاب با راحله فاضلی، مترجم گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
در ابتدا موضوع کتاب «خدایان و فراعنه در اساطیر مصر» را شرح دهید و ترجمه این کتاب در دنیای امروز چه کاربردی دارد؟
همانطور که از نام کتاب پیداست، این اثر به اساطیر نقبی زده و از زمان آفرینش و پیدایش زمین و شروع زندگی خدایان سخن گفته است. پس از مبحث خدایان به زمین خاکی آمده و از فراعنه حرف میزند. در واقع هم خدایان برای نشان دادن قدرت و توانشان به آفرینش انسان نیازمند بودند و هم انسانها برای اینکه به پرسشهای خود درباره شکلگیری جهان پاسخ بدهند به اساطیر نیاز داشتند. به همین دلیل است که نویسنده با درهم آمیختن خدایان و فراعنه کتاب را پیش میبرد تا برای خواننده جذابیت داشته باشد. ترجمه این کتاب هم برای پژوهشگران بحث مصرشناسی جالب است هم برای مخاطب عام. نکته جالب این است که مصر همیشه سرزمینی اسرارآمیز بوده و علاوه بر باستانشناسان که همواره درپی کشف ناشناختههای این سرزمین بودهاند سایر انسانها نیز مشتاقند که از مصر بیشتر بدانند. با نگاهی به فیلمها، سریالها و داستانهایی که در این زمینه نوشته یا ساخته شده میتوان این اشتیاق یا حس کنجکاوی را درک کرد.
از قرن نوزدهم نیز باستانشناسان اروپایی بسیار به این موضوع اهمیت دادند و این سرزمین برایشان جذابتر شد و شمار بسیاری از اروپاییان راهی مصر شدند و بسیاری از اشیای خیرهکننده و مومیاییها را به کشورهای خودشان بردند تا در موزههای اروپایی در معرض دید عموم بگذارند. همانطور که گفتم بسیاری از افراد به مبحث مصرشناسی علاقهمند هستند و بسیاری از مردم در نقاط مختلف جهان با اشتیاق از این اشیا دیدن میکنند.

خودتان به چه دلیلی ترجمه این کتاب را به عهده گرفتید؟
این کتاب یک عنوان از مجموعهای بود که نشر چرخ (شاخه علوم انسانی نشر چشمه) برای ترجمه درنظرگرفته بود. دبیر علمی این مجموعه، استاد اسماعیلپور ترجمه این کتاب را به من پیشنهاد داد. پس از اینکه کتاب را مطالعه کردم بسیار علاقهمند شدم چون ویژگی بارز این کتاب استفاده از روایتهای گوناگون و آوردن قصهای در دل قصهای دیگر بود که خواندنش را جذابتر و سادهتر میکرد و دایره گستردهتری از خوانندگان میتوانستند این کتاب را خوانده و با آن ارتباط برقرار کنند. استفاده از تصاویر نیز فهم این کتاب را ملموستر کرده و به درک متن کمک میکند. علاقه شخصی خودم به سرزمین مصر و کشف اسرار آن باعث شد بی درنگ برای همکاری در این پروژه اعلام آمادگی کنم. جای خالی چنین کتابی در حوزه اساطیر و مصر احساس میشد و خوشحالم که این کتاب را ترجمه کردهام. استفاده از تصاویر در بخشهای مختلف کتاب به درک بهتر مباحث کمک میکند و ویژگی دیگر این کتاب که اهمیت بسیاری دارد، داشتن نمایه در انتهای کتاب است. این ویژگی باعث میشود خواننده راحتتر بتواند مطالب مورد نیازش را پیدا کند و این میتواند برای پژوهشگران این حوزه بسیار مفید باشد.
جرالدین هریس در بازنویسی اسطورها چه اندازه وفادار به منابع اصلی مانده و در کجاها از زبان داستانی برای انتقال مفاهیم بهره برده است؟
با توجه به اینکه خانم هریس مصرشناس است و در این زمینه تخصص بسیاری دارد به راحتی میتوان به کتاب ایشان و موارد ذکر شده اطمینان کرد. با توجه به اینکه اساطیر همواره برای انسان امروزی جذاب بوده هریس نیز خواستههای آنها را اجابت کرده و از زبانی برای نوشتن و پیش بردن کتاب بهره برده که هرکسی حتی بدون پیش زمینه و مطالعه در این زمینه بتواند کتاب را بخواند و با این مبحث آشنا شود. روایت داستانی و جذاب کتاب مخاطبان را به این کتاب علاقهمند کرده است. برای مثال در ایران و پس از چاپ این کتاب ظرف یک ماه کتاب به چاپ دوم رسید و همین نشان میدهد که کتاب برای خوانندگان جالب بوده است.
البته من اساطیر روم را نیز ترجمه کردهام که به زودی منتشر خواهد شد. فکر میکنم این کتاب نیز مورد توجه خوانندگان قرار گیرد.
یکی از مباحث مهم کتاب جایگاه فرعون به عنوان پیوندی میان جهان ایزدی و فانی است. نویسنده چگونه نشان میدهد که فرعون افزون بر پادشاه تجسمی از نظم کیهانی و الهی است؟
نکته جالب در این کتاب ارتباط دوطرفه انسان و خدایان است. یعنی هردو به یکدیگر نیاز دارند. خدایان گاهی در لباس مبدل به زمین میآیند تا به انسان کمک کنند. مثلاً در بخشی از کتاب میخوانیم که زمانی که زنی درحال زایمان بود، ایزیس و چند ایزد بانوی دیگر در قالب چند نوازنده به زمین میرفتند تا به او کمک کنند. بنابراین این رابطه دوطرفه نشان میدهد که پادشاهان از جایگاه بسیار مهمی برخوردار بودند. تقدیس پادشاهی باعث شد مصریان با یکدیگر متحد شوند. پادشاه مقدس بود و تجسمی از خدای خورشید.
یک از وظایف اصلی پادشاه ساختن معابد به عنوان خانه خدایان بود. همچنین روزانه به این خدایان هدایایی تقدی میشد و در عوض از خدایان انتظار میرفت که به پادشاه زندگی و سلامت و قدرت بخشیده شود تا بر دشمنان خود غلبه کنند. اما نکته قابل تامل اینکه با وجود جایگاه فرعون حتی پسر فرعون هم هنگام عبور از دنیای مردگان باید از داوری بترسد.
واژه «فرعون» ابتدا در قرن ۱۴ پیش از میلاد توسط آمنهوتپ چهارم به کار برده شد. فرعون یک لقب است به معنای «کاخ» است. این پادشاه ثابت کرد عجیبترین حکمران مصری است. او به همراه همسرش نفرتیتی از پادشاهانی هستند که امروزه اسمشان بیشتر برده میشود و برای عده بسیاری نامی آشنا هستند در صورتی که سایر فراعنه چنین جایگاهی میان مردم ندارند.

در روایتهای کتاب مرگ اوزیریس صرفاً یک تراژدی است یا چرخهای از تداوم و حیات دوباره دوباره؟ هریس چگونه از اسطوره اوزیریس برای توضیح نگرش مصریان نسبت به جاودانگی استفاده میکند؟
البته عبور از جهان مردگان کار سادهای نبوده است. در واقع یک امتحان دشوار بوده و انسانها هنگام عبور با حوادث ترسناک و وحشتناک بسیاری روبهرو میشدند. مبحث جاودانگی با توجه به مفهوم مومیایی کردن و گذاشتن خوراک و نوشیدنی به همراه جواهرات در اهرام نشان میدهد که مصریان به جاودانگی باور داشتهاند. هریس در این بخش نیز از داستانها استفاده کرده است.
مثلاً در بخشی از کتاب به داستان دو مرد ثروتمند و مردی فقیر اشاره شده که در دنیای زیرین هستند. مرد فقیر با ۴۲ قاضی مواجه شده و اعمال خوبش از اعمال بدش بیشتر بود و اوزیریس دستور میدهد کل وسایلی که با مرد ثروتمند دفن شده به مرد فقیر برسد و جایی میان ارواح خوشبخت داشته باشد.
داوری خدایان و تصمیمگیری آنها برای سرنوشت انسانهایی که به دنیای مردگان فرستاده میشدند، به چه شکل بود؟
دنیای زیرین یا دنیای مردگان تجسم تمام عیار چیزی است که در ادیان دیگر نیز نظیرش را میبینیم. البته به شکلی متفاوت اما آنچه بارز است مواجه شدن با موجودات ترسناک و عبور از مراحلی بود که همه باید آن را جدی گرفته و از آن میترسیدند. باور مصریان بر این بود که هر مصری یا روح دارد که به شکل پرنده یا سر انسان نمایش داده میشود. پس از مرگ زن یا مرد، برای او میتوانست به شکل پرستو، شاهین یا بوتیمار درآید و همراه سایر ارواح آزادانه در زمین پرواز کند. اما سفرش به زمین محدود نمیشد. چون باید به جهان زیرین نیز سفر میکرد تا حق زندگی پس از مرگ و شادی ابدی به دست آورد. برای آزمودن بی گناهی با، آنوبیس قلب او را وزن میکرد. در یک کفه قلب و در کفه دیگر یک پر که نماد «ماعت» بود و «تحوت» نیز برای ثبت حکم کنارش میایستاد.
اگر گناهان قلب بیشتر بود و از پر سنگینتر بود با برای دومین بار مرگ وحشتناکتری را تجربه میکرد. اگر کفههای ترازو برابر بودند، تحوت بای پیروز را به تخت اوزیریس هدایت میکرد و او به یک روح سعادتمند یعنی آخ تبدیل میشد. مصریان به قدری از این موضوع میترسیدند که همراه بیشتر مومیاییها تعویذ و طلسم دفن میکردند.
مومیایی کردن در مصر باستان تنها یک آیین تدفینی نبود، بلکه بهمثابه ابزاری مذهبی، سیاسی و اجتماعی عمل میکرد که در آن حفظ بدن، تداوم قدرت، و تضمین جاودانگی روح به هم گره میخوردند. مومیایی کردن در مصر به شکلی انجام میشد؟
اعتقاد بر این بود که هنگامی که یک پادشاه مصری میمرد در آزمایشی سخت و پس از عبود از آن تولد دوباره و زندگی ابدی خواهد داشت. آنها پس از آزمودن راههای مختلف برای سالم نگه داشتن مردگان خود و در دوران پادشاهی جدید، هنر مومیایی کردن را به اوج خود رساندند. افرادی که کارشان مومیایی کردن بود به نشانه سرورشان آنوبیس که نگهبان مردگان بود نقابی به شکل شغال بر صورت داشتند. نکته جالب اینکه مصریان قلب را مرکز هوش و احساسات میدانستد اما برای مغز اهمیتی قائل نبودند و به کمک یک قلاب فلزی مغز را از سوراخ بینی بیرون میکشیدند. اعضای بدن بیرون آورده میشد و داخل بدن با گیاه و ادویه پر میشد. پس از گذشت چهل روز دوباره قلب سرجایش گذاشته میشد. بدن تدهین و با نوارهای کتان باندپیچی میشد. در لابهلای نوارها تعویضهای مختلفی گذاشته میشد. سپس درون تابوت نقاشی شده خوابانده میشد.
چرا در ابتدای هر فصل از تصاویر حیوانات استفاده شده است؟
حیوانات برای مصریان اهمیت زیادی داشتند. البته این موضوع از زمان شکلگیری خدایان آغاز میشود. زیرا هر خدایی تصویری از یک یا چند حیوان دارد. طوری که سر خدایان مختلف به شکل یک حیوان است. مثلاً آنوبیس سر شغال دارد، خنوم، سر قوچ دارد. به همین دلیل در زندگی مردم مصر نیز این تصاویر زیاد دیده میشود. مثلاً گاهی روی سپرهایشان نیز حیوانات نقاشی میشد.
باور مردم همیشه بر این بوده که در ساخت اهرام مصر از بردگان استفاده میشده و بیشترشان همان حین زیر بار دیوارها و مصالح ساختمانی کشته میشدند. آیا این باور درست است؟
آن طور که در کتاب آمده این یک تصور اشتباه است. بردگان زیر ضربههای تازیانه کشته نمیشدند. نیروی کال اصلی کشاورزانی بودند که سه تا چهار ماده از سال را به دلیل راه یافتن سیلاب در زمینها بیکار بودند. ممکن بود صدهزار مرد برای جابهجایی تعداد زیادی سنگ و ساختن یک هرم برای پادشاه مقدسشان با یکدیگر همکاری کنند. اکنون هرم کبیر بیشتر همرنگ بیابانی است که در آن واقع شده اما ابتدا و هنگام ساخت با سنگ آهک سفید براق پوشانده شده بود. با تمام تمهیداتی که برای حفظ هرم و مومیایی و اشیا درون هرم، دزدان توانستند اشیای گرانبها را بدزدند اما اهرام باقی ماندند تا به یکی از عجایب هفتگانه تبدیل شوند و تا زمان ما دوام بیاورند.
یکی دیگر از مواردی که همواره برای علاقهمندان به تمدن مصر جذابیت داشته، خط هیروگلیف است. در این کتاب چقدر به این موضوع اشاره شده است؟
موضوع هیروگلیف بسیار جذاب است اما در این کتاب بسیار مختصر به آن اشاره شده است. تعدادی از حروف که به صورت حیوان یا اشکال دیگر نشان داده میشوند در صفحات پایانی کتاب درج شده است. در کل تاریخ مصر دو الفبا وجود داشته است. هیروگلیف و هیراتیک یا کاهنی. هیروگلیف زیبا با تصاویر پر از جزئیاتش از انسانها، اشیا، و حیوانات روی ستونها یا تندیسها یا مقبرهها و معابد حکاکی یا نقاشی میشد. اما برای استفاده روزمره هیروگلیف سادهتری وجود داشت که باعث شد الفبای کاهنی به وجود بیاید. هر دو الفبا یعنی هم هیروگلیف هم هیراتیک از راست به چپ نوشته میشد بدون اینکه بین کلمات یا جملات فاصلهای باشد و نقطهگذاری هم وجود نداشت. به نظرم همین اشاره کوچک به چگونگی نوشتن در مصر باستان میتواند برای خوانندگان جذاب باشد. در همین بخش از کتاب قسمتی از یکی از داستانهای کتاب با الفبای هیروگلیف و کاهنی درج شده است.
نظر شما