آناهيد خزير؛ خبرنگار تاريخ و جغرافيا: جمالزاده نخستين نويسنده داستان كوتاه در ايران، نويسنده و مترجم معاصر ايراني است. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسي و آغازگر سبک واقعگرايي در ادبيات فارسي ميدانند. بيگمان اثرگذارترين كار جمالزاده نوشتن نخستين داستان كوتاه زبان فارسي است._
جمالزاده نخستين داستان كوتاهش را به نام «فارسي شكر است» در مجله كاوه منتشر كرد. اين داستان چنان گيرا و موثر بود كه تحسين و ستايش نويسندگان سنتگرا را نيز برانگيخت. زمان زيادي طول نكشيد كه جمالزاده داستانهاي ديگري را به همان اسلوب و شيوه نوشت و همه را در كتابي به نام «يكي بود و يكي نبود» (1340 قمري) منتشر ساخت.
يحيي آرينپور درباره اهميت اين مجموعه داستان و بازتاب آن در ايران، مينويسد: «اين مجموعه كه اولين كتابي بود كه برخلاف عادت، به زبان محاوره معمولي نوشته شده بود، ولوله و غوغايي در ايران برپا كرد. گروهي نويسنده را متهم به بي ذوقي و بي سليقگي كردند كه فن نويسندگي را تا حد قبول و پسند عامه تنزل داده است و نيز به جامعه ايراني توهين كرده است. اما اكثريت خوانندگان دريافتند كه اين داستانهاي كوچك، آزمايش جديدي است در ادبيات ايران كه از جهت سبك انشاء ميخواهد اوضاع و احوال و حوادث و اشخاص را چنانكه بوده و هست، توصيف كند و از لحاظ مضمون ميكوشد كه كارهاي دوره خود كامي و ناداني را به باد انتقاد بگيرد.» (از صبا تا نيما – ج2 – ص 280)
چاپكين؛ خاورشناس روس، نيز درباره كتاب «يكي بود و يكي نبود» جمالزاده مينويسد: «تنها با يكي بود و يكي نبود است كه مكتب و سبك رئاليستي در ايران آغاز يافت و همين سبك و مكتب است كه در واقع شالوده جديد ادبيات داستان سرايي در ايران شد و تنها از آن روز به بعد ميتوان از پيدايش داستان كوتاه و رمان در ادبيات هزار ساله ايران سخن راند.
بايد اضافه كرد كه در ميان نامهاي بهترين نويسندگان ايران نام جمالزاده به ويژه به عنوان نويسنده يكي بود و يكي نبود نه تنها از لحاظ تقدم تاريخي، بلكه از جهت روشني و وزن و معني، مقام اول را دارد. به طور خلاصه بايد گفت كه جمالزاده نويسندهاي است كه با بهترين داستان كوتاهنويسان اروپا در يك رديف است و از آن گذشته وي از عهده وظيفه بسيار مشكلي برآمده است و آن اين كه روح و فرهنگ نثر اروپايي و نيروي تجسم و بيان تازه آن را در قالب دو هزار ساله ادبيات فارسي در آورده است.»
جمالزاده در ساليان بعد كار داستاننويسي را دنبال كرد اما هرگز نتوانست اثري همسنگ «يكي بود و يكي نبود» بيافريند. از ديگر مجموعه داستانهاي كوتاه و بلند او ميتوان به كتابهاي «دارالمجانين»، «عمو حسينعلي»، «راه آب نامه»، «معصومه شيرازي»، «قصههاي كوتاه براي بچههاي ريشدار» و «قصه ما به سر رسيد» اشاره كرد.
يكي ديگر از دلبستگيهاي جمالزاده، ترجمه به زبان فارسي بود. هر چند او خود را چندان پايبند و متعهد به متن ترجمه شده نميدانست و گاهي از تصرف در متن اصلي دوري نميكرد. از ترجمههاي او ميتوان به «ويلهلم تل» شيللر، «سر و ته يك كرباس»، «خسيس» مولير، «دشمن ملت» ايبسن، «جنگ تركمن» گوبينو اشاره كرد. از جمالزاده بيش از 300 عنوان مقاله و يادداشت در مجلات ايران چاپ و منتشر شده است.
استاد ايرج افشار درباره كارنامه زندگي او نوشته است: «اين مرد عمرش در سرزمينهاي بيگانه گذشت و دلبسته آسايش و زندگي داشتن كنار درياچه لمان (ژنو سوئيس) بود. اما بدانيد به چيزي جز ايران نميانديشيد. خانهاش سراپا ايراني بود. معاشرانش ايراني بودند. مركب قلمش هماره نام ايران و زبان فارسي و مآثر ديگر آن را بر صفحات مطبوعات ايراني جاري ميكرد، كتابخانهاش را به كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران بخشيد و حقوق تاليف آثارش را در اختيار دانشگاه تهران گذاشت كه به مصارف فرهنگي برسد.» (نادره كاران– ص 891).
جمالزاده در پايان كتاب «سر و ته يك كرباس» نوشته است: «در اين آخر عمري تنها آرزويي كه دارم اين است كه در همان جايي كه نيم قرن پيش به خشت و خاك افتادهام همان جا نيز به خاك بروم و پس از طي دوره پر نشيب و فراز عمر، خواب واپسين را در جوار زايندهرود دلنواز سر به دامان تخت فولاد مهماننواز نهاده، ديده از هستي پر رنج و ملال بربندم». اما او به جاي آرميدن بر كناره زايندهرود، كنار درياچه لمان به خاك رفت.» يادش پايدار و راهش پر رهرو و به روان پاک نيکش درود باد.
نظر شما