نجمه باباغيبي، مسوول خانه كتاب استان خراسان رضوي: آينده پژوهي تفكري براي عمل عليه اعتقاد به سرنوشت است و تصديق ميكند كه آينده دليل بودن حال و چند بعدي و نامعلوم است و بايد آينده را ايجاد كرد...
قرن بيستم در تاريخ حيات بشر، قرني ممتاز و ويژه با امتيازهاي منحصر به فرد در ميان اعصار و قرون گذشته است كه با نگرش عميق از سكوي بلند اين قرن به قرون گذشته ميتوان شكوفايي همه جانبه بشر را به وضوح مشاهده كرد.
روند تحولات قرن بيستم در دهه 1970 ميلادي وارد مرحله جديدي شده و اواسط دهه 1980 تقريباً در تمام زمينهها نشان خود را برجاي گذاشته است. در دهه 1980 براي رجوع به دگرگونيها مفاهيمي چون جامعه صنعتي و فرا مدرن(پست مدرن) به كار ميرفت. اگر ويژگي دهه 1980 رويكرد به كيفيت و دهه 1990 دوران مهندسي مجدد و دهه 2000 دوران شتاب بوده است، دهه اول هزاره سوم را بايد دوران ديجيتالي و مجازي دانست.
در آستانه قرن بيست و يكم كه جهان به سمت محوري شدن دانش پيش ميرود و نياز به متخصصان و مديران آشنا به علوم پيشرفته بيش از پيش احساس ميشود، نهاد كتابخانههاي عمومي نيز به عنوان يك نهاد فرهنگي با كاركردهاي آگاهي بخشي، اطلاعرساني، آموزشي و ارشادي، مسووليت سنگيني را در قبال اجتماع و جامعه جهاني به دوش خود احساس ميكند. بنابراين آيندهشناسي در كتابخانههاي عمومي امري ضروري به حساب ميآيد و ضرورت دارد بخشي از فعاليت اين نهاد به صورت مستمر به مطالعات آيندهشناسي در زمينه هاي تخصصي مربوط اختصاص داده شود و با استفاده از روشهاي آينده پژوهي، چشم اندازپردازي نهاد كتابخانهها با برنامهريزي صورت پذيرد. اين امر علاوه بر استفاده بهينه از امكانات موجود، باعث ميشود فرهنگ آينده شناسي در سطح گستردهتري منتقل شود. امروزه آينده پژوهى در قالب شاخه جديد علمى و به عنوان يك حوزه مطالعاتى مهم سعى دارد نحوه تحقق «برنامههاى استراتژيك آينده محور» را با متد «از پايان، آغاز كردن»تشريح كند. در حقيقت اين رشته جديد به قبض و بسط«انگاره آيندهها» مىپردازد آيندههايى كه ممكن و در دسترساند.
آينده پژوهي يكي از روشهاي مدرن مطالعه آينده است و از شاخه هاي فناوريهاي نرم محسوب ميشود. هدف اين علم نه تنها كشف آينده بلكه مهندسي هوشمندانه آينده است، درست به همين دليل است كه آينده پژوهي جزو فناوريهاي نرم است و دانشي جهت دار به شمار ميآيد. آينده پژوهي را ميتوان تلاشي نظاممند(سيستماتيك) براي نگاه ميان مدت تا بلند مدت به آينده علم، تكنولوژي و مسايل اجتماعي كه منتج به سياست گذاري در زمان حال ميشود، دانست. هدف اصلي آن شناخت فرصتها و فناوريهاي جديد و تعيين بخشهايي است كه سرمايه گذاري درآنها احتمال بازدهي بيشتري دارد.
چنانچه كتابخانههاي عمومي بخواهند در توسعه فرهنگ كتاب و كتابخواني و ارتقاي مطالعه مفيد در كشور و ديگر موارد براي تعالي دانش به موفقيت برسند، گريزى از آينده نگرى و توجه به افقهاى دور دست نيست. نيل به اهداف و رسالتهاي والاي نهاد كتابخانههاي عمومي در پرتو آينده نگرى امكان پذير خواهد بود، زيرا روزآمد كردن كاركردها و اصلاح و پيرايش ساختارها نيازمند تدقيق و شناخت نيازها و جهت دهى به ظرفيتها و مقدورات موجود است. از آنجا كه گذشته ديگر در دسترس نيست و زمان حال هم به سرعت مىگذرد، آينده چيزى است كه براى ما باقى مانده تا در آن و با آن زندگى كنيم. بنابراين هم عقلايى و هم لازم و ضرورى است كه به آينده فكر كنيم، تمركز داشته باشيم و براى آن با وجود تنوع، پيچيدگى و تغييرپذيرى، برنامهريزى و خود را براى رويارويى با شرايط دشوار آماده كنيم. غرق شدن در گذشته يا حال- يا هر دو- و غفلت از آينده با منطق دين و عقل هم ناسازگار است.
نگاه به آينده يك ضرورت تام و تمام است. آينده را نمىتوان پيشگويى كرد، بلكه بايد آن را ساخت. در اين راستا نهاد كتابخانههاي عمومي بايد نقش واقعى خود را استمرار بخشد و به رسالت مهمى كه برعهده دارد عمل كند. مديران بايد بتوانند با نگرش به آينده و دست زدن به يك سلسله مطالعات در حوزه آينده پژوهى، مهارت خود را در فهم صحيح و مديريت مطلوب زمان افزايش دهند و آينده بهترى را براى نهاد كتابخانه هاي عمومي و به تبع آن براي حرفه كتابداري و شان و منزلت اجتماعي كتابداران رقم زنند.
نظر شما