مرور خاطرات چهرههای انقلاب در هفت کتاب
36 سال پیش در مدرسه علوی چه گذشت؟/مرور خاطرات انقلابیون از مدرسه علوی
مدرسه علوی به عنوان یکی از خاطرهسازترین مدارس تاریخ معاصر ایران در کتابهای خاطرات بسیاری از مهمترین شخصیتهای سیاسی و انقلابی میدرخشد. جایی که بعد از انتقال امام خمینی(ره) از مدرسه رفاه به آن، مشهور شد.
تاسیس مدرسه علوي در سال ۱۳۳۵ انجام گرفت؛ وقتي علامه كرباسچيان و چند تن از روحانيان تصميم به داير كردن نخستين مدرسه مدرن مذهبي گرفتند. اين مدرسه در ابتدا از جريانهاي سياسي دور به نظر میرسید و تنها در زمينههاي علمي با ديگر مدارس مطرح آن دوران يعني مدارس البرز و نيكان در رقابت بود. چيزي از تاسيس مدرسه علوي نگذشته بود كه اين مدرسه شانه به شانه مدارس مهم تهران بهشمار آمد.
با رسیدن دهه فجر، این مدرسه و خاطرات وقایع انقلابی آن هم زنده میشود. از اینرو، در این گزارش به دنبال سلسله گزارشهایی که «ایبنا» از خاطرات مهمترین شخصیتهای انقلابی گردآوری کرده است، به مرور خاطرات آنها درباره مدرسه علوی میپردازیم.
روایت مقام معظم رهبری در کتاب «شرح اسم»
خاطره مقام معظم رهبری از ملاقات نیروی هوایی با امام
در کتاب «شرح اسم» که با درونمایه زندگینامه مقام معظم رهبری، از سوی هدایتالله بهبودی تدوین شده است، بیاناتی از رهبری درباره مدرسه علوی نقل قول میشود که چنین است: «به یاد دارم بعد از سه روز از آمدن امام به من خبر دادند که برادران در مدرسه علوی جمع شدهاند و مرا هم دعوت کردهاند. پس از عبور از میان جمعیت انبوه و مشتاقی که آنجا بودند خود را به جلسه رساندم. درباره سازماندهی و مدیریت مقر امام مشورت میکردند. پیشنهاد شده سه نفر از جمله من مدیریت مقر امام را بر عهده بگیریم. نپذیرفتم، زیرا به کاری مشغول بودم که آن را بسیار دوست داشتم و مسوولیت تازه مرا از آن باز میداشت. البته برای پذیرش این مسوولیت انگیزه داشتم، ولی عنوان ریاست با مشغلههای بسیار من در تزاحم بود.» (شرح اسم، هدایتالله بهبودی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، صفحه 656)
در جایی دیگر، نویسنده این کتاب (هدایتالله بهبودی) درباره مقام معظم رهبری و مدرسه علوی مینویسد: «چند روزی میشد که محل کار آقای خامنهای از مدرسه رفاه به مدرسه دخترانه علوی در خیابان ایران منتقل شده بود. امام نیز در مدرسه پسرانه علوی ساکن بود. مدرسه دخترانه در طبقه بالا، اتاقهای متعددی داشت که مشکل تنگی جا را حل میکرد. هر وقت از فشردگی کار احساس خستگی میکرد به کنار پنجره میآمد و دقایقی به تماشای امواج انسانی که در حرکت بودند میایستاد. لحظهای نبود که صدای تکبیر یا شعار جمعیت به گوش نرسد.» (صفحه 661-662)
در ادامه، نویسنده بیاناتی مستقیم از مقام معظم رهبری را میآورد: «یک روز شعارهای منظم و مرتبی غیر از آنچه که در روزهای پیشین میشنیدم به گوشم خورد. از پنجره که نگاه کردم، منظره بهتآوری دیدم. گروههای بسیاری از افراد نیروی هوایی با نظم و ترتیب، انگار که در حال رژه نظامی هستند، در حرکت بودند. هر گروه شعاری میداد و گروه بعد با طنینی هماهنگ پاسخ میگفت.» (صفحه 662)
نویسنده درباره این خاطره مقام رهبری در این روز توضیح میدهد: آن روز نوزدهم بهمن بود. رستههایی از نیروی هوایی با لباس شخصی، خود را به مقر امام خمینی رسانده بودند. در مدرسه دخترانه علوی، لباسهایشان را عوض کرده بودند و با لباس فرم، در حالیکه شعار میدادند به شکل رژه به طرف مدرسه پسرانه رفته بودند. ... «کارم را رها کرده و با شتاب به مدرسه{پسرانه} علوی رفتم، ببینم چه خواهد شد! افراد نیروی هوایی داخل حیاط مدرسه، به صف شدند. از راه مخصوصی که به اقامتگاه امام میرسید، به آنجا رفتم. دیدم امام به طرف پنجرهای که به حیاط مدرسه باز میشود، رفت؛ همان پنجرهای که به ابراز احساسات هر روزه مردم پاسخ میگفت. رفتم و کنار امام ایستادم.» (همان)
روایت اکبر هاشمیرفسنجانی در کتاب «کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358»
مذاکراتی که در مدرسه علوی شکل گرفت
علیاکبر هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود از مدرسه علوی و مذاکره بدون سازش میگوید: «پس از آمدن امام و اقامت ایشان در مدرسه علوی، مذاکراتی که از قبل در ارتباط با مسائل انقلاب با بسیاری از اشخاص در جریان بود، شدت بیشتری گرفت؛ مذاکره برای تشکیل دولت موقت، تکمیل اعضای شورای انقلاب، سازماندهی مبارزات و مذاکره با بختیار و ارتش، که این دو با اولویت و جدیت بیشتری دنبال میشد. آن موقع اشخاصی از طرف دولت بختیار مامور شده بودند که با ما صحبت و مذاکره کنند و قرارمان در مدرسه رفاه بود، امام هم در مدرسه علوی، مستقر بودند و نزدیک هم بودیم.
در این مذاکرات وقت زیادی برای رفع خطراتی که مردم را تهدید میکرد و ممکن بود اتفاق بیفتد، صرف شد. چون نسبتا مطمئن بودیم که رژیم درصدد است که ضربهای بزند و ضرب شستی نشان دهد و مردم را مایوس کند؛ همت عمده ما این بود که این اتفاق در تهران نیفتد. بخشی از خاطرات ما در آن مذاکرات و صحبتهایی است که با آن افراد داشتیم.»صفحه 167 (کارنامه و خاطرات سالهای 1357 و 1358: انقلاب و پیروزی، اکبر هاشمی رفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، 1383)
کتاب «خاطرات حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ناطق نوری»
مدرسه علوی موقعیت استراتژیکی خوبی داشت
ناطقنوری درباره مدرسه علوی و رویدادهایی که در آن رخ داده میگوید: «مدرسه علوی شماره 2 موقعیت استراتژیکی خوبی برای استقرار امام داشت. طبقهی دوم برای استراحت و زندگی امام در نظر گرفته شده و طبقهی اول دفتر و اتاق ملاقاتها شد. در عکسهای آت زمان نیز دیده میشود که امام جلوی پنجره میایستاد و با مردم ملاقات میکرد. مرحوم عراقی که ذاتا آدم زرنگ و تشکیلاتی و مورد اعتماد نیروهای انقلابی بود، کار تدارک نیروها را به عهده گرفت.
انتظامات داخل مدرسه، بردن و آوردن امام برای دیدار با شخصیتها و اینکه چه کسی داخل بیاید و چه کسی نیاید، با من بود. در آن موقع فردی را شهید عراقی به عنوان محافظ امام گذاشته بود که در بعضی از عکسهای به جا مانده از آن زمان، پشت سر امام ایستاده است. چون من خیلی او را نمیشناختم، به فکر افتاده که باید کسی را محافظ امام بگذارم که خودم خاطرجمع باشم؛ لذا او را کنار گذاشتم و با توجه به سوابق انقلابی و کارهای تشکیلاتی، اخوی، مرحوم عباس آقا، را محافظ امام گذاشتم و همچنین آقای حمید نقاشیان را کنار عباس آقا گذاشتم.» ص 181 (خاطرات حجت و السلام والمسلمین علیاکبر ناطق نوری، به کوشش مرتضی میردار، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، سال1392)
روایت آیتالله غیوری در کتاب «آیینهدار مهر»
شدت ازدحام در مدرسه علوی برای دیدار با امام
آیتالله سید علی غیوری، نماینده ولی فقیه در جمعیت هلال احمر، نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهرری و نماینده مردم تهران در چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز در کتاب خاطراتی که از وی با عنوان «آیینهدار مهر» به جا مانده است، درباره مدرسه علوی و دیدارش با امام نقل میکند: «در مدرسه علوی در همان اتاق خصوصی حضرت امام خدمت ایشان رسیدم و مورد تفقد معظم له قرار گرفتم. آن روزها، روزهای عجیب و غریبی بود و از شدت ازدحام در مدرسه علوی، بعضی مواقع نزدیک بود بعضی زیر دست و پا از بین بروند. در هر صورت روزهای به یاد ماندنیای بود.» (آیینهدار مهر، تدوین محمدرضاسرابندی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، صفحه 135)
روایت توکلی بینا در کتاب «خاطرات ابوالفضل توکلی بینا»
مردم، گروه گروه برای دیدن امام به مدرسه علوی میآمدند
ابوالفضل توکلی بینا که از اعضای قدیمی حزب موتلفه اسلامی است، خاطراتی از مدرسه علوی در چنین روزهایی در اوایل انقلاب میگوید: «در مدرسه رفاه خیلی زود متوجه شدیم که برای اقامت امام، مدرسه علوی مناسبتر است؛ زیرا مدرسه علوی دارای دو در بود که یکی از آنها به خیابان ایران باز میشد و دیگری به کوچهای که در موازات این خیابان قرار داشت. این ویژگی سبب میشد که رفتوآمد مردم به مدرسه به آسانی انجام گیرد؛ یعنی مردم، گروه گروه برای دیدن امام از یک در وارد و از در دیگر خارج میشدند. خانهای هم که کنار مدرسه و چسبیده به آن بود، برای اقامت خانواده امام در نظر گرفتیم و از طریق پشت بام، راهی درست کردیم تا امام مجبور نشوند از حیاط مدرسه رفتآمد کنند.» (خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، محمود طاهراحمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، صفحه 167)
وی در جایی دیگر درباره آوردن سولیوان به مدرسه علوی پیش از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نقل میکند: «پیش از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان سال 1358، یک بار مردم ریختند و سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران را گرفتند و به مدرسه علوی آوردند. ما هم وی را در یک مدرسه دخترانه در نزدیک مدرسه علوی زندانی کردیم. بعد دیدیم که دکتر یزدی و حسین شاهحسینی که رئیس تربیتبدنی در دولت موقت بود، آمدند و گفتند: الان ناوگان آمریکا حرکت میکند و چنین و چنان میشود و شما باید این آمریکایی را تحویل بدهید. من به شهید عراقی گفتم: شما به خدمت امام برسید و از امام کسب نظر کنید. ایشان هم با امام صحبت کرد. امام فرمودند: خوب بدهید به آنها. بعد ما سولیوان را به آقای شاهحسینی تحویل دادیم و او هم سولیوان را به سفارت برگرداند.» (صفحه 180 و 181)
روایت دکتر حسین عارفی در کتاب «تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امام خمینی (ره)»
سادگی اتاق امام در مدرسه علوی
دکتر حسین عارفی، پزشک مخصوص امام خمینی درباره سادگی و بیآلایشی اتاق امام در مدرسه علوی چنین میگوید: «اتاقهای کلاس درس مدرسه علوی با سادهترین امکانات زندگی مفروش شده بود، حضرت امام در اتاقی که چند پله بالاتر از انتهای راهرویی بود اقامت داشتند. اتاق محقر (5/2 در 5/3 متر) مفروش بود به فرشهای ارزانقیمت و بدون تجهیزات اضافی، در کنار آن پتویی چندلا شده و پشتیای که محل نشستن حضرت امام بود وجود داشت. محل سکونت و مقر فرماندهی حضرت امام به قدری ساده بود که انسان در بدو ورود به خود جذب میکرد. مردی که با دستهای تهی از اسلحه ولی مشتهای گرهکردهاش کاخهای طاغوتیان را به لرزه در آورده بود، در اتاقی فرمانروایی میکرد که در آن حداقل امکانات زیستن وجود نداشت.» (تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امام خمینی (ره)، اکبر قاسملو و معصومه آقاجانپور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، صفحه167)
همچنین در این کتاب خاطرات محسن رفیقدوست که پیش از انقلاب از اعضای نسبتا رده بالای جمعیت موتلفه بود اما پس از ورود به سپاه پاسداران از جمعیت موتلفه خارج شد، درباره مدرسه علوی چنین منعکس شده است: «ما گروه حافظان امام را با همکاری شهید بروجردی تشکیل داده بودیم. آنها را به مدرسه علوی منتقل کردیم و در طبقه سوم مدرسه ساکن گرداندیم. آنها در آنجا به کارهای حفاظتی خودشان مشغول بودند. ما یک دستگاه بیسیم هم داشتیم که در دست آنها بود و با آن دستگاه مکالمات بی سیم ساواک را میشنیدیم تا اگر قصد حمله به مدرسه علوی را داشته باشند ما آگاه شویم و اقدام کنیم. برای اینگونه مواقع یکی از خانههای اطراف مدرسه علوی را که خانه یکی از مبارزان بود تحویل گرفتیم.» (صفحه 170)
کتاب «تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات شهید مهدی عراقی»
مسئولیت بیشتر دید و بازدیدها در مدرسه علوی بر عهده مهدی عراقی
در پایان بد نیست، روایتهایی که از راویان مختلف درباره نقش مهدی عراقی به عنوان یکی از یاران امام در اداره مدرسه علوی شده است، بیان کنیم.
مهدی عراقی از اعضاء فدائیان اسلام و از پایهگذاران اولیه حزب موتلفه اسلامی در ایران که به کمک همفکرانش نقش مهمی در انتقال امام خمینی به مدرسه رفاه داشت، بعد از اقامت امام در مدرسه رفاه و سپس مدرسه علوی، همچنان در کنار ایشان حضور داشت. محمدرضا طالقانی درباره نقش مهدی عراقی در مدرسه رفاه و علوی میگوید: «او کاملا مراقب اوضاع بود و مسئولیت بیشتر دید و بازدیدها و ملاقاتها را بر عهده داشت. همچنین کلیه حساب و کتابهای مالی در دست حاج مهدی بود. در هیات مدیرهای که به دستور امام در مدرسه علوی تشکیل شد، عراقی مسئول امنیت داخلی مدرسه و حفاظت از بیت امام شده بود.» (تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات شهید مهدی عراقی، تالیف امین عزیزی و مجتبی سلطانیاحمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، صفحه247 )
در بخش دیگری از کتاب «تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات شهید مهدی عراقی» آمده است: «در روزهای سرنوشتساز 21 و 22 بهمن 1357 درگیری شدیدی میان انقلابیون از همه طیفهای سیاسی با نیروهای حکومتی در گرفت. در صبحگاه 21 بهمن عراقی و محمد بروجردی تصمیم داشتند برای تصرف رادیو تلویزیون به میدان ارک بروند. در این شرایط بحرانی و خطرناک که مدرسه علوی به شدت از سوی فرماندهان ارتش تهدید به حمله نظامی و بمباران میشد، عراقی همواره در کنار امام خمینی در مدرسه علوی حضور داشت و به شدت از اقامتگاه ایشان محافظت میکرد. به روایت عبدالمجید معادیخواه: شب بیست و دوم بهمنماه مدرسه علوی بسیار خلوت شده بود و لحظاتی پیش آمد که در مدرسه خلوت کسی نبود. فقط من در زیرزمین بودم و آقای صانعی هم گاهی میآمد و میرفت. در این شرایط مهدی عراقی و چند نفر دیگر روی پشت بام مترصد اوضاع بودند که اگر حادثهای رخ داد، آماده باشد و سعی کنند مقاومت را تا صبح و تا جمعشدن مردم ادامه بدهند.» (صفحه 250)
حجتالاسلام ناطق نوری نیز درباره اداره علوی و نقش شهید عراقی در کتاب «تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امام خمینی (ره)»، میگوید: «مرحوم عراقی که ذاتا آدم زرنگ و تشکیلاتی و مورد اعتماد نیروهای انقلابی بود، کار تدارکات نیروها را به عهده داشت. انتظامات داخل مدرسه، بردن و آوردن امام برای دیدار با شخصیتها و اینکه چه کسی داخل بیاید و چه کسی نیاید، با من بود. در آن موقع فردی را شهید عراقی به عنوان محافظ امام گذاشته بود که در بعضی از عکسهای به جا مانده از آن زمان پشت سر امام ایستاده است. چون من او را نمیشناختم، به فکر افتادم که باید کسی را محافظ امام بگذارم که خودم خاطر جمع باشم؛ لذا او را کنار گذاشتم و با توجه به سوابق انقلابی و کارهای تشکیلاتی، اخوی، مرحوم عباسآقا را محافظ امام گذاشتم و همچنین آقای حمید نقاشان را کنار عباسآقا گذاشتم.» (تاریخ شفاهی کمیته استقبال از امام خمینی (ره)، اکبر قاسملو و معصومه آقاجانپور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، صفحه 167)
نظر شما