«باستانشناسی ایران و چالشهای پیش رو» بررسی شد
عبدی: انتشار سالانه 10 کتاب باستانشناسی برای هفتپشت این حوزه کافی است/ باستانشناسی ایران نیاز به پژوهشگر دارد نه سیاهیلشکر!
کامیار عبدی، پژوهشگر و باستانشناس در نشست «باستانشناسی ایران و چالشهای پیش رو» گفت: اگر در این حوزه 10 نفر باستانشناس خوب وجود داشت که کاوشهای خود را به درستی انجام میدادند و از این گزارشهای دقیق و منظم، سالی 10 کتاب منتشر میشد، برای هفتپشت باستانشناسی ایران کافی بود. در صورت وجود چنین افرادی، به این همه سیاهیلشکر نیاز نبود!
تنها به پژوهشهای عصر آهن اکتفا نکنیم
عبدی با خواندن سطوری از کتاب شوش «کاوشهای باستانشناسی در شهر پانزدهم» نوشته احسان یغمایی گفت: تنها من نیستم که مشکلات عدیده باستانشناسی ایران را متذکر میشوم و به اصطلاح برخی غُر میزنم! اگر برخی آثار قلمی بزرگان باستانشناسی را ورق بزنیم از این مساله پرده برداشته میشود که مشکلات امروز این حوزه ریشه در گذشته دارد. از جمله یغمایی نیز در صفحاتی از کتابش به این موضوع اشاره کرده و آورده است: «در ایران نه برای اینگونه کارهای کوچک که برای پژوهشهای بزرگ نیز هیچ تدبیر و تحقیقی نشده است. روشن نیست چه میخواهیم بکنیم؟ چرا دهها سد میسازیم و روستانشینها را آواره و بیخانمان میکنیم، بیآنکه بدانیم برای چه؟ از کنار سنگ نگارهها خط آهن میکشیم! در اصفهان مترو میسازیم و هنگامی که پایههای پل فرو میریزد تازه به فکر چاره میافتیم!
هزاران درخت را میبریم و جنگل را نابود میکنیم تا کمی زودتر به شمال برسیم! تونلی را ناآگاهانه و بدون تعریف زمینه ریختشناسی آن پهنتر میکنیم و پس از فرو ریختن میخواهیم با هزاران تُن سیمان جلوی ریزش کوه را بگیریم! و بسیاری کارهایی از این دست. در باستانشناسی نیز از دیرباز همین گونه بوده و خدا میداند چه قدر از این برنامههای بدون تعریف انجام شده باشد؟!»
وی افزود: با مطالعه این سطور متوجه میشوید که سخنان من، حرف جدیدی نیست، ادامه سخنان یغمایی است که تقریبا 60 سال در حوزه باستانشناسی ایران فعالیت داشته است. اگرچه معتقدم افرادی مانند یغمایی، مسعود آذرنوش و عزتالله نگهبان در باستانشناسی ایران انگشتشمارند و دیگران در این حوزه بیشتر سیاهیلشکرند. حال اگر در این حوزه 10 نفر باستانشناس خوب وجود داشت که کاوشهای خود را به درستی انجام میدادند و گزارشهای آن را به دقت تهیه میکردند و از این گزارشهای دقیق و منظم سالی 10 کتاب منتشر میشد، برای هفتپشت باستانشناسی ایران کافی بود.
این باستانشناس اظهار کرد: در حال حاضر باستانشناسی نیاز مبرم به پژوهش دارد. البته منظورم تنها پژوهش در رابطه با عصر آهن نیست. بلکه باید 10 باستانشناس مستعد، باوجدان و پاکدست دست به کاوش و پژوهش در دورههای مختلف بزنند تا بتوانند برخی از پرسشهای بیجواب مانده باستانشناسی و تاریخ ایران را پاسخ دهند. در صورت وجود چنین افرادی، به این همه سیاهیلشکر نیاز نیست.
ممنوعالقلم بودم، خودم را ممنوعالمقاله کردم!
عبدی بیان کرد: متاسفانه در باستانشناسی ایران مانند بسیاری از عرصههای دیگر افرادی که دارای دانش هستند از قدرت و اختیارات برخوردار نیستند و برعکس افرادی که قدرت و اختیارات دارند از دانش بیبهرهاند. این مساله بنیان و اساس مشکل باستانشناسی ایران است.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در دولت احمدینژاد ممنوعالقلم بودم و در دولت کنونی خودم را ممنوعالمقاله کردم. دولت نهم و دهم که همه بر این باور هستند که اقتصاد کشور را ویران کرد، صنعت را متزلزل و نظام آموزش عالی را خراب کرد اما به نظر من حقیر، منحوسترین میراث دولت قبل به جا گذاشتن یک احساس توهم در فرهنگ ایران است؛ توهمی که از آن هاله نور آغاز شد!
این مترجم کتابهای باستانشناسی افزود: واقعیت این است که ایران جزو کشورهای جهان سوم به شمار میآید اما دچار این توهم شده که جزو کشورهای جهان اولی است! در حالی که ایران به لحاظ اقتصاد، صنعت و آموزش کشوری در رده بنگلادش، نیجریه و سنگال است و اصلا با کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان قابل مقایسه نیست اما میراث دولت دهم باعث شده جامعه در توهم بماند و مردم و حتی استادان در اغلب موارد وضعیت خود را با کشورهای برتر اروپایی و ایالات متحده آمریکا مقایسه کنند!
دکترهای قالیچهای عصر پهلوی یا جنون مدرک در روزگار کنونی
عبدی ادامه داد: همانطور که اشاره کردم در ایران نظام آموزشی قابل مقایسه با کشورهای اروپایی نیست. در نظام آموزشی ایران رشته باستانشناسی قابلیت تربیت دانشجو به معنای واقعی را ندارد و تنها به تولید عدهای مدرکگرا بسنده کرده است. چند سال پیش مقالهای با عنوان «از مدرکگرایی تا مدرکپرستی» نوشتم. بخشی از این مقاله با یادآوری مطالبی از کتاب تعلیمات اجتماعی سال اول راهنمایی یعنی یک سال پس از پیروزی انقلاب بود که مدرکگرایی را مورد نکوهش قرار داده بود.
وی عنوان کرد: کتاب تعلیمات اجتماعی به این نکته تاکید کرده که پیشرفت در حکومت پهلوی در گرو داشتن مدرک دکتری و مهندسی بود که در پس آن مساله دکترهای قالیچهایها را مطرح کرده و مدعی بود بسیاری از وکلا، وزرای این نظام با رفتن به کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه مدرک گرفته بودند. فرانسه در آن زمان دو نوع مدرک دکترا میداد؛ مدرک نخست مخصوص افرادی بود که از کشورهای جهان سوم به اروپا میرفتند و در این مدرک فرد با تحویل طرحی که همراه آن یک قالیچه نیز به استاد اهدا میشد، مدرک دکترا را دریافت میکرد. بر طبق این کتاب، اکثریت وزرا، وکلا، اعضای مجلس سنا و سیاستمداران تحصیلکرده آن روز در زمره دکترهای قالیچهای بودند و سوادی نداشتند. حال اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی اینگونه مطرح شد که تخصص مهم نیست، تعهد مهم است. اما پس از سالها متوجه شدیم که مدرکگرایی به مدرکپرستی تغییر یافت و تا جنون مدرک نیز پیش رفت.
وضعیت امروز باستانشناسی ایران قابل دفاع نیست
مهرداد ملکزاده در ادامه این نشست با اظهار تاسف از رفتن کامیار عبدی از ایران گفت: جنس و نوع سخنانی که وی بیان کرد کاملا به دلیل شرایطی است که با آن دست به گریبان است اما توقعم این بود که درباره آیندهپژوهی باستانشناسی ایران بیشتر سخن گفته شود. در حقیقت بیشتر صحبتهای عبدی در رابطه با جامعهشناسی این رشته در ایران بود و هیچکس نمیتواند یکسره در مقام دفاع بربیاید و من نیز قصد ندارم از وضعیت کنونی دفاع کنم؛ به تعبیری نمیتوان از آن دفاع کرد و به تعبیر دیگری دفاعی لازم ندارد.
وی افزود: کامیار عبدی یکی از بهترین دانشجویان و باستانشناسان نسل ماست و دانشمندترین دانشآموخته رشته باستانشناسی است، اما روزگار و گذر ایام با وی کاری کرد که مهاجرت ناخواسته حاصل آن است. برایم بسیار دردناک است وقتی میشنوم، میگوید که وی را ممنوع کلنگ و القلم کردند و بعدها خود را ممنوعالمقاله کرده است! من این رویه را نمیپسندم و فکر میکنم باید قویتر باشیم و آستینها را بال بزنیم و خیلی مردانه با وضعیت پیش رو بجنگیم. البته قصدم این نیست که بگویم عبدی نجنگید اما شرایط برایش بسیار دشوار شد.
این باستانشناس ادامه داد: وقتی در اواخر دهه هفتاد که جوانتر بودم و صریح سخن میگفتم درباره رشد لجام گسیخته و بدون برنامهریزی مراکز آموزش باستانشناسی در ایران با دکتر مسعود آذرنوش سخن گفتم و به تدریسش در دانشگاه آزاد تهران معترض شدم. وی در پاسخ گفت: «اگر اعتراضی هست، باید منطقی باشد. اگر به دانشگاه آزاد اعتراض داری به ذات و موجودیت آن نمیتوانی معترض باشی. زیرا چنین دانشگاهی وجود دارد چه دوست داشته باشی و یا نداشته باشی! اما کاری که میتوان کرد این است که وارد آن بشوی و اگر فکر میکنی کیفیت و کمیت آموزش در آنجا مشکل دارد، تلاش کنی تا در راه اصلاح آن قدم برداری.»
اعتماد آذرنوش فارغ از مدرکپرستی افراد بود
ملکزاده اظهار کرد: فکر میکنم اگر باستانشناسی ما معیوب است و ایراد دارد و اگر برخاسته از حقیقت جامعه امروز ماست، باید به آن وارد شویم و با کژیها و کاستیهای آن مبارزه کنیم. طبیعی است که در این میان مبارزه با چنین مشکلاتی تلفاتی نیز در برخواهد داشت. همچنان که زندگی میدان مبارزه است و کار نیز عرصه مبارزه است. آذرنوش نیز با ورود به باستانشناسی مبارزه را برگزید و مبارزهاش اصلاح سیستم بود؛ در حقیقت وی شهید رشته باستانشناسی شد.
وی افزود: آذرنوش که روحیه مبارزهطلبی داشت و شیوه مبارزه را به ما نیز میآموخت. با اشاره به شیوه استادم به برخی سخنان دکتر عبدی برمیگردم به این سخن که آیا در مدتی که به باستانشناسی روی آوردی هرگز کسی دستت را گرفت؟ میتوانم بگویم آذرنوش این لطف را در حق من روا داشت و در حقیقت با اعتماد به شاگردش خطر کرد! وی به من با مدرک کاردانی باستانشناسی سرپرستی هیات بزرگ کاوش در دژ مادی بیستون را واگذار کرد؛ اعتماد به فردی که هنوز مراحل مدرکپرستی را طی نکرده بود.
این عضو پژوهشکده باستانشناسی بیان کرد: نمیخواهم بگویم عبدی چشمانداز تیره و تاری از وضعیت کنونی باستانشناسی ایران ترسیم کرد اما هنوز بر این باور هستم، زمانی که به سیستم انتقادی داریم باید با آن سیستم بجنگیم و تلاش کنیم آن چیزی را که نمیپسندیم تغییر دهیم و در راه اصلاح معایب آن قدم برداریم. دوست داشتم در این جمع با استفاده از دکتر عبدی از چالشهای پیش روی باستانشناسی ایران سخن بگوییم و تنها به بیان آسیبشناسی اکتفا نکنیم. اگرچه آنچه بر عبدی گذشت، شاید آینده باستانشناسی ایران باشد.
در پایان این نشست به کامیار عبدی و مهرداد ملکزاده لوح تقدیری از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی اهدا شد.
نظر شما