مخلوقات غریب تازهترین اثر حسین سناپور است، محمد پروین نویسنده و شاعر یادداشتی درباره این مجموعه داستان نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.
اما این روبهرویی از کجا نشات گرفته میشود؟ خط نهان و روایتی مستتر از فضایی ابزورد که تکیه بر روایتهای درونی با مشکلات جامعهشناختی و همچنین زیستی – بومی مخاطب درگیر است. یعنی این فضاها وام گرفته از غرب نیست. ریشه در فرهنگ مردم و مراودات و اجبار روزگار بر کُنشهای هر روزه دارد.
این کُنشها به مرور زمان در زندگی شخصیتها مانند موجود زنده زیست میکند و در نهایت قسمتی از آنها میشود که امری بدیهی آن را میبینند. با آن کنار میآیند. در نهایت پارهای از واقعیت در فضای هر روزه میشود. تمایز این داستانها با دیگر کارهای سناپور از همان سطرهای اول داستان «هور خشک» برای مخاطب مشخص میشود. مخاطب را هول میدهد در اتاقی تاریک و یک صندوقچه که اگر در صندوقچه را باز کنیم پا به دنیایی میگذاریم که قاعده آن با زندگی که میشناسیم متفاوت است. پیوستگی داستانها در خط روایتی که مبنی بر «عجیب و غریب» بودن و همچنین فرم کارها بر ساختن چیستی به جای چیستان در کمک گرفتن از فضا برای پیش بُردن روایتهاست.
ایجاد چیستی پیونددهنده تمام داستانهای این مجموعه است که با تکیه بر ایهام به جای ابهام در داستانها رخ میدهد. شما در داستان «مردی از فولاد» با رفتن رئیس قدیمی ادارهای دولتی و ورود تانک به جای مدیر جدید با نمونهای از اندیشه و زیست جامعه در تقابل با تضادها و نوع زندگی روبهرو میشوید. سناپور با دقت و ظرافت در پیش بُردن روایت داستان با کنار هم گذاشتن تصاویر و ارائه کُد برای تعقل به چینشی جدید از داستان کوتاه نویسی این مجموعه را یک دست کرده است. در همان داستان «مردی از فولاد" از نوع دیالوگها و کُنشگران داستان و اتمسفر فضایی ورود تانک به عنوان مدیر به خوبی قرائتی دیگر هم از منظر نقد و هم از منظر توجه به جامعه و مشکلات آن، نه در قید شعارزدگی و نه نشان دادن محض و عریان آرمان، بلکه در قالب ریزترین مسائل و آسیبها در ماجرایی کوتاه رسیده است. اما این غریب بودن مخلوقات از کجای زندگی هر روزه ما سر در میآورد؟ شاید به عنوان سادهترین برخورد بتوان گفت ما هم خودمان قسمتی از این غریب بودن جامعه و کسانی که کنارشان زندگی میکنیم شدهایم. هر کدام به نحوی. این نوع نگاه در داستان «جایی که مُردهها میخوابند» آمده است. ما با شخصیتی مواجه هستیم که مُرده میخرد. پرسه میزند. همه جا. میچرخد و مشتریهایی دارد که متفاوتند. از معتاد تا پیرزنی که خانهای معقول دارد. شخصیت اصلی این داستان خالی از عاطفه نیست و در بخشهایی فقط کار هر روزهاش را (که خرید و فروش مُرده است.) انجام میدهد. این خرید و فروش مُرده به تعبیری میتوان قرائتهای دیگری را نیز از آن برداشت کرد. همین تاویل و مرز رفتن و برگشتن بین نماد و تعبیرهای متفاوت بسته به خوانش مخاطب و تجربه زیستی آن نشان دهنده مجموعه داستانی است منعطف و پویا. «مخلوقات غریب» ایستا نیست و در یک زمان و مکان مدام مخاطب را به درجا زدن وا نمیدارد. حتی آنجایی که زمان را برای مخاطب نگه میداد او را منتقل به مکان و زمانی دیگر از جنس عجایب میکند.
پیشنهادی در همان کنکاش چیستی با تکیه بر دانستههایی از زندگی و چالشهای آن. خرید و فروش مُرده در زمانهای که از فشار به ندانم چه کارهای آدمها افتادند خودش حدیثی مفصل است از چرایی. نکته دیگر در این مجموعه داستان کوتاه باز تعهد حسین سناپور به جامعه و دور نشدن از آن است. نگاهی که همیشه در کارهایش دیده میشود. اینبار اما به شکلی جدید و در قامت سایه دوشادوش داستان میآید. به قولی رِنگ زدن و عقب نشستن و دوباره رِنگ زدن. به اندازهای که در این رفت و برگشت مخاطب به تعمق مینشیند. گاهی با نشانههای جامعه از همان داستان اول «هور خشک» مبتنی بر داستانی بومی- خیالی – جنی و چه در داستان آخر «فوت» با فضا و چیدمانی از پوچی در قامتی شاید بین آخر الزمانی و برزخ ایستاده است. اشاره به مردم با توجه به ساختار جامعه در داستان «کوک» و این همان سانی از وقایع اتفاق افتاده اما در نگاهی غریب، همان تامل است که بعد از خواندن هر داستان این مجموعه به مخاطب یادآوری میکند هر چند که ماجراها و اتفاقها غریب هستند و ما با فضاهای متفاوت روبهرو هستیم ولی باز کلید نهایی هر چیزی فکر و تعمق در کُنشهاست.
نظر شما