«جدار شیشهای» را نشر ماهریس در 300 نسخه و با قیمت 69 هزار تومان منتشر کرده و چندی است که آن را در کتابفروشیها عرضه کرده است. کتاب روایتی مکتوب از دیدارهایی با دستغیب است که در آن صحبت از ادبیات، فرهنگ، فلسفه و زنان به میان آمده و در آن نویسنده «از دریچه نقد» از زیستجهان فکری خود و دغدغههایش گفته و شریفی، مظفریان و دیگر همراهانشان نیز با او به دیالوگ نشستهاند.
روایتی مکتوب از دیالوگ میان سه نسل
از این منظر، «جدار شیشهای» روایتی مکتوب از دیالوگ میان منتقدی 89 ساله با جمعی فرهنگی است و میتوان آن را هم تاریخی شفاهی نامید و هم تمرینی برای برقراری دیالوگ میان دستکم سه نسل. نکته قابلتوجه آن است که «جدار شیشهای» پیشتر، در خارج از کشور و توسط انتشارات آمازون نیز منتشر شده بود و حالا نشر ماهریس آن را با ویرایشی افزون و با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای مخاطبان داخلی نیز عرضه کرده است.
آغاز گفتوگوها از سال 90
به بهانه انتشار کتاب «جدار شیشهای» در ایران، با عبدالعلی دستغیب و رایحه مظفریان گفتوگویی را پیرامون چند و چون شکلگیری کتاب، و شرحی کوتاه از آنچه منتشر شده؛ انجام دادیم. دستغیب ابتدا با بیان اینکه دیدارها در سال 1390 شکل گرفت، میگوید: در ابتدا قرار بود با مظفریان و شریفی گفتوگویی درباره ادبیات، جامعه، زنان و... داشته باشیم، اما «صحبتها در دو جلسه تمام نشد و قرار شد روزهای بعد هم بیایند.» به گفته نویسنده «فلسفههای اگزیستانسیالیسم»، در جلسات بعد افرادی دیگر هم به جمع افزوده شدند و دیدارها با تعداد زیادی افراد برگزار شد.
مطایبهای که باب دیالوگ آغاز کرد
عبدالعلی دستغیب در ادامه با بیان اینکه هنوز هم نمیداند که چرا آن جلسات با گرمی و حرارت ادامه یافت، میافزاید: اما آنچه واضح بود آن بود که این جلسات از صورت یک مصاحبه خارج شد و مطالب در میان جمع به بحث گذاشته شد.
نویسنده «از حافظ به گوته» در ادامه با اشاره به اینکه در بخشی از آن جلسات، مسائل مربوط به مردان و زنان مطرح شد، میافزاید: در آن جلسه من به مطایبه گفتم: «زنان را همین بس بود این هنر/ نشینند و زایند شیران نر.» به گفته دستغیب، این مطایبه باب دیالوگ در آن جلسات را گشود.
جامعه ما توانایی فرهنگی ندارد
عبدالعلی دستغیب در ادامه با اشاره به اینکه دیدارهایش با آن جمع، «3، 4 سال با همان حرارت و علاقه ادامه پیدا کرد»، یادآور میشود: اما باز هم در حد یک انجمن خصوصی فراتر نرفت. «این مثال یکی از دلایل من برای اشاره به این گزاره است که جامعه ما توانایی فرهنگی ندارد، وگرنه چنین جلساتی نباید تعطیل میشد.»
مترجم «مرثیههای شمال» با تأکید بر اینکه در ابتدا، قصدی برای انتشار مشروح این دیدارها به صورت کتاب مطرح نبود، بیان میکند: با این حال مظفریان دقت زیادی داشت و از روز اول دیدارها را ضبط کرد، و سپس مطالب مطرحشده را پیاده، تنظیم و تدوین کرد.
دیالوگمحوری به سنت فرهنگ اروپایی
عبدالعلی دستغیب در ادامه با اشاره به اینکه تاکنون جلسات زیادی را برپا کرده است، میگوید: اما آن جلسات با همه جلسات پیشین تفاوت داشت، و تفاوت هم آن بود که این جلسات بهصورت مونولوگ برگزار نشد؛ بلکه دیالوگمحور بود.
نویسنده «نقد ادبی و نوعیت متن» با یادآوری اینکه «خاطراتی خوش» از آن جلسات دارد، میافزاید: ما به جای آنکه بنشینیم تختهنرد بازی کنیم، یا برای هم جوک بگوییم و وقت بگذرانیم، یک کار جدی انجام دادیم؛ «کاری که ما انجام دادیم، کاری به سنت فرهنگ اروپایی بود.»
منتقد ادبی را به رسمیت نمیشناسیم
دستغیب سپس با اشاره به بخشی از عادات گفتوگو در جامعه ایران میگوید: من در ضمن 70، 80 سال فعالیت ادبیام در جامعه فرهنگی کمتر دیدهام کسی ابتدا به حرف طرف مقابل گوش کند و سپس تحلیل کند، «همه از قبل تصمیم خود را گرفتهاند و کسی به حرف شما گوش نمیکند.»
او با انتقاد از اینکه کمتر کسی است که برای انتقاد ادبی ارزش قائل باشد، یادآور میشود: ما منتقد ادبی را به رسمیت نمیشناسیم، معتقدیم منتقد یا له ماست، یا علیه ما؛ از همین روست که در ایران منتقد ادبی یعنی دشمن.»
باید مونوگ به دیالوگ تبدیل شود
از همین روست که نویسنده «در آیینه نقد» میگوید در آن جلسات قصد آن بود که «این وضعیت را به هم بزنیم.» دستغیب با بیان اینکه «در آن جلسات کسی نپرسید که چه باید کرد؟» میگوید: اما این پرسش شاید مهمترین پرسش فلسفی باشد و من میخواهیم در پاسخ بگویم: «باید مونولوگ را به دیالوگ تبدیل کنیم؛ به این معنا که حق پرسش و پاسخ برای هر دو طرف فراهم باشد.»
عبدالعلی دستغیب سپس با بیان اینکه «توفیق کمی نیست که این کتاب ابتدا در اروپا و سپس در ایران منتشر شده است»، میافزاید: ما طمعی برای حقوق مادی این کتاب نداشتیم و نسخه آمازون آن به راحتی قابل دسترس بود. دستغیب در پایان با تمجید از رایحه مظفریان که «مبدع این جلسات بود»، میگوید: نتیجه آن جلسات ما، امروز در کتاب جدار شیشهای منعکس شده است.
مستند «این مرد نیچه نیست» از دل آن جلسات بیرون آمد
در ادامه رایحه مظفریان که کتاب «جدار شیشهای» به سعی او و فیض شریفی منتشر شده است، میگوید:
در ابتدا ما با پیشنهاد فیض شریفی به خانه عبدالعلی دستغیب آمدیم و محصول آن نشستها نیز تنها انتشار این کتاب نبود، بلکه از آن جلسات یک مستند تصویری از عبدالعلی دستغیب با عنوان «این مرد نیچه نیست» تهیه شد.
مظفریان با بیان اینکه بعدها متوجه شده که دیالوگها و تقابلهایی که در این کتاب با عبدالعلی دستغیب صورت گرفت، محصول موافقت یا مخالفت دستغیب نبوده است؛ میافزاید: آن مخالفتها به این سبب بود که دستغیب عامدانه قصد داشت میان ما یک دیالوگ صورت بگیرد، حتی اگر در مورد مسئلهای مانند مسئله زنان با من موافق بود.
سندی تاریخی از شیرازِ دهه 90
مظفریان سپس با اشاره به اینکه «جدار شیشهای» میتواند به عنوان یک مرجع در سدههای بعد به عنوان مأخذ قرار گیرد، میگوید: این کتاب میتواند سندی باشد از اینکه در ابتدای دهه 90 جلساتی در شیراز شکل میگرفت که به معنای واقعی کلمه دیالوگمحور بود.
این نویسنده در پایان با اشاره به اینکه جدار شیشهای از سوی دیگر، مجموعهای از پرسشها، پاسخها و خاطرات عبدالعلی دستغیب نیز هست، خاطرنشان میکند: معتقدم در زمانه کنونی، فرهنگ تنها نقطه مشترک ماست و باید این میراث ماندگار را حفظ کنیم.
نظر شما