مجید میرزا وزیری، عضو هیئت علمی گروه ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد و نویسنده چندین عنوان کتاب در حوزه ریاضیات در یادداشتی به مناسبت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری، از تلاش این شاعر بزرگ برای اثبات اصل پنجم هندسه اقلیدسی و رابطه آن با رباعیهای خود میگوید.
ذهنخوانی در هر دو جهت امری حسی است که استدلالی برای آن نمیتوان ارائه داد؛ چه پسخوانی ذهن و چه پیشگوییِ آن.
فکر میکنم بند اول نوشتهام هرگز نمیتواند نشان دهد که چه در سر داشتهام و چگونه به واژه تبدیل شده و در کلام آمده است. مخصوصاً اینکه اصل پنجم هندسه اقلیدسی، مصرع چهارم یک رباعی و فرارسیدن روز خیام، موضوع را مبهمتر خواهد کرد. قبول دارم. باید توضیح بیشتری بدهم:
ما با مطالعه رباعیات خیام قصد داریم ذهن او را قرنها پس از او بخوانیم. این کار سختی است. من این کار را پسخوانی ذهن مینامم. به علاوه تمایل داریم پیشبینی کنیم که چگونه ذهنهای دیگری در آینده متأثر از نگاه مستتر در رباعیات وی خواهند شد. این کار نیز سخت است چون نوعی پیشگویی از ذهن است. هیچ کدام از این دو جهت در ذهنخوانی پایهای مستدل ندارد. ما صرفاً برداشت خود را بیان میکنیم و ممکن است بسیار دور از حقیقت باشد. با این حال بد نیست تلقی خود از گذشته و آینده ذهن را با دیگران در میان بگذاریم. حتی اگر صحت نداشته باشد، ممکن است رؤیایی خیالانگیز را به تصویر کشد.
میتوان فرض کرد که مطالعات خیام در گاهشماری بهعنوان زمینهای در نجوم و حل معادلات به عنوان زمینهای در ریاضیات، بیشتر برای آن بوده که توانمندی وی را در این زمینه به اثبات برساند چون او قصد داشته در ریاضیات اصل موضوعی و فلسفه حرفهای مهمتری را بگوید.
تلاش وی برای اثبات اصل پنجم هندسه اقلیدسی و معرفی چهارضلعی مهمی که هفت قرن پس از وی توسط ریاضیدانی ایتالیایی به نام ساکری مورد مطالعه قرار گرفت و به چهارضلعی خیام-ساکری معروف است، نشان میدهد که او به استحکام، ایجاز، استقلال و سازگاری پایههای اندیشه همانند آنچه در یک دستگاه اصل موضوعی رخ میدهد، معتقد بوده است.
این روحیه ریاضی-فلسفی وی، در انتخاب قالب رباعی برای شعرهایش نیز کاملا مشهود است. در بین قالبهای مختلف شعری مثل قصیده و غزل و مثنوی، رباعی از چند ویژگی مهم برخوردار است: دارای ساختار مینیمال است، مصرعهایش مثل اصول موضوعه یک دستگاه، مستقل و سازگارند، مصرع آخرش همانند آخرین اصل هندسه، ضربهزننده نهایی است و در عین عمیق بودن به سادهترین شکل ممکن بیان میشود.
گمان میکنم تردید خیام به اصل پنجم هندسه اقلیدسی از همان جنس تردید او در حقایق فلسفی است. نیز، تناقضهایی که در رباعیاتش مورد اشاره قرار میدهد، درست به اندازه پارادکسهای منطقی ریاضی میتواند موجب تصحیح، ترمیم و تعدیل نگاه به راز هستی گردد.
خلاصه آن که رد پای ریاضی در آثار خیام بیشتر از آنکه در گاهشماری نجومی یا حل معادلات توسط وی جلوهگر باشد، در ضربه نهایی مصرع چهارم رباعیاتش مشهود است؛ دقیقاً همانطور که استحکام دستگاه اصل موضوعی اقلیدس، وابسته به استقلال و سازگاری اصل پنجم با بقیه اصول آن است.
هنگام سپیدهدم خروس سحری
دانی که چرا کند همی نوحهگری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری
۲۸ اردیبهشتماه ۹۹
مجید میرزاوزیری
نظر شما