هدف این کتاب ملاحظه آن به منزله درآمدی بر یک حوزه شناخته شده پژوهشی است که اکنون تحت عنوان مطالعات بدن شناخته میشود. این کتاب ادعا نمیکند که به شکل عمیقی به همه بحثها و مباحث مرتبط توجه خواهد کرد بلکه صرفا دانشجویان را با این حوزه پژوهشی جذاب آشنا میکند. به همین ترتیب، این کتاب بر دانشجویان کارشناسی تمرکز کرده است که برای نخستین بار با این مباحث مواجه میشوند. گرچه کتاب بحثهای پیچیدهای را مورد توجه قرار میدهد، اما تلاش شده تا سبک نگارش کتاب تا حد ممکن قابل دسترس باشد و تا جایی که ممکن است متن آن سرزنده و سرگرم کننده باشد.
فصل نخست کتاب با عنوان «بدن؛ طبیعت یا فرهنگ» نام دارد. فصل دوم مسائلی را که در این فصل مطرح شدند با ملاحظه مسائل مرتبط با همنوایی و مقاومت بسط خواهد داد. در این فصل با تکیه بر چارچوب نظریات فوکو، در مورد چگونگی معنادار شدن بدن در گفتمانهای قدرت و این که چگونه این گفتمانها متأثر از مسائل جنسیت، طبقه و نژاد هستند بحث خواهیم شد. این فصل آموزهای فوکویی را مورد ملاحظه قرار خواهد داد که طی آن بدن در رژیمهای قدرت و انضباط امری ابزاری است و این موضوع را بررسی خواهد کرد که چگونه این موضوع میتواند به واسطه وسوسه فرهنگی معاصر با تنانگاره و روایتهای بازآرایی عملی شود. اما، این فصل همچنین امکان مقاومت را نیز مدنظر قرار میدهد. هر زمانی که مقاومت در برابر رژیمهای فرهنگی آغاز شود، تقریباً همیشه در بدن به منصه ظهور میرسد و بنابراین این فصل پتانسیل مقاومت و بدنهایی را مدنظر قرار خواهد داد که ایده هنجار را به چالش بکشند و ملاحظه مجدد آنچه هنجاری و قابل پذیرش به نظر میرسد الزامی نمایند.
فصل سوم تجارت چندین میلیارد پوندی صنعت زیبایی را مورد توجه قرار میدهد. طی سالهای اخیر، نگرانیها در مورد زیباشدن به نحوی فاحش افزایش یافته است. همانطور که نائومی ولف میگوید، زیبایی اکنون به منزله دلمشغولی و تمرکز اصلی زنان فروخته میشود و براساس بحثهای مطرح شده در فصل دوم، تمرکز بر زیبایی را میتوان به منزله کوشش برای ساختن و آرایش زنان به منزله بدنهای مطیع خوانش کرد. از سوی دیگر، منتقدان دیگر معتقدند زنان در مصرف تصاویر ایدهآل زیبایی عاملیت بیشتری دارند. در این فصل مثالهای مختلفی از پیامهایی ذکر میشود که درباره لاغری، زیبایی، رژیم غذایی هستند و نیز اینکه چگونه آنها پیشنهاد میکنند که بدن زنانه چیزی است که باید همیشه کامل باشد. سپس این فصل به مسأله سالمندی خواهد پرداخت، موضوعی به روز در مطالعات معاصر بدن. به نحوی قابل بحث، رواج آن به دلیل این واقعیت است که «پیرشدن» چیزی است که مستقیما بر همه ـ برخلاف ابزارهای شناسایی دیگر همانند، قومیت یا ناتوانی ـ اثر میگذارد. به شرط این که ما به اندازه کافی صبور باشیم، همه ما سن «پیری» را تجربه خواهیم کرد. همانند ابزارهای شناسایی، سالمندی صرفاً زیستشناختی نیست بلکه فرهنگی نیز هست. بدنها از نظر زیستی مسن خواهند شد اما اینکه چگونه این موضوع شناسایی شود از نظر فرهنگی تغییرپذیر و متأثر از عواملی همانند جنسیت، سکسوالیته، نژاد و طبقه است.
فصل چهارم روی دیگر سکه «زیباگرایی» فرهنگ معاصر را مورد توجه قرار میدهد: عجیبالخلقهسازی. با آنکه بخش عمدهای از فرهنگ عامهپسند به تنظیم بدن تخصیص یافته است، نظارت بر بدن در قالب تصویری «پسندیده» از طریق برنامههای تغییر ظاهر و تبلیغات تجاری، سویه دیگر فرهنگ عامهپسند، نوعی بازگشت در قالب رویدادهای تماشایی کهن نمایش «عجیب الخلقه» بوده است (نگاه کنید به: ریچاردسون، 2010). حجم قابل توجهی از رسانهها به بازنماییهایی اختصاص یافته است که از بدنهای افراطکارانه مشعوف میشوند، بدنهایی که با اصول بدن ایدهآل همنوایی نمیکنند. این فصل تاریخ نمایشهای «عجیبالخلقه» و واکنش مبهمی را مرور خواهد کرد که در تماشاچیان خود برانگیخته است. آیا نمایشهای «عجیبالخلقه» بهرهکشی از بدنهای محروم بوده است ـ بدنهایی که اکنون میتوانیم آنها را ناتوان بنامیم ـ یا صحنه نمایشی بوده که تماشاچی را وادار میکند تا ایده بدن بهنجار را به چالش بکشد؟ این فصل هنگام توجه به این مسائل، پارادیمهای فرهنگی مطالعات ناتوانی و اینکه چگونه مدل اجتماعی جای مدل پزشکی اولیه را گرفته است ترسیم خواهد کرد. سپس این فصل در ادامه به تبیین اصول «عجیبالخلقهسازی» اقدام میکند، این اصطلاح را نخستین بار دیوید هاروی ابداع کرد و منتقدان دانشگاهی همانند گارلند تامسون، بوگدان و ریچاردسون آن را بسط دادند.
فصل پنجم به این موضوع میپردازد که بدن را چگونه میتوان از طریق کردارهایی همانند خالکوبی، تیغزنی، سوراخکاری یا بدنسازی (افراطی) تغییر داد. همان طور که در این فصل تبیین خواهد شد، همه ما بدنساز هستیم، به این معنا که همه ما در پروژههای گوناگون بدن درگیر هستیم و بدنهایمان را برای همنوایی با معیارهای هژمونیک میسازیم. اما، بدنهایی نیز وجود دارند که فعالانه در برابر هژمونی هفرهنگی مقاومت میکنند و تنانگاره را در راستای کنش شورش تغییر میدهند. این فصل، این کنشهای مقاومت را با جزئیات بیشتری مورد کاوش قرار میدهد و پتانسیل کنش تخطی را بررسی میکند. عمل تخطی چگونه تخطی است؟ گرچه فرد خاطی از محدودهای که در آن قرار دارد فراتر میرود، به نحوی قابل بحث، موقعیت وی را درون (خرده) فرهنگی دیگری تعیین میکنند که در آن مقررات تنانگاره حتی نسبت به فرهنگ هژمونیک محدود کنندهتر است. این فصل سیاستهای کنشهایی همانند خالکوبی، سوراخکاری و بدنسازی افراطی را به منزله کردارهایی مدنظر قرار میدهد که در آن اذعان بازاندیشانه به بدن به منزله پروژه فرهنگی را برمیانگیزد.
در نهایت فصل ششم بحث مربوط به سایبورگها را مدنظر قرار میدهد، زیرا به نحوی فزاینده مطالعات بدن به منزله واسط بین انسان و ماشین تشدید میشود. سایبورگ مقولهای است که تمایز بین انسان و ناانسان را محو میکند. این فصل هدفهای مختلفی را دنبال میکند. نخست، توضیح تفاوتهای بین مقولههای مختلف ربات، اندروید و سایبورگ که غالباً درهم برهم و مغشوش میشوند. دوم، بحث درباره بازنماییهای آرمانشهری و کابوس شهری سایبورگ در بازنماییهای رسانهای و در فضای سابر واقعی (از فیسبوک، زندگی دوم و همانند اینها، در نهایت، بررسی سایبورگها در رابطه با کردارهای تغییر بدن و در این مورد بسط مباحثی که پیشتر در فصل پنجم مطرح شدند.
کتاب «مطالعات فرهنگی بدن» نوشته نایل ریچاردسون و آدام لاکس به ترجمه حسین حسنی با شمارگان 500 نسخه در 300 صفحه به بهای 38 هزار تومان از سوی انتشارات نیو روانه بازار نشر شده است.
نظر شما