به بهانه این روز که امسال مصادف با سوم تیرماه است و در نخستین روزهای فصل تابستان، سری به پیشخوان کتابفروشیها زدیم و پس از کمی جستوجو و تورق در میان انبوه کتابها، چندین نمایشنامه ترجمهشده با موضوع دختر و یا با نقشآفرینی یک دختر به چشم خورد که در ادامه گزارش چند نمونه از آنها از نظر مخاطبان میگذرد.
«چهار دختربچه»
نمایشنامه «چهار دختربچه» اثری به قلم «پابلو پیکاسو» نقاش شهیر و صاحب سبک اسپانیایی است که با ترجمهی «عاطفه طاهایی» به همراه مؤخرهای از «چارلز مارویتز» از سوی نشر چشمه در شش پرده و در 93 صفحه منتشرشده است.
این نمایشنامه همانطور که از نامش هم پیداست، قصه چهار دختربچه در باغ کوچکی است که مشغول بازی و رؤیا سازی و رؤیاپردازی هستند. در این اثر که بهحق مترجم آن در مقدمهاش شایسته بدان اشارهکرده؛ پیکاسو در این اثر بهواسطه خلق تصاویر غریب و وجود عنصر رنگ و دیگر عناصر بصری که یادآور تابلوهای نقاشیاش هستند؛ حضورش را به ما گوشزد میکند و با کلمات تصاویری را نقش میزند که ترسیمشان با خط و رنگ به نظر ناممکن میرسد.
«تاریکی همچون رؤیا»
نمایشنامه «تاریکی همچون رؤیا» اثری کوتاه و در قالب تکگویی به قلم «دان نیگرو» نویسنده آمریکایی است که تا به امروز بیش از دویست نمایشنامه را نوشته است. این نمایشنامه که به همت نشر نیلا و ترجمه مونا هدایتی در 16 صفحه منتشرشده است، درباره شخصیت دزدمونا است (شخصیتی در نمایشنامه اتللو)؛ دزدمونایی که دزدمونای شکسپیر نیست بلکه قصهی دختری است که نقش او را در تئاتر بازی میکند.
شاید توصیف بهتر این باشد که او هم دزدموناست هم نه هم واردشده در فضای شخصیتی است که بازی میکند و از احساسات او متأثر است و هم اینکه خودی مجزا از نقشش دارد. این تکگویی عاشقانه را دزدمونای واقعی- غیرواقعی نمایش در ماشین و در حال رانندگی اجرا میکند. رانندگی پس از اجرا و جلوی ماشین معشوق که او را همچون شبحی دنیا باخته به عشق، تعقیب میکند. ژست و حالت دزدمونا روی صحنه، ژست و حالت راننده نیست؛ اما توصیف او این است که در حال رانندگی است.
«تاجران»
نمایشنامه «تاجران» به قلم «ژوئل پومرا» نمایشنامهنویس و کارگردان معاصر و پرطرفدار فرانسوی به همت نشر دیبایه و ترجمه «ساناز فلاح فرد» در 80 صفحه منتشرشده است. این تکگویی درباره دختری است که در کارخانهی ساخت سلاحهای جنگی کار میکند. او درباره چالشهایی که با آن روبرو شده سخن میگوید و مؤلف با نگارش این درام سعی کرده زندگی سراسر مکانیکی انسان مدرن را بهنقد بکشد.
داستان این نمایشنامه بهطور همزمان به دو طریق برای تماشاگران تعریف میشود؛ سخنان راوی و سلسلهای از صحنههای صامت که در ترجمه، تنها سخنان دختر کلام موجود در این اثر است. بخش پایانی این کتاب نیز به مقالهی کوتاهی درباره این نمایشنامه به قلم «محمود زنده نام» از هنرمندان عرصه هنرهای نمایشی و تصویری اختصاص دارد.
«نمایشگاه لودلو»
«نمایشگاه لودلو» از نخستین آثار تکپردهای «لنفورد ویلسون» نمایشنامهنویس آمریکایی است که در سال 1965 و برای اجرا در کافههای آمریکا آن را نوشت. این اثر قصه دو دختر همخانه است. قصهی «راشل» دختری جسور و جذاب و بیپروا که گویی با هنجارهای اجتماعی خودش در ستیز است و «اگنس» دختری ساده و خجالتی که با راشل زندگی میکنند.
این نمایشنامه در کتابی با عنوان «چهار اثر نمایشی لندفورد ویلسون» به ترجمهی «معین محب علیان» و به همت نشر زلال اندیشه روانه بازار نشر شده است. این نمایشنامه گرچه در دهه 1960 میلادی نوشتهشده است اما بهواسطه شخصیتپردازی درست و آوردن جزئیات ظریف در نمایشنامه نهتنها هنوز هم برای خوانندگان جذاب است بلکه بهراحتی همذاتپنداری آنها را نیز برمیانگیزاند.
نظر شما