فرزاد قائمی گفت: شخصیتهای این طومار، همگی مسلمانند یا در جریان داستانها اسلام میآورند و همانطور که در مقدمه ذکر کرده است، میتوان این اثر را یک طومار و روایت شیعی از داستانهای شاهنامه دانست.
شاهنامه فردوسی از جمله متونی است که همواره مورد توجه قصهگوها و قصهخوانها بوده است. نقالانی که با نشاندادن پردهها یا با اجرای نمایش داستانهای شاهنامه را تعریف میکردند، طومارهایی از این قصهها در دست میگرفتد، تا بتوانند حین اجرا نیمنگاهی به آنها بیاندازند و داستان را فراموش نکنند. این طومارها امروز شدهاند یکی از منابع ما، برای خواندن شاهنامه به نثر، آشنایی با تغییرات قصههای شاهنامه و دیگر حماسهها در طی اعصار و دریافت بسیاری از نکات فرهنگی و سنتهای عموم مردم جامعه ایران. اولین گزارش این پرونده، اختصاص داشت به قدیمیترین طوماری که از نقالان در دست داریم، یعنی طومار «هفتلشکر» و در این گزارش میخواهیم به دومین طومار مهم موجود یعنی طومار جامع نقالی بپردازیم.
این طومار را در آغاز، بهاشتباه، رستمنامه میخواندند؛ زیرا اول این کهنهکتاب افتاده بود. شباهت صفحات آغازین این کتاب با رستمنامه، که در گزارشهای بعدی به آن هم میپردازیم، باعث و بانی این خطا بود. آنچه که امروز دربارهاش مینویسیم و میخوانیم، طومار جامع نقالی است، به قلم نویسنده مذکور و به تصحیح فرزاد قائمی، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد.
طومار جامع نقالی در دوره قاجار و در زمان حکومت فتحعلی شاه تالیف شد و نسخه این اثر در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشد. اصل نسخه با نقاشیها و پردههایی نیز همراه است. این اثر، دومین طومار جامع نقالی موجود است.
طومار جامع شباهتهای بسیاری به طومار هفتلشکر (که در این گزارش به آن پرداختیم) دارد. این اثر مانند هفتلشکر، هم داستانهای اصلی شاهنامه را شامل میشود، هم داستانهایی فرعی که از منابع دیگری جمعآوری شدهاند یا ساخته خود راوی هستند. شخصیتهای این اثر هم همگی مسلمانند یا در جریان داستانها اسلام میآورند و همانطور که مصحح در مقدمه ذکر کرده است، میتوان این اثر را یک طومار و روایت شیعی از داستانهای شاهنامه دانست.
نسخه خطی این اثر با افتادگیهایی همراه بود که در جریان مطالعه گرههایی را در ذهن خواننده به وجود میآورد. برای حل این مشکل و تکمیل داستانها، از طومار هفتلشکر و طومار جامع صفوی استفاده شده است. بخشهایی که از دو اثر به این طومار اضافه شده است را با قلاب مشخص کردهاند.
دشواریهای متن نیز با مراجعه به تعلیقات انتهای کتاب آسان خواهد شد. این را هم باید گفت که مقدمه کتاب پروپیمان است و میتواند اطلاعات خوبی در باب تاریخچه نقالی و پردهخوانی به خواننده خود بدهد.
چاپ اول طومار جامع نقالی را انتشارت بهنشر (آستان قدس رضوی) در سال 1396 روانه بازار کرده است. در ادامه گفتوگوی ما را با مصحح کتاب، فرزاد قائمی، برای آشنایی مفصلتر با این اثر، میخوانید.
آقای قائمی، آیا از محمدشریف نایگلی، جز اسم، اطلاعات دیگری در دست هست؟
کاتب نسخه، محمد شریف نایگلی است که در ترقیمه پایانی کتاب، تاریخ اتمام اثر را 24 رجب 1245 هجری قمری ذکر کرده است که مقارن با سهشنبه، 29 دي 1208 هجری شمسی و نوزده ژانویه 1830 میلادی بوده است. انجامه طومار چنین است: «حَسَبالفرموده صبی همرضیهالمکانِ خداوندگاریِ جناب ربانی آقا سید عباس، به خط حقیر الفقیر المذنب عاصیخدا کرمزاده محمدشریف نایگلی قلمی شد. در وقت مطالعه، حقیر را به دعای خیر یاد نمایند.» متاسفانه غیر این انجامه (ترقیمه) هیچ داده دیگری در مورد این فرد پیدا نشد. با توجه به سنت سفارش طومارهای رسمی از دوره فتحعلیشاه به بعد، این فرد کاتبی بوده است که از روی یک طومار نقالی اصلی که احتمالا زبان عامیانهتر و خط ابتدایی داشته است، کتابت یک متن با نثر بهتر و خط نستعلیق خوب را با همکاری یک نقاش که 34 تابلوی رنگی با سبک نقاشی قهوهخانهای به کار افزوده را به پایان برده است. او متن را تا حجم معینی ادامه داده و حتی وسط داستان برزو و رستم یکدست متن را تمام کرده است. از این رو میشود فهمید این کار را با سفارش دربار یا یکی از اشراف و احتمالا در تهران یا تبریز آن زمان به انجام رسانیده است.
نکته مهم دیگر که این است که نسخه اصلی طومار، با شماره بازیابی۴۰۳۶ و با عنوان «رستمنامه»، در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران (بهارستان) نگهداری میشود و فهرست توصیفیاش در مجلد هفتم فهرست نسخ مجلس (صفحه ۵۲۸۷) مضبوط شده است. این نامگذاری اشتباه، محصول افتادگی بخش آغاز کتاب و نبودن عنوان و صفحه آغازینش و شباهت صوریاش با نسخ موسوم به رستمنامه است. رستمنامه داستانی بوده که نویسنده گمنامی بر مبنای متنی به نام برزونامه جدید در دوره زندیه یا افشار نوشته است و در دوره قاجار خلاصهای از آن به صورت چاپ سنگی منتشر شده است و به قول مرحوم جعفر محجوب تبدیل به یکی از سه متن مشهور معاصر بین مردم شده است.
با وجود شهرت این کتاب و با وجود انتشار کتاب من و دو بار تجدید چاپ آن و تصریح این اشتباه در مقدمه کتاب، پژوهشگران محترمی اخیرا این نسخه را به اشتباه مجددا و با عنوان غلط رستمنامه نقالان (؟) منتشر کردهاند و بعد از نشر متوجه به این اشتباه شدهاند و باید این اشتباه برای مخاطبان تبیین شود تا از گمراه شدن آنها با اطلاعات غلط جلوگیری شود.
کمی درباره نحوه کار با تکنسخه این اثر برای خوانندگان ما توضیح دهید.
ما روش تصحیح متن را بسته به ماهیت نسخ آن تعیین میکنیم. چهار روش انتقادی، التقاطی، تلفیقی و قیاسی هرکدام محصول ترکیب متفاوتی از نسخ است. در مورد متنی که یک نسخه از آن موجود است، مصحح روشی قادر به انتخاب غیر از روش قیاسی نخواهد بود. در این روش، متن به کمک خودش و به کمک دانش مصحح از متون همعرض و علم فیلولوژی و لغتشناسی وی تصحیح میشود. متن حاضر که تنها نسخه موجود از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود بوده، به علت بازسازی بد و از بین رفتن بخشهایی از صفحات آن، با وجود اهمیتش، هیچگاه قابلیت تصحیح پیدا نکرده بود. روش تصحیح هر متنی که تکنسخه باشد، «تصحیح قیاسی» خواهد بود. البته این «تکنسخه بودن»، ویژگی طومارهای جامع است و نباید توقع وجود واریانت (نسخهبدل) دیگری را داشت، مگر متنی مثل هفتلشکر آنقدر معروف شود که تحریرهایش از روی نسخه اول افزایش یابد. این موضوع از سنت نگارش طومار جامع ناشی میشود که مبنای آن، نقل یک مرشد بود؛ نقلی که طبیعتا بخشهایی از نقلهای دیگران نیز در آن وجود داشت. در حقیقت ارتباط بینامتنی طومارها با هم، از جنس ارتباط بینامتنی خداینامهها بود که در آن متون منابع پیشین در خلق منابع جدید، ترکیب و تلفیق و با مطالب جدید تکمیل میشد.
بنابراین در تصحیح این متن، با توجه به افتادگیهای زیادی که تصحیح این متن را دشوار کرده بود (یکی از دلایل تصحیح نشدن این متن تا حال حاضر، با وجود اهمیتش) از این ارتباط بینامتنی برای قیاس برونمتنی استفاده شد. در اصلاح مشکلات نسخه، هرجا کلمهای دستخوش تصحیف یا تحریف شده بود، یا اغلاط املایی که در این نوع متون کم نیست (اگر چه در این نسخه نسبت به همالانش اغلاط کمتر است)، یا در موارد مغشوش بودن یک کلمه، با توجه به بافت، ضبط مغلوط «قیاس درونمتنی» شد و شکل اصلی در پانویس درج شده، در مواردی که قیاس معطوف به حدس ضبط مغشوش یا معدوم بود، شکل اصلاحشده در قلاب نقل شد. به علت افتادگی صفحاتی از متن و شکل بد ترمیم نسخه که بخشهایی از نوشتار را در بعضی صفحات (بهویژه در اوراق آغازین نسخه)، زیر وصلههای کاغذی معدوم کرده، باعث شده است، در قسمتهایی از متن اسقاط (افتادگی) چندان زیاد باشد که متن طومار برای مخاطب نامفهوم و مثله شده به نظر برسد.
اگر متن به همین شکل تصحیح میشد، جز برخی پژوهشگران که متن طومار را برای پژوهیدن مورد رجوع قرار میدهند (که طبعا بدون وجود این ویرایش، نسخة خطی نیز این نیاز را تأمین میکند)، متن برای دیگر مخاطبان نامفهوم بود. در نتیجه در مواردی که اسقاط جدی بوده است، در صورت وجود بخش متناظر در دو طومار فوقالذکر، قسمت مورد نظر (در صورت کوتاه بودن بخش معدوم) یا مخلص و مضمون فشرده آن (در صورتی که بخش زیادی، مثل یک صفحه کامل، از داستان افتاده است)، از آن دو طومار استخراج شده، داخل قلاب به متن افزوده شده است تا خط داستان برای مخاطب گسسته نشود. در این مورد، مبنای اصلاح و بازسازی متن نسخه، «قیاس برونمتنی» بوده است که برای این قیاس، غیر از موارد موجود در داستان برزو و سیمینعذار که از طومار جامع صفوی استفاده شد، متن مورد استفاده در دیگر بخشها، طومار هفتلشکر بوده است.
تفاوت روایات و داستانهای این اثر در مقایسه با یعنی هفتلشکر، در چیست؟
مشهورترین طومار فارسی که در دوره ناصرالدین شاه قاجار به کتابت رسید، کتابی به نام هفتلشکر یا طومار جامع نقالان است که در سال 1292 ه.ق. به وسیله نقال یا نقالانی گمنام، به زبانی ساده و بیپیرایه گردآوری شده است. این اثر، جامع طومارهای نقالان بزرگ آن عصر بود و به طومار نقالان ناصری یا هفتلشکر موسوم شد. تکنسخه این طومار با شماره 2983 در کتابخانه مجلس موجود است که به همت مهران افشاری و مهدی مداینی تصحیح شده است (پژوهشگاه علوم انسانی، 1377). البته من اخیرا سه نسخه جدید از این طومار شناسایی کردهام که در آینده معرفی میکنم و دانش ما را از این متن متحول خواهد کرد.
درباره کاتب یا کاتبان این طومار هم چیزی نمیدانیم، ولی با توجه به مشهور شدن تعبیر «مشق کردن هفتلشکر ناصرالدینشاهی» که در گفتار بعضی از مردم به صورت یک ضربالمثل درآمده بوده (مقدمه هفتلشکر: سیوچهار)، محتمل است که مشق کردن (کتابت) این طومار با حمایت نظام دیوانی دربار ناصرالدینشاه و یا سفارش بخشی از اشرافیت مرتبط با دربار قاجار خلق شده باشد. طومار هفتلشکر، به باور من، تا حال حاضر، بهترین طومار موجود است؛ متنی شاخص که شاید از حیث جامعیت بهترین طومار فارسی باشد. علاوه بر این طومار، کهنترین طومار جامع معرفیشده تا امروز («طومار جامع صفوی») به کتابت ابوالقاسم بن بدرالدین محمد سیاهپوش در 1135 ه.ق. مکتوب شده است که تک نسخه آن در کتابخانه مرحوم مجتبی مینوی موجود بوده است (تصحیح آیدنلو: بهنگار، 1391). این سه طومار، طومارهای تاریخ دار، نسبتا قدیمی و معروف منتشرشده تا امروز هستند.
در تحلیل پیوند بینامتنی این سه طومار، نکته جالب این است که در بخشهای مربوط به سام و دیگر پهلوانان پیش از رستم، ارتباط با طومار هفتلشکر بیشتر است و در بخش مربوط به برزو و سهراب و بخشهای پسین، با طومار جامع صفوی نیز اشتراکاتی دیده میشود. بخش مربوط به داستان جهانگیر، تنها بخشی از این طومار است که نسبت به دو طومار دیگر، تشخص کامل دارد و مشابهش دیده نمیشود؛ نکتهای که پرداختن به دلیلش تأملبرانگیز خواهد بود. هفتلشکر شامل تعداد زیادی از داستانهای حماسی ایران اعم از شاهنامه، گرشاسپنامه، سامنامه، فرامرزنامه، جهانگیرنامه، برزونامه، بانوگشسپنامه و بهمننامه است که به گویش عامیانه هم عصر با متن امیر ارسلان نامدار مکتوب شده است که در بسیاری از موارد سبک این دو کتاب با هم مشابه است. این متن نمونه مناسبی برای بررسی ادامه حیات شاخه شفاهی حماسه ملی ایران و نقطه تلاقی دوباره روایتهای مکتوب و شفاهی داستانهای حماسی است که در روند تکامل تدریجی حماسه و کیفیت مکتوب شدن آن، نقطه عطفی به شمار میآید.
رشد عناصر جادویی، دلبستگی نداشتن به توالی زمانی رویدادها چندانی و علاقه به شگفتزده کردن و سرگرمی مخاطبان و انتقال حس لذت به آنها، پرهیز از توصیف طبیعت به دلیل روستایی بودن بدیههسرایان و تکراری بودن طبیعت در نزد آنان، وجود تناقض در روایات و حضور شماری از عبارتهای پیشساخته و شیوهها و الگوهای ثابت نقل و بنمایههای تکرارشونده از شاخصههایی است که در هفتلشکر و این طومار یافت میشود و نشانهها و شواهد آن را چه در سطح محتوا و چه در شکل و زبان روایات میتوان بررسی کرد. در حقیقت تفاوت دو طومار بیشتر در ناقص بودن این طومار و کامل بودن هفتلشکر است و غیر از داستان جهانگیر، بقیه داستانها شباهت بسیار زیادی به هم دارند.
در مقدمه کتاب آوردهاید که این طومار میتواند هم اثری عمومی باشد، هم کتابی دانشگاهی. لطفا کمی درباره وجوه درسی و دانشگاهی این طومار توضیح دهید.
این کتاب دومین طومار جامع کهن فارسی است که تا امروز شناخته شده شده است. بدین ترتیب این متن یکی از مهمترین طومارهای باقیمانده از عصر قجر و متنی مهم برای ثبت و ضبط بخشی از روایات حماسی کهن و مطالعه فرهنگ شفاهی ایرانیان در دو سده اخیر است و نشر آن برای پژوهشگران حوزه ادبیات، فرهنگ، تاریخ، هنر و زبان فارسی مفید فایده تواند بود و در عین حال، با توجه به زبان ساده و جذابش، به عنوان یک کتاب که چکیده داستانهای شاهنامه و افسانههای کهن ایرانی است، برای عموم مخاطبان نیز خواندنی خواهد بود؛ اثری است که هم به عنوان یک کتاب عمومی و هم به عنوان یک اثر دانشگاهی، به جامعه مخاطبان عرضه شده است. ویژگیای که خاص ادبیات شفاهی است.
یک طومار، نه بازنویسی یک راوی از روی کتابهای مشهوری چون شاهنامه فردوسی، که دربردارنده یک رشته کهن از روایات شفاهی بودند که سینه به سینه، صدها سال از نسلی به نسل بعد منتقل شده بودند و خاستگاه بعضی از آنها حتی از آثار کلاسیک کهنتر نیز بودند. امروزه پژوهشگران، اصلیترین منابع آثار ادبی داستانی کلاسیک و شاهکارهای حماسی جهان را همین منابع شفاهی میدانند که بهتدریج به منابع مکتوب رسمی راه جستهاند. از این جهت، این دسته از متون، آثار ارزشمندی در شناخت منابع راستین شاهکارهایی چون شاهنامهاند و علاوه بر این، با توجه به تعلق آنها به بدنه جامعه و مخاطبان عام، دربردارنده تصویری بکر از فرهنگ، نوع زیست و طرز فکر و تمایلات و حتی سبک گفتار و رفتار مردم عادی در طول تاریخ بوده است. در هر حال، ارتباط این طومار با دو طومار جامع مورخ فارسی در عصر قاجار و طومارهای دیگری که در سالهای اخیر منتشر شدهاند و عمدتا مورخ نبوده، ولی متعلق به دوره بعد از قجر و سالهای نزدیکترند، موضوع مهمی است که پژوهشهای سالهای پسین پژوهشگران آن را روشن خواهد کرد. احتمالا همچون موبدانی که خداینامهها را روزگاری کنار هم نهادند تا شاهنامه ابومنصوری را فراهم چینند، روزگاری چند طومار جامع، در شکل گرفتن یک طومار واحد دخیل بودهاند و آن طومار هفتلشکر است. این متن یکی از این طومارهاست. با تحقیقات بیشتر و پیدا شدن دیگرنوشتهای جدیدی از طومارهای عصر قجر و یا حتی پیش از آن، دانش ما برای تحقیق در قلمروی نقد منابع طومارهای فارسی فزون خواهد شد.
در قیاس با شاهنامه، آیا داستانهای این طومار هم تفاوتها و شاخوبرگهای بسیار پیدا کردهاند؟
قطعا. نمونهاش داستانهای مربوط به سام است که حدود صد صفحه از متن این طومار را دربرگرفته است و داستانهای متفاوتی از منابعی چون سامنامه یا از روایات حماسی عامیانه به اثر راه جسته است. برخی از آنها ریشه در اژدهاکشیها و نبردهای قهرمان معروف هندوایرانی، گرشاسپ (کرشاسپه اوستایی) و روایات شخصیتی دارد که اثرشان در دوره کهن وداهای هند (1400 سال قبل میلاد) دیده میشود و روایاتش قرنها در افواه صیقل یافته و به صورتی که در متن حاضر میبینیم تبلور نهایی پیدا کرده است. یا داستان رستم و سهراب که حوادثش در این طومار و آثار شفاهی دیگر چند برابر داستان شاهنامه است و از شخصیتهای جدید و حوادث تازه تا تغییر برخی عناصر موجود در شاهنامه، تفاوتهایی است که در این متون بسیار زیاد است.
اگر بخواهیم یک بخش از این کتاب را برای معرفی به خوانندگان اثر انتخاب کنیم، کدام داستان را انتخاب میکنید؟
سوال سختی است. اگر بخواهم به پژوهشگران داستانی را از طومار معرفی کنم که تشخص روایی دارد و مشابهش در هیچ متنی دیگری یافت نمیشود، داستان جهانگیر را معرفی میکنم. اگر بخواهم به مخاطبان عام اثر داستانی را معرفی کنم که در عین جذابیت، تعلیق و کشش بسیاری دارد و حاوی نکات اجتماعی زیادی در زمینههایی مثل حقوق زنان و تفاوت جایگاه یک قهرمان با مرد و کیفیت عصیانش در برابر جبر پدر در انتخاب همسر باشد و حتی داستان بستن داماد را در حجله با طنز و ظرافت خاصی روایت کرده است، داستان بانوگشسپ، دختر رستم را معرفی کنم. اگر هم بخواهم داستانی پرکشش را که لبریز از عناصر جادویی و افسانه ای است و نبردهای یک قهرمان با دیوان و موجودات خیالی را تصویر کرده است، داستان سام، نیای رستم، بهترین انتخاب است.
نظر شما