وی درباره وجه اشتراک این فیلمها افزود: وجه اشتراک این فیلمها این است که فیلمسازان مجبورند شخصیتهای علمی یا تاریخی را که فیلم بر محوریت فعالیت علمی یا زندگی آنهاست از بستر تاریخیشان خارج کنند تا با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار شود. گاهی هم فیلمسازان دانش تاریخی یا علمی کافی ندارند که بخواهند شخصیت علمی فرهنگی را آنگونه که بوده، نشان دهند و به همین دلیل فیلمنامهها به طریقی نوشته میشود که تصویر ارائه شده از این شخصیتها با معیارهای ارزشی، اخلاقی و علمی امروز سازگار باشد. برای مثال در فیلم آگورا که درباره بانویی ریاضیدان است، نمونه چنین فرایندی بهطور کامل دیده میشود.
امیرمحمد گمینی
این پژوهشگر تاریخ علم، اینگونه دخلوتصرفها را معمول فیلمنامهها دانست و گفت: این کار معمول است؛ برخی از فیلمسازان از پرداختن به نظریات ردشده دانشمندان، میپرهیزند، اما باید بدانند همین نظریهها هم در علم ارزش خود را دارد و به همین دلیل تصور میکنند که اگر دانشمندی بزرگ بوده باید به نظریات درست هم رسیده باشد. این امر ناشی از نداشتن دید تاریخی و علمی به قضیه است.
به گفته گمینی، در هر فیلمنامه علمی این روند وجود دارد. در اینجا بیننده است که باید آگاهی داشته باشد که وقتی فیلم علمی یا تاریخی میبیند، هم بهره لازم را ببرد و هم تمام آنچه که در فیلم گفته شده را باور نکند.
وی تصریح کرد: در واقع بیننده باید خودش عاقل باشد و در پذیرش یک واقعیت تاریخی یا شخصیت علمی از طریق فیلمها احتیاط کند. بنابر اعتقاد برخی از فیلمسازان و کارشناسان در تعریفی که از سینما ارائه میدهند، صنعت سینما دروغی است که فیلمساز به مخاطب میگوید تا حقیقت دیگری را بیان کند، در واقع حقیقتی انسانیتر و عمیقتر؛ به همین دلیل کارگردانان در بند جزئیات و گیروبندهای تاریخی نمیمانند.
این مورخ علم افزود: چنین فیلمهایی ممکن است در ذهن مخاطبان هم آگاهی تاریخی و هم مقداری اشتباه تاریخی ایجاد کنند. برای مثال در فیلم ابنسینا، فیلمساز به نسبت سنی ابنسینا و ابوریحان بیرونی توجه کرده و این حقیقت دارد؛ از سویی دیگر ما میدانیم که این دو با یکدیگر اختلافنظرهایی هم داشتهاند که در مجموعه نامههای آنها باقی مانده است. ولی در فیلم بهگونهای نمایش داده شده که گویا آن دو، بحث و تبادلنظر حضوری داشتهاند، درحالیکه این در هیچ منبع تاریخی نیامده است.
گمینی بیان کرد: بخشی از داستان حقیقت است، اما اینکه واقعا با یکدیگر ملاقات کرده باشند، حقیقت ندارد. در این راستا باید به فیلمساز هم حق داد، چراکه این نوع دخل و تصرفها برای جذابیت کار است. بینندگان باید خود آگاه باشند. از طرفی هیچگاه نمیتوان نسبت به دقت فیلم علمی یا تاریخی کاملا مطمئن بود، اما از طرف دیگر میتوان از آن استفاده کرد. در واقع بییندگان به محض دیدن یک فیلم علمی، باید به دقت تاریخی آنها هم دقت کرده و اطلاعات کسب کنند.
وی درباره استفاده از منابع مکتوب بهویژه کتاب در این زمینه گفت: امروزه کتابهای بسیاری درباره فیلمها منتشر میشود. در بسیاری از این کتابها و مقالات، اطلاعاتی در مورد میزان سندیت تاریخی محتوای فیلمهای تاریخی دیده میشود که میتواند برای خوانندگان مفید باشد.
این پژوهشگر تاریخ علم ادامه داد: به اعتقاد من در میان سریالهایی با محوریت تاریخ علم که در ایران ساخته شده، هنوز فیلمی از لحاظ فیلمنامهای و خوشساخت بودن به مرتبه ابنسینا ساخته نشده است. با اینکه از لحاظ فناوری سینمایی به رتبه سریال نردبام آسمان نمیرسد، اما با نگاهی دقیق خواهیم دانست که بسیاری از دیالوگها در فیلم ابنسینا دقیقا از کتابها و منابع مکتوب مستند برداشته شده و این به ارزش کار افزوده است. اگر مرحوم علی حاتمی در کنار فیلمهای تاریخی مثل کمالالملک به سراغ شخصیتهای تاریخ علمی هم میرفت، حتما آثار بزرگی خلق میشد.
به گفته گمینی، ما منابع مکتوب و ظرفیت محتوای کافی را برای پیشرفت در این عرصه داریم و باید به نحوی فیلمسازان آگاهتر باشند و اطلاعات جامعتری کسب کنند. بههرحال فیلمساز میخواهد که دستش باز باشد، چراکه تلاش میکند داستانش را با جذابیت هرچه تمامتر بیافریند.
وی با اشاره به نقش سواد و آگاهی فیلمسازان از ساخت یک فیلم در ژانر علم اظهار کرد: این سریال دقت زیادی دارد. فیلم از لحاظ هنری بسیار زیبا و جذاب است. شاید یکی از دلایلی که فیلمسازان سراغ چنین فیلمهایی نمیروند، این است که ساخت آنها نیاز به توانایی هنری و تکنیک بسیار بالایی دارد؛ این هم به سواد فیلمسازان ارتباط دارد و هم به توانایی فیلمسازی. برخی فیلمها اطلاعات علمی خوبی ارائه میدهند، اما از نظر هنری جذابیت چندانی ندارند.
این نویسنده و پژوهشگر، ضمن اشاره به بحث ملیتسازی دانشمندان که در بسیاری از فیلمنامههای تاریخ علمی موج میزند، گفت: بازی دیگری که امکان دارد فیلمسازان در آن بیفتند، بازی ملیت است، اینکه کدام دانشمند برای کدام کشور یا ملیت است. در اصل مولفهای به نام ملیت در گذشته وجود نداشته است؛ برای مثال ایرانی یا عراقی نداشتیم. درست است که اندیشههای ناسیونالیستی باعث میشود ما به این موارد فکر کنیم، اما لزومی ندارد برای دانشمندان مرز قائل شویم. برای مثال زبان فارسی تنها برای ایرانیان نیست و مالکیتی در این زمینه وجود ندارد. درباره دانشمندان هم همین امر صادق است و مالکیت ملی نباید وجود داشته باشد.
وی ادامه داد: در کل فیلمسازان هم باید تا جایی که میشود دقت تاریخی را فدای دراماتیک کردن فیلمها نکنند. دانشمندان تاریخی در دوره اسلامی برای تمام جهان اسلام هستند و شخصیتهای بزرگ علم حتی هنر هم برای تمام بشریت هستند و نباید قائل به مرز بود.
گمینی در پاسخ به این پرسش که کدام شخصیت علمی در تاریخ وجود دارد که نیاز است فیلمش ساخته شود؟، بیان کرد: به پیشنهاد من قطبالدین شیرازی جزو شخصیتهایی است که باید فیلم درباره او ساخته شود، اما شخصیتهای علمی تفاوتی در موفقیت یا عدم موفقیت یک اثر هنری ندارند. موفقیت یک فیلم علمی- تاریخی به فیلمساز بستگی دارد که بتواند در گام نخست، صحت علمی داشته و دوم اینکه داستانپردازی جذابی هم داشته باشد. اینکه فیلمساز به هر دو وفادار بماند، بسیار دشوار است و جذابیت کار در همین است.
نظر شما