«آکو حسینپور» مترجم ایلامی که بهتازگی مجموعهای از نمایشنامههای کُردی «فرهاد پیربال» را به فارسی ترجمه و منتشر کرده است، از «فضای مسموم ترجمه در ایران» و اینکه «کپیرایت رعایت نمیشود و سرقتهای ادبی به شدت رواج پیدا کرده است» گفت.
برای شروع، از خودتان و کتابهایی که برای مخاطبان فارسزبان ترجمه کردهاید، برایمان بگوئید.
تاکنون دو اثر از فارسی به کُردی ترجمه کردەام و همچنین دوازده اثر از کردی به فارسی که البته تاکنون تنها 4 عنوان از ترجمههای کُردی به فارسیام شانس چاپ داشتەاند. آثار دیگری از نویسندگان بزرگ کُرد را هم در دست ترجمه دارم که امیدوارم به سرنوشت باقی آثار ترجمهام دچار نشوند.
کتابهایی که ترجمه کردهام، از این قرار است: مجموعه داستان سیبزمینیخورها از فرهاد پیربال، خانە عنکبوت از شیرزاد حسن، عاشقانههای یک چریک پیر از رفیق صابر، مرد کلاە مشکی پالتو مشکی کفش آبی از فرهاد پیربال، سانتیاگو دی کامپوستلا از فرهاد پیربال، رئیس رمضانها از فرهاد پیربال، جور دیگر تنهایی از عطا نهایی، سحر از صلاحالدین دمیرتاش، کاوه آهنگر از شیرکو بیکس، مجموعه اشعار فرهاد پیربال، ز و چند نمایشنامه دیگر از فرهاد پیربال و زنی بر سر مناره.
همچنین کتابهای «در خدمت و خیانت زنان» از شهلا زرلکی و «گزیده اشعار لیلا کردبچه» را هم از فارسی به کُردی ترجمه کردهام.
درباره آثاری که موفق بە چاپشان نشدهاید، بگوئید. آیا ناشری برای چاپشان پیدا نشده است؟
خوشبختانه به واسطه اسمهای بزرگی مثل شیرکو بیکس، فرهاد پیربال، عبدالله پشیو، شیرزاد حسن و...، ناشران ایرانی به چاپ آثار ادبیات کُردی رغبت دارند. متاسفانه دلیل چاپ نکردن یا نشدن آثار، فضای مسموم ترجمه در ایران است. کپیرایت رعایت نمیشود و سرقتهای ادبی متاسفانه به شدت رواج پیدا کرده است. شما با تغییر چند جمله، حذف بعضی کلمات و عبارات، میتوانید کتابی را که چند سال پیش چاپ شده است، به نام خودتان منتشر کنید! کسی هم نمیتواند یقه شما را بگیرد. متاسفانه در چنین فضایی مترجمانی که کار میکنند و عرق میریزند، مظلوم واقع میشوند و انگیزهای برای کار باقی نمیماند.
منظورتان از سرقت و فضای مسموم فقط در زمینە ادبیات کُردی است؟
مسلما خیر؛ در زمینەهای مختلف، حتی در کتابهای علمی و دانشگاهی این اتفاق رخ میدهد. اگر مخاطب حرفهای کتاب باشید و ادبیات ترجمه و گاه تالیفی کشور را دنبال کنید، متاسفانه به کرات با این اتفاق مواجه میشوید. حتی ناشرانی هستند که چاپ یک اثر را با یک فرایند کاملا غیرقانونی ادامه میدهند ولی دست مترجم و نویسنده به جایی بند نیست؛ اتفاقی که برای کتاب اولم رخ داد. اما خُب بنده بیشتر در زمینه کاری خودم عرض کردم.
به نظر شما مشکل اصلی کجاست و راه حل چیست؟
حس میکنم نبود قانون کپیرایت به معنای واقعی کلمه در ایران، باعث شده هر کسی بتواند نویسنده، مترجم یا روزنامهنگار، شود. بنده برای ادعای مالکیت یکی از کتابهایم خواستم از طریق قانونی اقدام کنم که متوجه شدم باید چندین بار به تهران رفت و آمد داشتە باشم؛ از تجربیات دیگر دوستان هم به این نتیجه رسیدم که دردسر شکایت بسیار بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. علاوه بر نبود قانون کپیرایت، قسمت عمده این اتفاق به نظر بنده متوجه ناشران است؛ ناشرانی که هر کتابی را قبول و چاپ میکنند. بارها و بارها با کتابهایی مواجه شدهام که اصول اولیه ترجمه را رعایت نکردهاند. واضح است که دست سایتهای ترجمه هم در کار است، اما ناشر محترم بیتفاوت به هر نوع استاندارد کیفی، اثر را چاپ کرده است. متاسفانه تازگیها نشرهای خوبی هم این خطا را مرتکب شدهاند که باعث شده اعتماد مخاطب به آنها هم پایین بیاید. بە دوستی به شوخی گفتم قبلترها برای مترجم شدن، دانستن لااقل دو زبان، آن هم در حد عالی ضروری بود، اما امروز شرط لازم و کافی فقط این است که کپی کردن را بلد باشی!
از کتاب تازهتان بگوید؛ مجموعه نمایشنامههای فرهاد پیربال. چرا پیربال؟ چرا نمایشنامه؟ و چرا این کتاب؟
کتاب تازه منتشر شدەام در زبان مبدا «حشیشکشها» نام دارد که در زبان مقصد بنا به ملاحضاتی نامش را به «ز، و چند نمایشنامه دیگر» تغییر دادهام؛ مجموعهای از پنج نمایشنامه فرهاد پیربال که تِم اصلی تمام آنها، جنگ، آوارگی و تنهایی است. برای اولین بار است که مجموعهای مستقل از نمایشنامه های کُردی به فارسی ترجمه میشود و اتفاق خوبی است. فارغ از ترجمه خود من، به نظرم این کتاب در زبان اصلی از مهمترین و موفقترین تجربههای نمایشنامەنویسی است. پیربال در این اثر سعی کرده دید تازهای به جنگ و آوارگی داشته باشد. مقولهای انسانی از دید یک نویسنده کُرد.
در جواب آن قسمت از سوالتان که پرسیدید چرا پیربال؟ باید بگویم به عنوان کسی که سالهاست ادبیات کُردی کردستان عراق را دنبال میکنم، پیربال را جهانیترین، مدرنترین و متفاوتترین نویسنده کرد میدانم که متاسفانه بنا به دلایلی که گفتنشان مجال کاملا جداگانەای میطلبد، آنچنان که شایستەاش است، شناختە نشده است. پیربال در بسیاری از آثارش از خلاقیتها و تکنیکهای منحصر بە خودش استفاده میکند. نگاهش به یک مسله بومی، کاملا جهانی است و بسیار نکتەبین و آوانگارد است. به نظرم تمام آثار ادبی پیربال باید به ادبیات فارسی معرفی شوند. یک نویسنده طراز اول در همسایگی ایران.
شما پیربال را به نوعی بهترین نویسنده کُرد میدانید درحالی که نویسندگانی مانند بختیار علی و شیرزاد حسن بیشتر مورد استقبال مخاطبان فارسزبان قرار گرفتەاند. آیا در میان جامعه کُردزبان این اقبال بیشتر به سمت پیربال و آثارش است؟ مبنای این صحبت شما چیست؟
«بهترین نویسنده کُرد»، عبارت درستی نیست. من عرض کردم پیربال مدرنترین و متفاوتترین نویسنده کُرد است. در وهله اول به نظر بنده ملاک برتری یک نویسنده تعداد مخاطبانش نیست. شما میدانید در ادبیات ایران رمانهای عامهپسند سطح پایینی چاپ میشوند که بهشدت هم پرفروشاند. دو دیگر اینکه، مقایسه فرهاد پیربال، بختیار علی و شیرزاد حسن به این شیوه و تلاش برای اثبات برتری هر کدام بر دیگری کار درستی نیست، ما با سه دنیای متفاوت روبهرو هستیم؛ کاملا متفاوت. منظور از تفاوت پیربال این بود که او توانستە خود را از جو حاکم بر ادبیات کردستان جدا کند و خودش باشد. ملاک بندە برای حرفهایم، جهانی است که نویسنده روبهروی مخاطبش قرار میدهد، دید حرفهای به داستان و روایت. بله. پیربال مدرنترین و متفاوتترین نویسنده کُرد است. البته به زعم بنده.
و سال پایانی: منتظر معرفی آثار دیگری از فرهاد پیربال توسط شما باشیم؟
بله، سه رمان، گزینە اشعار پیربال را به ناشران مختلفی سپردهام که انشاالله بە چاپ میرسند.
نظر شما