گفتوگو با آندرانیک سیمونی در آستانه سال نو 2021 میلادی
پژوهش جدی درباره کتاب تاریخ «موسی خورنی» نداریم
آندرانیک سیمونی میگوید: درباره کتاب موسی خورنی هنوز یک پژوهش جدی و قابل عرضه در ایران نداریم. در حالیکه نه تنها نخستین کتابی است که به نام رستم، پهلوان حماسه ملی ایران اشاره دارد، بلکه زوایای بسیاری را درباره وقایع دوره گستردهای از تاریخ ایران، روشن میکند.
در آستانه سال نو 2021 میلادی با دکتر آندرانیک سیمونی گفتوگو کردهایم. وی فارغالتحصیل دانشگاه دولتی ایروان در رشته زبانشناسی با گرایش تاریخ زبان ارمنی است و پنج سال در دانشگاه دولتی ایروان، زبان ارمنی و زبان فارسی و فرهنگ ایران را در گروههای زبان ارمنی دانشکده زبان و ادبیات ارمنی، دپارتمان زبانهای ایرانی در دانشکده شرقشناسی و گروه روابط بینالملل دانشکده تاریخ تدریس کرده است. سیمونی از رساله دکترای خود در سال ۱۳۷۴ با عنوان چهار گویش ارمنیان بربرود بختیاری، جاپلق، کمره و کزاز ، دفاع کرده است. این رساله در وزارت علوم ایران با درجه ممتاز ارزشیابی شده است.
این استاد دانشگاه در سال ۱۳۸۰ بهعنوان پژوهشگر برگزیده فرهنگی سال کشور انتخاب شده و لوح تقدیر رئیس جمهوری را از وزیر ارشاد دریافت کرده است. ایشان همچنین ۱۵ کتاب ویرایش و تصحیح کرده است، چند کتاب تالیفی و ترجمه در کارنامه فرهنگی وی وجود دارد. سیمونی شعر معاصر ایران را به ارمنی ترجمه میکند و در حماسهشناسی تطبیقی مطالعاتی دارد و بیش از ۲۵ سال آنرا تدریس میکند. وی ۲۳ جزوه دانشگاهی تهیه، تنظیم و تالیف و تدریس کرده و چندین مقاله علمی و بیش از چند صد مقاله اجتماعی، فرهنگی ورزشی دارد. در تحریریه هفت نشریه عضویت داشته که یکی از آنها نشریه تخصصی ایرانشناسی بهنام «ایران نامه» در ارمنستان است که بنیانگذار و مدیر مسئول آن بوده است وی همچنین سالها عضو تحریریه و آخرین سردبیر نشریه دو هفتگی دوزبانه «هویس» در تهران بوده است، که سال قبل بهدنبال بحران مالی تعطیل شد.
آقای دکتر سیمونی، مطالعات ایران شناسی را از کجا باید آغاز کرد و تحقیق در زبانهای مختلف موجود در منطقه چقدر در پژوهشهای ایرانشناسی تاثیر دارد؟
اجازه بدهید از کمی دورتر آغاز بکنم. همانگونه که پیشتر در مصاحبهای عرَض کردهام، ما نیاز وافر به مطالعه نسبتا کامل آثار مستشرقین و ایرانشناسان داریم تا بتوانیم هرکدام را به شکل بایسته تحلیل کرده، ملاک های ارزیابی هایمان را استخراج کنیم ما ملاک ارزیابی نداریم. چون این پیشزمینهها را نداریم. دانشجویان ما در ایروان و تفلیس و حتی در پاریس و لندن و دیگر دانشگاههای جهان درس ایرانشناسی میخوانند، اما تزهای آنها نمیتوانند بصورت بایسته مسائل ایرانشناسی را لمس کرده ، برای جبران کاستی ها یاریگر باشند.
ما قطعا باید مطالعات شرق شناسانه را از دیدگاه منافع علم و نیز منافع ملی آسیبشناسی کنیم. در این آسیبشناسی جنبههای مثبت را ببینیم و جنبه های منفی را جدا کنیم. باید مطالعه و کار کنیم.
در برخی موارد برخوردها و ارزیابیهای مغرضانهای وجود دارند در این باره بنده حرفهایی دارم که میگذارم برای زمانی و مناسبتی دیگر.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم برخی کشور ها سعی در مصادره چهره های آشنای علم و فرهنگ ایران دارند. همه این موارد نیازمند نگرش و پژوهش های بی طرفانه و صادقانه علمی است. ایران باید برای فرزندان نام آورش پدری کند. تا به امروز بسیاری از مسائل زبان یا ادبیات در هم ادغام شده اند... در باره این موضوعات نیز در مناسبت دیگری میتوان بیشتر و دقیق تر سخن گفت و چاره جویی کرد.
حالا باز گردیم به پرسش جنابعالی. ببینید، برای مطالعات گسترده و فراگیر ایران شناسی و بویژه برای تعیین حدود و ثغور نفوذ و گسترش تاثیرات ایرانی، قطعا باید زبان ها و آثار ارزشمند ادبیات ملل و اقوام حاضر در گستره ایران فرهنگی را مطالعه کرد. این آثار سرشار از تاثیرات ایرانی اندو بنوعی شواهد زنده غنای فرهنگ ژرف و گسترده ایرانند. اگر مایلیم ایران شناسی فراگیری داشته باشیم باید زبان های هندی، عربی،ارمنی،گرجی، ترکی، اردو، پشتو، عبری، آشوری و از زبانهای فارسی و ایرانی هم، کردی، گیلکی، بلوچی، آذری، تالشی، اوستی و غیره را در میدان دید نگه داریم. همانطور که عرض شد، باید روشن کرد که هرکدام از این زبان ها به زبان فارسی یا حوزه فرهنگی آن چه چیزی دادهاند یا چه چیزی را از آن وام گرفتهاند. اگر میخواهیم پژوهش های زبان فارسی و مطالعات ایرانی در جایگاه درخور خودشان قرار داشته باشند، بدون تردید باید چنین میدانی را تعریف و کد گزاری کنیم.
ماهیت ادبیات کهن ارمنی چیست؟ و آیا از نظر الزامات ایران شناسی از ارزش ویژهای برخوردار است.
مسروپ ماشتوس بزرگمردی است که در ابتدای قرن پنجم میلادی الفبای زبان ارمنی را ابداع کرد. ارامنه در سال 406 میلادی و تحت تاثیر خطر اضمحلال سیاسی، الفبای مستقل خود را ابداع کردند. دولت اشکانی ارمنستان، از طرفی خطر با امپراطوری ساسانی درگیر بود و از طرف دیگر با خطر امپراطوری بیزانس. سقوط استقلال ارمنستان امری محتوم بود. شاگردان ماشتوس در یک برهه پنجاه، شصت ساله ادبیات بسیار غنی ترجمه ای و تالیفی را به وجود آوردند، که بواقع و همانگونه که تصور می شد، باید در شرایط فقدان استقلال ملی، بعنوان کشتی نجات یک ملت، در اقیانوس متلاطم تاریخ، ایفای نقش کند. ترجمه کتاب مقدس بهزبان ارمنی فعالیتی گسترده، اما عاجل بود که دو بار و در دو مرحله مجزای دو و سی ساله انجام شد. ترجمه منابع تاریخی، منابع فلسفی، تفاسیر ، خطبه ها و ترجمههایی از رشتههای مختلف علوم انسانی نیز ارزشمند بودند. در کنار جنبش ترجمان، حرکت ابداع و تالیف آثار وزین بومی نیز شکل گرفت و امروزه منابع ارزشمند تاریخی که در آن روزها بهوجود آمدهاند مورد توجه اقوام و ملل دیگر و ازجمله پژوهشگران تاریخ کشورمان نیز قرار دارند. در ایران منابع زیادی از این دوران نداریم چرا که بعد از سقوط ساسانیان و با سلطه عربها هرچه بود از بین رفت. در حالیکه برای این دوره بیش از ده ها عنوان منابع مختلف در ادبیات ارمنی درباره اشکانیان و ساسانیان و بطور کلی، درباره ایران داریم که از این تعداد، آثار گوریون،موسی خورنی، یقیشه، آگاتانگقوس، بوزند، پارپه تسی، کقباتسی، شیراکاتسی، آنهاقت، سبئوس، قِ وند و... آشناترند.
آقای سیمونی درباره کتاب «تاریخ ارمنیان» موسی خورنی که به عنوان منبعی بسیار مهم برای تاریخ ارمنستان و تاریخ ایران شناخته می شود، گفتگو هائی مطرح بوده است، آیا نسخه اصلی این اثر بصورت کامل موجود است؟
کتاب تاریخ موسی خورنی در نیمه قرن پنجم تالیف شده است.این اثر نخستین کتابی است که با استفاده از منابع مختلف، رعایت زمان بندی وقوع حوادث تاریخی و رعایت قواعد تاریخ نگاری تحلیلی-تطبیقی نگاشته شده است. در سدههای بعد افرادی، از سر خیرخواهی، مطالبی به کتاب خورنی افزودهاند، بدینگونه، کتاب متعلق به قرن پنجم ، وقایع قرن هشتم و نهم را نیز در بر گرفت و مستشرقان را دچار اشتباه کرد. در این زمان مکتب در حال شکل گیری ارمنیشناسی جدید که بر اساس مفروضات شرقشناسی و با لحاظ کردن دادههای زبان شناسی تاریخی- تطبیقی کار میکرد، بهجای پرداختن به حواشی و طرح دعواهای بیهوده بر سر حسن نیت، یا سوء نیت صاحبنظران. بهدنبال رد علمی و نهایی و قابل قبول این فرضیه اشتباهی رفت. این گروه به تحلیل نوشتار و تفکیک سبک نگارش کتاب تاریخ خورنی همت گماشت و کار علمی متنشناسی و سبکشناسی ارزشمندی را انجام داد. این کتاب براساس سبک نگارش به سه بخش تقسیم شد. و به این ترتیب مشخص شد، هر بخش از کتاب را در چه دورهای نوشته و به متن اصلی افزودهاند. تاریخ موسی خورنی، نخستین اثر تاریخی است که در آن به منابع دیگر استناد میشود. تطبیقی است، زمانبندی در آن رعایت میشود. خود نویسنده که از شاگردان جوانتر ماشتوتس و دانش آموخته اسکندریه است، از نظر تاریخی فرد شناخته شده ای است . اوبعد از وفات ماشتوتس در سال ۴۴۰ میلادی به ارمنستان بازگشته است. شرقشناسان ارمنی یا ارمنیشناسهای متعهد کتاب خورنی را مطالعه و کار علمی روی آن انجام دادند و ادعای مستشرقانی را که اثر خورنی را متعلق به قرون متاخرتر میدانستند، بهصورت مستند و با استدلال علمی رد کردند.
ما در ایرانشناسی نیز، اگر در مواردی خاص، تحلیلها و دیدگاههای غربیان را برنمیتابیم، به چنین برخورد هائی نیاز داریم.
آقای دکتر به ارمنیشناسی اشاره کردید، این حوزه تا چه حد میتواند به کمک ایرانشناسی بیاید و آیا پژوهشگران ما به آن توجه کردهاند؟
در ایران به ارمنیشناسی باید بهعنوان علمی در خدمت ایرانشناسی نگاه بشود. باید ببینیم، منابع ارمنی هر دوره چه چیزهایی را میتوانند به ایرانشناسی بدهند. منابع ارمنی قرن پنجم آن چیزی را به ایرانشناسی میدهند که هیچ منبع دیگری در هیچ کجای دنیا نمیتواند به او بدهد. کتابهای بسیاری بهزبان ارمنی وجود دارند که نیاز به تحقیق و مطالعه و پژوهش عمیق دارند، اما متاسفانه کار اساسی صورت نمیگیرد. درباره همین کتاب موسی خورنی که شرحش رفت هنوز یک پژوهش جدی و قابل عرضه در ایران نداریم نداریم. در حالیکه نه تنها نخستین کتابی است که به نام رستم پهلوان حماسه ملی ایران اشاره دارد، بلکه زوایای بسیاری را درباره تاریخ ایران در برمیگیرد و بسیاری از محققین ما از ترجمه های انگلیسی یا روسی یا فرانسه آن استفاده کرده اند. یزنیک کقباتسی اثری تحت عنوان «رد فرق ظاله» دارد که بخش بزرگ آن به زروانیسم ایرانی اختصاص دارد. چند سال قبل بنده این اثر را در کنگره جهانی فلسفه معرفی کردم. روحانیون عزیز زرتشتی حاضر در مجمع اظهار میکردند که چنین اثری را در هیچ کجا سراغ ندارند.
کتاب جغرافیای آنانیا شیراکاتسی نیز از نظر دادههای جغرافیائی بی همتاست. تنها همین ها نیست. همانگونه که عرض شد دهها منبع بی بدیل در این دوره ادبیات ارمنی، منتظر نظر مداقه گر محققین ایرانیست. بر اساس تحقیقات آکادمیسین هراچیا آجاریان زبانشناس و شرقشناس برجسته ارمنی بیش از یکهزار و چهارصد واژه از دورههای مختلف زبان پهلوی در ادبیات ارمنی کهن وام شده است که در فرهنگ چهار جلدی «اتیمولوژی زبان ارمنی» و جلد اول اثر دو جلدی «تاریخ زبان ارمنی کهن» ارائه شدهاند. این واژه ها هم اکنون بوسیله همکاران عزیزمان در گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان فارسی مورد عنایت قرار دارند. بهجز اینها، نامهای اشخاص و جاینامهای ایرانی بسیار در آثار پژوهشی آجاریان محفوظ هستند. دامنهای اشتراکات وسعت گستردهای دارد.
ادبیات ارمنی چقدر از ادبیات ایرانی تاثیر پذیرفته است؟
ادبیات قرون میانه ارمنی از نظر داشتن تاثیرات ایرانی به مراتب غنیترند. از قرون یازده و دوازده به بعد که متجاوزانی همسان به منطقه هجوم میآورند، حضور عنصر ایرانی در ادبیات ارمنی خیلی ملموستر و تاثیرات مستقیم قابل مشاهدهتر میشود. درباره این دوره خاص قطعا باید جداگانه و به تفصیل سخن گفت. در ادبیات جدید و معاصر ارمنی، نیز ایران وجودی غیر قابل تفکیک با زمینههای اجتماعی ارمنی است. به این زمینهها توجه خیلی کمی مبذول شده یا بهتر است بگوییم که توجهی نشده است. اینها کمبودهایی است که در این حوزه احساس میشود. در این زمینه به گروههای ایرانشناسی و کرسیهای مطالعات بین رشتهای نیاز داریم. به اینکه زبان فارسی کرسیهای میان رشتهای در تحصیلات تکمیلی داشته باشد.دانشجویان، زبان، ادبیات، تاریخ یا فرهنگ ایران را مطالعه کنند و در کنار آن زبان همجوار را نیز مطالعه کنند. زبان ارمنی از نظر قدمت و فراوانی مشترکات فرهنگی، تاریخی، زبانی، قومی و بهویژه بهواسطه داشتن ادبیات مکتوب از قرن پنجم میلادی، شاید از اولویت برخوردار باشد. ما در همه زمینهها با دنیای مدرن ارتباطات و مرزبندیهای غیرعلمی داریم. هنوز زبانشناسی بهعنوان یک علم از طرف دستوریون زبان فارسی به رسمیت شناخته نشده است. این خودزنی فرهنگ و هویت ملی است. به همه این پرسشها باید در ایرانشناسی پاسخ داده شود. اگر میخواهیم از خودمان شناخت پیدا کنیم، باید زبان خود را به درستی و از روی اصول بشناسیم و مشترکات زبان فارسی را با زبانهای دیگر پیدا کنیم. حتی راههای گسترش آنرا از این نظرگاه تعریف کنیم.
گفتید که شناختن زبان و فرهنگ و هویت ملی مستلزم شناخت بیشتر و برخورد عقلائی تر با مسائل ایرانشناسی است. مشکل اساسی ایرانیان در پژوهشهای تخصصی ایرانشناسی را کجا میبینید؟
ببینید، سنتهای شرقشناسی را ما در ایران به وجود نیاوردهایم، ما هم مانند دیگر شرقیها هدف قرار گرفتهایم. دیگران مطالعه کردهاند، آثاری ابداع کردهاند و ما کاری انجام ندادهایم. حتی هنگامی که علیه ما حرف زدند، از خود دفاعی نکردیم. چرا ایرانشناسان ما به جای دفاع در برابر این ادعاها، تنها مستشرقان را متهم به عملگی برای استعمار میکنند. چرا در برابر این ادعاها سپر بر نمیداریم؟ ما وقتی میگوییم، ایران، تنها یک مفهوم آن ایران سیاسی است که در مرزهای جمهوری اسلامی معنا پیدا میکند. مفهوم دیگر، ایران جغرافیایی (فلات ایران) است. دیگری، ایران تاریخی است و یک ایران دیگر بنام ایران فرهنگی داریم که بحث ما بر سر همین مفهوم است. مرزهای ایران فرهنگی از ایران تاریخی هم وسیعتر است. ایران تاریخی در دورههایی تا مصر، تا شمال قفقاز بوده است. اما اگر توجه کنیم میبینیم، که از اورال تا یمن و از حوزه نیل تا حوزه گنگ و جنوب چین. تمامی سرزمینها و فرهنگها دارای رگههای ایرانی هستند. در حقیقت مرزهای ایرانشناسی همان مرزهای ایران فرهنگی است.
متاسفانه گاهی بیدرایتی می کنیم ، نمیتوانیم در اینجا میدانداری کنیم و تنها یاد گرفتهایم به دیگران انگ و اتهام بزنیم. به جای این کارهای بیهوده باید مطالعات گسترده و کار شرافتمندانه انجام داد. باید حوزههای مطالعاتی هندوستان و ماوراءالنهر و الازهر را پس گرفت و باید در قفقاز خانه کرد، چه جمهوری گرجستان باشد، چه جمهوری ارمنستان و چه جمهوری آذربایجان. اگر فردی آمد در پژوهشها حافظ را تحلیل کرد و نکته منفی از آن استخراج کرد، آن وقت ما باید غرض را در آنجا ببینیم. خیام را خودمان آنقدر نمیشناختیم که با آن ترجمه ضعیف به انگلیسی زبانان و جهان شناسانده شد . البته بعدها ایرانیان ترجمه های بهتری ارایه کردند. اما طول کشید تا محققان ایرانی مانند صادق هدایت سنگ بنای خیامشناسی را مستقر کنند. در حقیقت حرکت را آنها (غربیها) آغاز کردند و ما ادامه دادیم. اما ما گاهی نظریات این محققان خودی را هم قبول نداریم. بگذاریم سایر صاحبنظران نیز نظریههای خود را مطرح کنند منتهی مستند و علمی. علم که به سفارش و فرمایش نمیشود. ما گریزانیم از اینکه منابع علمی را بشناسیم و سپس تائید یا رد علمی بکنیم. بگذار در باره یک پدیده یا شخصیت ادبی ما هزار نظریه وجود داشته باشد، چه عیبی دارد.اما مایلیم در برابر آنها حداقلهایی را ارائه کنیم و دیگران آن را تحسین کنند. و در نهایت، تاسف آورترین پدیده، داشتن نظرگاههای رسمی و غیر رسمی در باره بزرگان شعر و ادب است، آن هم در سرزمین مهد شعر و ادب جهان. شانس آوردهایم که قبور برخی بزرگان در ایران است، وگرنه شاید امروز جرات و خودباوری دفاع از آنان را هم نداشتیم.
نظر شما