در این جلسه احمد آفتابی، محقق، پژوهشگر و استاد دانشگاه با بیان اینکه دو سال قبل این جلسات را با معرفی «ادگار آلنپو» شروع کردیم و با توجه به شان ادبیاتِ جهان در این جلسات از روسیه تا آلمان و آمریکا و... به نویسندگان سراسر جهان پرداختیم، گفت: ادبیات مقولهای فرابومی است، هرکسی در هر کجای دنیا از «دنکیشوت» و «وداع با اسلحه» لذت میبرد، بدون آنکه توجه کند این کتاب متعلق به چه کشوری است، چراکه ما میخواهیم از «ادبیات» لذت ببریم.
وی در ادامه با معرفی کتاب «سور و سات در سوراخ موش» نوشته «پابلو ویالوبوس» و رمان «دراکولا» از «آبراهام استوکر»، افزود: «دراکولا» با ترجمه «محمود گودرزی» یکی از بهترین آثار «استوکر» است که فرم روایی بسیار جالبی دارد که میتوان از شیوه روایت او لذت برد؛ زیرا این کتاب توسط نوشتههای افراد مختلف روایت شده که شامل خاطرات، تلگرافها و نامههای ارسالی بین شخصیتهاست.
آفتابی با بیان اینکه این کتاب پنج یا شش شخصیت دارد، اظهار کرد: نفر اول وکیلی است که از رومانی نامهای به او میرسد تا به این کشور برود. این فرد در مسیر لندن به بخارست، مشغول نوشتن است. فصل دوم در لندن میگذرد و به دفترچه خاطرات همسر این وکیل میپردازد و تمام اتفاقات با ترتیب زمانی پیش میرود و یک مهندسی بسیار دقیق که گاهی این بخشها همپوشانی دارد.
وی ادامه داد: «دراکولا» هیچ کجا راوی نیست و بخشهایی از کتاب هم توسط بریدههای روزنامه روایت میشود. این شیوه روایی در اواخر قرن نوزدهم باعث شده تا با یک اثر ادبی مهم روبهرو باشیم.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: یکی از نویسندههای مهم جهان «هرمان ملویل» است. او در سال 1819 در نیویورک به دنیا آمده، پدرش بعد از چند سال ورشکست میشود، وقتی «ملویل» حدودا 11 ساله بوده، پدرش فوت میکند و او با شش خواهر و برادرش تنها میمانند و لذا مجبور به رها کردن درس و کار در مزرعه و فروشندگی میشود و در همین سنین 16 سالگی شروع به تدریس ریاضی میکند، برادرش تلاش میکرده به خانواده کمک کند. در 18 سالگی تصمیم میگیرد شبیه «مارک تواین» به دریانوردی بپردازد، بنابراین سوار کشتی میشود و به لیورپول میرود.
وی تصریح کرد: در یکی از این سفرها به خاطر اتفاقاتی که برای او میافتد و شرایط سختی که درگیرش میشود، به همراه دوستش از کشتی فرار میکنند و از جزیرهای سردرمیآورند و با یک قبیله آدمخوار مواجه میشوند و پس از فرار، دوباره به آمریکا بازمیگردند. بنابراین چهار سالی را دور از خانواده و در دریا بوده تا اینکه در 25 سالگی با کولهباری از تجربه نزد خانواده برمیگردد. او بیکار بوده اما با تعریف خاطراتش برای خانواده آنها را میترسانده، خانواده او را تشویق به نوشتن این خاطرات میکنند و او رمان «تایپی» را مینویسد.
آفتابی با بیان اینکه قبل از اختراع رادیو و تلوزیون یکی از تفریحات مردم خواندن خاطرات بوده است، افزود: به این علت این کتاب مورد استقبال و وثوق مردم قرار میگیرد. سال بعد یکی دیگر از سفرهایش به نام «اومو» را به رشته تحریر درمیآورد. این دو کتاب وقایعی هستند که خود با آن اتفاقات مواجه شده اما «ملویل» برای چاپ کتاب بعدیاش به لندن میرود، در آن زمان لندن دومین شهر اروپا در حوزه نشر کتاب بوده است و لذا برایش فرصت خوبی فراهم میشود تا آنجا کتابهای کلاسیک را مطالعه کند.
احمد آفتابی ادامه داد: ملویلشناسان رگ و ریشهی آثاری را که او در این سفر خوانده در آثار بعدی اش پیدا کردهاند، سپس او تصمیم میگیرد شخصیتی خلق کند و «رد برن» را خلق میکند و ماجرای سفرش در لیورپول را به تصویر میکشد تا اینکه رمان دیگری به نام «ژاکت سفید» مینویسد که حاصل یکی دیگر از سفرهایش است این اثر در سال 1850 نوشته شده است.
وی گفت: «ملویل» آن زمان تقریبا وضع مالیاش خوب شده، ازدواج میکند و صاحب چهار فرزند میشود. در یکی از گردشهای خانوادگی «ناتانیلهاثورن» نویسنده برجستهی آمریکایی را میبینید، «هاثورن»، «ملویل» را تشویق به ادامه نوشتن میکند و به او میگوید که باغی خریدهام و آنجا مشغول به زندگی هستم تا با طبیعت بیشتر دمخور باشم. «ملویل» در کنار این باغ باغی دیگر میخرد تا با «هاثورن» همسایه شود.
وی با اشاره به اینکه «ملویل» در 31 سالگی تصمیم به نوشتن مهمترین اثرش یعنی «موبی دیک» میگیرد و آن را به «هاثورن» تقدیم میکند، افزود: این کتاب در مورد کاپیتانی است که دیوانهوار در جستجوی نهنگی است که پیشتر کشتیاش را نابود و یک پایاش را قطع کرده است. در آن زمان یکی از قوانین صید نهنگ این بوده که باید وقتی به اولین نهنگ رسیدی آن را صید کنی و بعد به سراغ بعدیها بروی اما این کاپیتان این قانون را نقض میکند.
آفتابی ادامه داد: بعد از آن «ملویل» یک رمان روستایی به نام «ابهامات» مینویسد که متفاوت است و به یکی از 36 وضعیت نمایشی میپردازد و بعد «بارتلبی محرر» را مینویسد و در 38 سالگی نیز آخرین اثرش را که «شیاد» نام دارد به رشته تحریر در میآورد و از 38 سالگی به بعد شعر میگوید که اغلب اشعارش به فارسی ترجمه نشدهاند.
احمد آفتابی با اشاره به رمان «بارتلبی محرر» عنوان کرد: محرر به معنای کسی که تحریر میکند. کتابی اخیرا منتشر شده با نام «بارتلبی محرر و سه جستار فلسفی» که کاوه میرعباسی آن را به خوبی ترجمه کرده. این کتاب بسیار زیباست و کلاس خواندنِ عمیق کتاب «بارتلبی محرر» است که متن را به خوبی میشکافد.
وی بیان کرد: راوی این داستان یک وکیل شصتساله است که در خیابان وال استریت نیویورک کار میکند. این وکیل برشی از زندگی اش را روایت میکند. در این کتاب از اصطلاحات حقوقی استفاده شده که ترجمهی آن را سخت کرده است اما نتیجه توسط کاوه میرعباسی خیلی خوب درآمده. این وکیل میگوید که در دفتر کارش دو محرر داشته و تصمیم میگیرد یک محرر دیگر استخدام کند تا اینکه بالتربی به دفترش میرود.
سلسله جلسات پردیس کتاب مشهد با عنوان مروری بر ادبیات داستانی جهان، هر هفته دوشنبهها ساعت 19 از صفحه اینستاگرامی پردیس کتاب میزبان علاقهمندان است.
نظر شما