درابتدا درباره عنوان کتاب صحبت کنید. چرا «تراژدی مرگ سوژه در عصر رسانهها» را انتخاب کردید؟ آیا از دیدگاه شما سوژه در رسانهها در حال افول است؟
در مورد عنوان کتاب باید بگویم که تا اندازهای این نام بدبینانه به نظر میرسد و دو مفهوم تراژدی و مرگ را در خود دارد؛ این نوع رویکرد در عنوان کتاب به دو دلیل اصلی و دلایل فرعی دیگری انتخاب شد. دلیل اول اینکه با توجه به آنچه در کتاب به آن اشاره شده و مورد بررسی قرار گرفته، به نظر میرسد وضعیت کنونی رسانهها به گونهای است که به جای اعتلا و ارتقای سوژگی انسان، او را به سمت نوعی از انفعال و ابژگی هدایت میکنند. این نکتهای است که به تفصیل در کتاب به آن پرداخته شده است.
دلیل دوم در انتخاب این عنوان تا حدودی بدبینانه، ایجاد تلنگر و نوعی هشدار به مخاطب است. اینکه تا حدودی این سوال برایش ایجاد شود که آیا واقعا این عنوان میتواند درست باشد یا خیر؟ (همانطور که برای شما هم سوال بوده است). و این برانگیختگی سوال در ذهن او کمک کند که با نگاهی پرسشگر و انتقادی به مطالعه کتاب اقدام کند. هدفی که در مقدمه نیز به آن اشاره شده است. ما به دنبال مخاطبی هستیم که بتواند در نگارش و تکمیل کتاب مشارکت کند و فضای سفید متن را پر کند.
اساسا منظور از این سوژه چیست که حال شما در این کتاب به مرگ آن در رسانهها پرداختید؟ اشاره به منفعل بودن مخاطب دارد؟
در کتاب به تفصیل به معانی مختلف سوژه در فلسفه، روانکاوی، جامعهشناسی، ادبیات و حتی سوژه در نظریههای پستمدرن پرداخته شده است؛ اما اگر به طور خلاصه بخواهیم تعریفی از سوژه که منطبق با متن کتاب و گفتمان این کتاب باشد اشاره کنیم باید بگویم که سوژه در این کتاب به انسان تاملگری اشاره دارد که با استفاده از بینش و عقلانیت و نگاه انتقادی در پی تغییر وضعیت است. انسانی که به جای اینکه کنشپذیر و منفعل باشد، کنشگر و فاعل است.
با این وجود رسانه میتواند مخاطب منفعل را به مخاطبی فعال تغییر دهد؛ آیا رسانهها در معنای عام چنین کاری انجام میدهند یا تنها سعی در منفعل نگه داشتن مخاطب دارد؟ آیا رسانه و سوژه تاثیر و تاثراتی بر یکدیگر دارند؟
بدون شک رسانهها همچون تمامی ابزارهای بشری کارکردی دوگانه دارند؛ هم میتوانند کارکرد مثبت داشته باشند و هم کارکرد منفی. اینکه ما به نقش و کارکرد منفی آنها در تبدیل مخاطب به ابژههای منفعل صحبت کردهایم، در درجه اول به معنی قدرت رسانهها در تاثیرگذاری بر مخاطب است، و در درجه دوم به معنی اندیشنیدن در وضعیت کنونی و جستوجو کردن بدیلی برای این وضعیت میباشد.
بی تردید در وضعیت بدیل و آلترناتیو وضعیت کنونی، رسانه میتواند کارکرد مثبتی داشته باشد و آگاهیبخشی و سوژگی مخاطب را ارتقا دهد. کما اینکه در جای جای کتاب نیز به این نکته اشاره شده است. مانند اشاره به نظریات مانوئل کاستلز درباره نقش رسانهها در جنبشهای جدید اجتماعی و انقلابهای عربی. در این انقلابها و جنبشها رسانههای نوین نقش بهسزایی در آگاهیبخشی و برانگیختن مخاطب برای یک کنش سیاسی اجتماعی داشتند. به این ترتیب متوجه میشویم که رسانه یک تعریف و کارکرد واحد و همیشگی ندارد؛ بلکه تنها یک ابزار انسانی است و کارکرد این ابزار بیشتر به این بستگی دارد که در دست چه کسانی باشد. در وضعیتی که رسانه ابزاری در جهت نظام سرمایهداری و نظام سلطه و دولتها باشد، گرایش آن به سمت اختگی مخاطب و انفعال اوست؛ اما اگر صاحبان رسانه تغییر کنند بدون شک کارکرد رسانه بر مخاطب نیز تغییر خواهد کرد و همین نکته پاسخ به سوال میزان تاثیر و تاثر رسانه و مخاطب است. این دو بر هم دیگر تاثیر دارند و از هم تاثیر میپذیرند.
در پاسخ به سوال قبل تا حدودی به این نکته اشاره کردم که در وضعیتی که رسانه در دست صاحبان قدرت باشد، میتواند ابزاری جهت سلطه و کنترل آنها بر مخاطب باشد. همان تئوری قدیمی مارکسیستی که میگوید رسانهها به عنوان روبنا، در خدمت زیربنا و ایدئولوژی حاکم هستند. ولی این نکته نمیتواند ثابت کند که رسانه تنها کارکردی که دارد سلطهگری و اختگی مخاطب است، بلکه با توجه به اهداف و امیال استفادهکنندگان از رسانه و محتوی تولیدات رسانهای کارکردهای رسانه هم میتواند متفاوت و متغییر باشد. اما مادامی که در دست قدرتمندان باشد، میتواند چنین کارکردی داشته باشد، چراکه قدرتمندان در پی تثبیت و افزایش مدام قدرت هستند، و رسانه نیز همچون یک ابزار میتواند به آنها کمک کند.
شما برای ویژگی ارتباط جمعی چند مورد را نام بردید که یکی از آنها «دو سویه بودن ارتباط» بود، همچنین به ابزار ارتباط جمعی مثل رادیو و... هم اشاره کردید. با دلایلی که در ادامه این مباحث عنوان کردید تقریبا هیچکدام از وسایل ارتباط جمعی ویژگی ارتباط دو سویه بودن را ندارند. اگر چنین است پس چرا چنین ویژگی برای اینها برشمردید؟
بدون شک دوسویهبودن ارتباط یکی از شاخصههای رسانه است، اما مثال رادیو و تلویزیون و کتاب و... به معنی نقض این بخش از ماهیت رسانه نیست. چراکه در وضعیت کنونی رسانه از ماهیت سنتی و پیشادیجیتال خود خارج شده و در کتاب نیز به این نکته اشاره شده و روند پیشرفت رسانهها ما شاهد گذار از تکسویهبودن به دوسویهبودن رسانه هستیم؛ امری که در رسانههای نوین و عصر دیجیتال کاملا مشهود است. از آنجا که کتاب به بررسی وضعیت کنونی میپردازد، لاجرم دوسویهبودن ارتباطات جمعی و رسانهها یکی از مهمترین ویژگیهای رسانه است که باید آن را لحاظ کرد و در نظر داشت؛ چراکه در حال حاظر مخاطبان و نسل جدید بیش از آنکه از رسانههای سنتی نظیر رادیو استفاده کنند، از رسانههای نوین و شبکههای مجازی استفاده میکنند که عنصر دوسویهبودن ارتباط در آنها کاملا حضور دارد.
طبق نظریه ادموند برک مطبوعات آزاد رکن چهارم آزادی است اما شما در کتاب اشاره میکنید که باید آن را رکن اول قلمداد کرد. در واقع این یک نوع آرمانشهر است و حتی آزادترین مطبوعات در کشورهای مختلف جهان باز محدودیتهایی دارند و این امر بسته به این است که آزاد را چگونه معنی کنیم.
اینکه مطبوعات آزاد رکن اصلی و اول دموکراسی است و اختلاف آن با نظریه برک که آن را رکن چهارم مینامد با دو وجه میتوان برخورد کرد و پاسخ داد: وجه اول اینکه در مورد اهمیت رسانه در جوامع دموکراتیک بحثهای فراوانی شده و اهمیت آزادی بیان و ابراز عقیده و آزادی رسانهها امری غیرقابل انکار است. نظریه رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی مربوط به دورانی بود که رسانه هنوز چنین پیشرفت و چنین حضور ملموسی در جامعه نداشت، دوران حاضر دوران اقتدار رسانههاست. اگر رسانه آزاد وجود نداشته باشد، اصولاً نمیتوان از وجود دموکراسی و آزادی حرف زد، حتی اگر تمامی ارکان دموکراسی وجود داشته باشد.
وجه دیگر این سخن، این است که رسانهها در وضعیت کنونی اگر باور به مبانی دموکراسی نداشته باشند، به خاطر قدرت و تاثیرگذاری و حضور همیشگی در زندگی مردم، میتوانند موجب ظهور دیکتاتوری در آزادترین جوامع نیز شوند. کما اینکه در همین اواخر تبلیغات رسانهای و دفاع رسانهها از یک کاندیدای انتخاباتی نشان داد که رسانهها در تعین افکار عمومی چه اندازه نقش دارند و تا چه اندازه میتوانند در پیروزی یک ایده و یک نگرش در کشورها موثر باشند. ترامپ نمونه چنین تاثیرات رسانهای در دنیای رسانههاست. به همین دلیل میتوان گفت در وضعیت کنونی مطبوعات آزاد مقدم بر ارکان دیگر دموکراسی هستند، چراکه تعین کننده افکار عمومی و سرنوشت انتخابات میباشند.
انتشارات ساقی کتاب «تراژدی مرگ سوژه در عصر رسانهها» نوشته سردار محمدی و اکرم حمیدیان را در 208 صفحه، با شمارگان 1100 نسخه و با قیمت 26000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما