ابراهیم خدایار گفت: غالب نوشتههای زرینکوب رنگ شاعرانگی داشت، ما این موضوع را در آثار تاریخی استاد بیشتر حس میکنیم، به همین دلیل اگر او را در تاریخنویسی، بیهقی زمان خود بدانیم، به گزاف سخن نگفتهایم.
گستردگی و تنوع حوزه پژوهشهای استاد عبدالحسین زرینکوب موضوع سوال اول ما بود. ابراهیم خدایار در پاسخ به سوال «به نظر شما این محقق برجسته در زمینه ادبیات و موضوعات مربوط به آن موفق بوده است یا تاریخ» گفت: «حجم پژوهشهای استاد زرینکوب در حوزه ادب فارسی، عرفان اسلامی و ایرانی، و نقد ادبی نسبت به تاریخ بسیار گستردهتر است؛ اما این محققِ برجسته به همان اندازه که در ادب فارسی، عرفان، و نقد ادبی صاحب رای و دارای مرجعیت علمی است، در تاریخ نیز به مرجعیت و ثقافت شهره است. هم ازاینرو است که استاد تا وقتی که زنده بود و به کار علمی در دانشگاه میپرداخت محل رجوع استادان و دانشجویان از رشتههای زبان و ادبیات، عرفان و تاریخ بود و از وقتی که به جهان باقی رحلت کرد نیز آثارش همچنان در گروههای یادشده در مرکز توجه پژوهشگران قرار دارد.»
ابراهیم خدایار در ادامه به تفاوتهای شیوه پژوهش و تالیف زرینکوب با سایر محققان و مولفان پرداخت و گفت: «جامعیت علمی استاد زرینکوب را باید مدیون هوش و ذکاوت ذاتی، آگاهی و اشراف او به دانشهای جهانی و بالاتر از همه به زیست عالمانه او مربوط دانست. او با علاوهبر تسلط به زبان و فرهنگ عربی و اسلامی، به زبانهای علمی روز دنیا (انگلیسی، آلمانی، فرانسوی) نیز اشراف داشت. به همین دلیل او از آن مایه از جامعیت برخوردار بود که آثارش را میتوان در روزگار او حادثهای در عرفان اسلامی، ادب فارسی و نقد ادبی به شمار آورد.»
ابراهیم خدایار در پاسخ به سوال «در زمینه ادبیات ایشان در حوزههای مختلفی مانند عرفان، نقد ادبی، نقد شعر و ... آثاری دارند. کدامیک از این وجوه را در تالیفات ایشان قویتر میبینید» گفت: «زرینکوب به معنی واقعی کلمه استادی جامعالاطراف بود. تمام آثار او بدون استثنا محصول سالها رنج و تحقیق او بود. از این منظر، مخاطبان با توجه به نیاز خود میتوانند از این درخت معرفت میوه دلخواهِ خود را برچینند. هر گلی از گلزار پژوهش اورنگوبوی خاص خود را دارد و نمیتوان یکی را بر دیگری برتر شمرد و بالاتر نهاد.»
او در ادامه درباره شیوه انشانویسی زرینکوب و انتقادهایی به آن شده است گفت: «نوشتههای پژوهشی استاد زرینکوب در شمار نمونههای اعلای نثر دانشگاهی معاصر ایران است. از این منظر نهتنها نمیتوان بر ایشان خرده گرفت، بلکه باید او را الگوی فارسیدانی و تسلط بر زبان معیار علمی فارسی شمارید. اشراف شگرف او به نقد ادبی و بلاغت اسلامی از یکسو و زندگی با متنهای استادانه هزارواندیساله ادب فارسی از سوی دیگر، باعث شده بود غالب نوشتههای استاد رنگ شاعرانگی به خود بگیرد. ما این موضوع را در آثار تاریخی استاد بیشتر حس میکنیم. به همین دلیل اگر او را در تاریخنویسی، بیهقی زمان خود بدانیم، به گزاف سخن نگفتهایم. نثر تاریخی او آنچنان سرزنده، روان، چابک و شیواست که خواننده را به حیرت وامیدارد و در عین حال لحظهای او را از واقیعت تاریخی دور نمیکند. این همان هنری است که بیهقی به استادی تمام صدها سال پیش در ژانر تاریخی ابداع کرده بود، ولی بهندرت تاریخنگاران بعدی توانسته بودند هنر او را بفهمند و در نثر خویش به کار ببندند.»
ابراهیم خدایار با اشاره به نقدی که از جهت احتمال تالیف جانبدارانه و متعصبانه توسط زرینکوب به آثار او میشود گفت: «هرچند، البته بهندرت، میتوان بر برخی آثار علمی استاد در دوره جوانی در زمینه تاریخ ایران و اسلام انگشت نهاد و خود استاد نیز بعدها به این موضوع اعتراف کرد و تلاش کرد آنها را اصلاح کند، تمام آثار علمی استاد در زمینههای تاریخ اسلام، عرفان، زبان و ادب فارسی ترجمه آثار بزرگان ادب جهان، و نقد ادبی نمونه برجسته جامعیت و شاخصیت یک اثر دقیق و روشمند علمی است. اگر بخواهیم مصداقی برای این بیت حکیم سنایی بیابیم که سروده است: «سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن»، بدون تردید استاد زرینکوب است. او بهتنهایی کار یک دانشکده علوم انسانی را یکتنه به دوش کشید و چه سربلند از عهده آن بیرون آمد.»
ابراهیم خدایار در آخر با اشاره به بهترین آثار عبدالحسین زرینکوب سخنان خود را پایان داد و گفت: «راستش را بخواهید همه آثار استاد در جایگاه خود شاخص هستند. کدام پژوهشگر عرفانی میتواند خود را از آثار پژوهشی زرینکوب در این زمینه بینیاز بداند؟ آیا امروزه میتوان بدون مراجعه به «جستجو در تصوف ایران» و دنباله آن، و نیز «ارزش میراث صوفیه» پژوهشی نو سامان داد؟ کدام مولویپژوه ارزش «سر نی» و «پلهپله تا ملاقات خدا» را میتواند انکار کند؟ نقش او در نقد ادبی و معرفی آن به مخاطبان ایرانی چه در قالب ترجمه و تألیف کتابهای «نقد ادبی» و چه در قالب نقد و تحلیل آثار ادب فارسی از دوره کلاسیک تا معاصر به قدری روشن است که نیازی به تبیین ندارد. من شخصا با آثار استاد به جهان عرفان و مولوی راه یافتم و از این بابت خود را وامدار و شاگرد او در این زمینه میدانم. بیشتر استادان امروز شاخص نقد ادبی، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و عرفان در ایران و جهان فارسیزبان در جغرافیای فرهنگی ایران و اسلام خود را شاگرد مکتب استاد زرینکوب میدانند و به آن میبالند.»
نظر شما